#داستان_جالب
ازعزرائیل پرسیدند:
تابحال گریه نکردی
زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم
یک بارگریه کردم
و یک بار ترسیدم
#خنده ام زمانی بودکه به من فرمان داده شد
جان مردی رابگیرم،
اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:
کفشم را طوری بدوز که
یک سال دوام بیاورد!
به حالش خندیدم وجانش راگرفتم
#گریه ام زمانی بود که
به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم
او را دربیابانی گرم وبی درخت
وآب یافتم که درحال زایمان بود..
منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد
سپس جانش را گرفتم...
دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه
درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم
#ترسم زمانی بودکه خداوند
به من امرکردجان فقیهی را بگیرم
نوری ازاتاقش می آمد
هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد
وزمانی که جانش را می گرفتم
ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم..
دراین هنگام خداوندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟
او همان نوزادی ست که
جان مادرش راگرفتی
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم
هرگز گمان مکن که باوجودمن،
موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود.
😍 #خنده #شوخی #طنز #جوک
😍 شکر نعمت ، نعمتت افزون کند
😍 کفر نعمت ، از کفت بیرون کند
😍 یه عده پولدار هستن ، که خدارو شکر نکردن
😍 زندگی شون عوض شده
😍 مثلا قدیما ، همه اسب داشتن
😍 اما افراد ثروتمند ماشین داشتن
😍 ولی امروز همه ماشین دارن
😍 و فقط افراد ثروتمند اسب دارن ! 🤣🤣
😍 قدیما گداها ، لباسای پاره می پوشیدن
😍 اما امروز ، پولدارا ، لباس پاره می پوشن
🙈😂😂🤣
💟