📝 #روایت_آتش
📌 قسمت اول
🔰مقر نوکری بنده و آقاسید روستای سرایجوق شد...
🔹روستایی با جمعیت ۵۰۰_۶۰۰نفر و ۵۵ دانشآموز...
🔰اون منطقه معروف بود به منطقه مهربان...
🔸با مردمی متدین، مقید و مهمان نواز...
🔸با بچه هایی با ادب، عاقل و فهمیده...
📌ان شاالله در آینده از اعتقاد قوی مردم و عقل و فهم بچه ها بیشتر مینویسم...
🔰روز اول چیزی را شنیدم که، آتشی در قلبم روشن کرد...🥺
👈آقای بیگ محمدی معلم مدرسه گفت: نزدیک ۱۵سال است که روحانی به این روستا نیامده است... حتی شب قدر هم برنامه ای نیست...🥺😰
🔰آتش گرفتمم...😭
🔹پس حوزه کجاست؟!
🔹پس طلبه ها کجایند؟!!
🔹طلبه ها مگه برای احیای دین طلبه نشدند؟!!
🔹پس چرا حداقل ماه مبارک نمیآیند؟!!
🔰این مردم بدون روحانی و مبلغ دین چه خوب اعتقاداتشون رو حفظ کرده اند!!
🔸این مردم بدون آگاهی و علم چطور اینقدر خوب تربیت شده اند؟!!
🔸نه مادرانی که تربیت خوانده باشد، نه معلمی!! پس بچه ها چطور از بچه های شهر، باکمالات تر تربیت شده اند؟!!😕
🔥آتش وجودم از این ابتدای سفر شعله کشید و لحظه به لحظه شعله ور تر میشد...😞
💠میخواهم این شعله هارا برایتان روایت کنم...
📌پس با #روایت_آتش همراه باشید...
#فاطمیه_۱۴۴۵
#همدان_سرایجوق
#تبلیغ_فاطمیه
🔰 بسیج مدرسه علمیه حاج ملاصادق مجتهد قمی(ره)
🍃 مدرسه زندگی🌱
🆔 @mojtahedeqomi
📝 #روایت_آتش
📌 قسمت دوم
🔰روز اول با برگزاری مسابقه، رفاقتمون با بچه هارو آغاز کردیم.🤝
🔹سعی کردم شروع آشناییمون، اونقدر جذاب باشه که در بقیه برنامه ها هم شاهد حضور پرشور بچه ها باشیم.
💠که الحمدلله به لطف حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از همون برنامه اول، دلامون به هم گره خورد و در تمام برنامه ها حضور ۵۰نفری دانش آموزان رو داشتیم...🤝💪
🔰بعد از نماز عصر با بچه ها قرار گذاشتیم بعد از استراحت و صرف ناهار ساعت ۱۴ به مدرسه بیایند.
🔰به همراه آقامعلم زودتر از ساعت مقرّر رفتم تا فضای مدرسه رو ببینم.
💯کلاس های مدرسه را یک به یک بازدید میکردم که ناگهان دیوار های راهرو نگاه مرا دزدید.😧
❇️تابلو اول شناسنامه ای از دوازده امام بود...
شناسنامه ای که خود بچه ها درست کرده بودند.خیلی لذت بردم...😍
احسنت به این معلم دلسوز...
❇️دیوار دوم نقاشی های بچه ها بود با موضوع ایام فاطمیه...
بغض نفسم را بریده بود🥺
چه قدر زیبا به تصویر کشیده بودند
بچه هایی که در ایام فاطمیه حتی یک هیئت نداشتند...😔
❇️با دیوارنگاره بعدی بغضم ترکید...
اشک از چشمانم سرازیر شد...😭
👈 نقاشی هایی بود که از دل پاک بچه ها سرچشمه گرفته بود...
💯همراهی خود با بچه های فلسطین را به تصویر کشیده بودند...🖤
اشک امانم را بریده بود...🥺😭
💎این بچه ها چقدر از سنشان بزرگترند!!!💎
📌با #روایت_آتش همراه باشید...
#فاطمیه_۱۴۴۵
#همدان_سرایجوق
📝 #روایت_آتش
📌 قسمت سوم
🔰کمی هم از اعتقادات قوی مردم بگم براتون...
🔰تا بهشون خبر رسید ما اومدیم روستاشون، هماهنگ کرده بودن که ساعت ۱۴ سفره حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مسجد پهن کنند...🖤
🔰ماشالله به این مردم که با اینکه ۱۵ سال مسئولین کمکاری کرده اند ولی این مردم پای اعتقاداتشون مونده بودن...💪
🔰خلاصه با اینکه ساعت ۱۴ به بچه ها قول داده بودیم قرار شد من برم مدرسه و آقاسید مراسم رو برگزار کنه...
🔹درخواست دادن مراسم با حدیث کساء آغاز بشه...
🔰از مدرسه که برگشتم تعجب کرده بودم...
چه مراسم با شکوهی...😍
فکر نمیکردم اینقدر جمعیت بیاید...
کمی روضه خواندم و مجلس را تموم کردیم...
🔰آن قدر میوه و کیک زیاد تهیه دیده بودند که بعد از مراسم برای آقاپسرهای روستا هم آوردند...
🔰هنوز جمله اون خانم در گوشم میپیچد...
- امیرحسین بفرما چای روضه... چای روضه است؛ ضرر میکنیااا...
- بیا علیاصغر تو بردار... تو که امسال کربلا رفتی میدانی چای روضه یعنی چه؟!!
🔹اعتقادشان به چای روضه...🥺
🔹دلتنگی شان به زیارت کربلا...
آنها که چیزی از مردم شهر کمتر ندارند...
پس مردم شهر با وجود رفاه و نعمت های زیاد چه میکنند...😥
🔰بعد از مراسم نیز اعلام کردند که فردا هم سفره مادرمون حضرت زهرا سلاماللهعلیها برقراره و آش نذری میپزند...
🔰من که با این ارادتشان به وجد آمده بودم، تصمیم گرفتم در سخنرانی فردا درباره ارزش بالای مهر و محبت به حضرت صحبت کنم...
📌با #روایت_آتش همراه باشید...
#فاطمیه_۱۴۴۵
#همدان_سرایجوق
📝 #روایت_آتش
📌 قسمت چهارم
👈 گفته بودم که...
💠آنها بزرگتر از سنشان هستند...🥺
🔰چندین بار مسابقه برگزار کردم...
🔹هیچ کسی حرفی از جایزه نزد...
🔰حتی با اینکه از قم جایزه آورده بودیم، به شوخی دوتا شکلات گذاشتم روی زمین و گفتم:
🔸این جام طلا است و این شکلات جام نقره...
🔹همه بچه ها زدند زیر خنده...
🔰تجربه کار با کودک و نوجوان را زیاد داشتهام...
🔸خیلی از بچه ها شرطی شده اند...
🔸خیلی از بچه ها را نمیتوان به این سادگی از خواب غفلت بیدار کرد...
🔰ولی فرزندان این روستا...
👈در حاشیه ترین روستای همدان...
💯چگونه بزرگ شده اند؟!!
💎دیگر خود را به کوچکی جایزه ها نمیفروشند...
💎برای خودشان زندگی میکنند...
💎برای بدست آوردن حال خوب زندگی میکنند...
📌با #روایت_آتش همراه باشید...
#فاطمیه_۱۴۴۵
#همدان_سرایجوق
🔰بسیج مدرسه علمیه حاج ملاصادق مجتهد قمی(ره)
🍃 مدرسه زندگی🌱
🆔 @mojtahedeqomi
📝 #روایت_آتش
📌 قسمت ششم
💠بعد از صبحگاه، دانش آموزان کلاس ششم را به دفتر مدیریت آوردم تا تابلو های ذکر دسته عزاداری را درست کنند...
💠در مدتی که کنار آنها بودم جملاتی را شنیدم و اتفاقاتی را دیدم که دل من را به آتش میکشید...🥺
🔰کاغذ هایی را به بچه ها دادم تا ذکر دسته را روی آن بنویسند. بعد از چند دقیقه فهمیدم درباره مسئله ای دارن مشورت میکنن. گوش تیز کردم و فهمیدم که میگویند:
بچه ها به نام خدا را کجا بنویسیم؟!
بله؟!😳
به نام خدا؟!
من که حرفی از به نام خدا نزده بودم!
🔰یکی گفت: فاطمه مراقب باش چسب ها فاسد نشود؛ وای بر مسرفین...👏
🔰در یک ساعتی که بچه ها مشغول بودند، بیش از ۲۰بار از اتاق مدیر بیرون رفتم و آمدم... بدون استثناء هر ۲۰بار به احترام آمدن من برپا میگفتند و بعد از تعارف من مینشستند...
با اینکه ازشون خواهش میکردم که بلند نشید
👈ولی ادب و احترام را نمیتوانستند کنار بزارن...
🔰بچه ها داشتن درباره استاد جمشیدی یکی از معلم های گذشته شان صحبت میکردند که ستایش خانم گفت: استاد جمشیدی چقدر ما رو کتک میزد...
یکی دیگر از دختر ها با لهجه کردی گفت: استاد جمشیدی هر چه ما را کتک میزد، برای یادگیری خودمان بوده... میخواست ما بهتر یاد بگیریم...
🔰رفتم بیرون تا اعلام کنم که تابلو ها تقریبا آماده شده و زنگ تفریح را بزنند...
🔹وقتی برگشتم دیدم بچه ها بعد از اتمام کار تمام زباله هارو جمع کردن و حتی اتاق رو جارو کشیدن...
چقدر ذوق کرده بودم...
💎آن ها بزرگتر از سنشان هستند...💎
#فاطمیه_۱۴۴۵
#همدان_سرایجوق
🔰بسیج مدرسه علمیه حاج ملاصادق مجتهد قمی(ره)
🍃 مدرسه زندگی🌱
🆔 @mojtahedeqomi