eitaa logo
مجتمعنا
402 دنبال‌کننده
92 عکس
15 ویدیو
11 فایل
@qaeminik64 برخی یادداشت ها و درس گفتارهای محمدرضا قائمی نیک در اینجا، به عنوان شخص حقیقی می نویسم
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر فرمایشات رهبری درباره مفهوم بسیج و نه لزوما سازمان بسیج را در سال‌های گذشته دنبال کرده باشید، متوجه خواهیم شد که مهمترین نیروی بسیج‌کننده مردم در ایران، دین است. در این میان باید امیدوار بود که اقتصاددانان کشور متوجه این مساله باشند که تولید اقتصادی در جامعه ایران تابع نظام ارزشی مردم است نه تحریک نیازهای مادی. مادامی که اقتصاد کشور را با محرک‌های مادی به پیش برانند، تحولی در تولید رقم نمی‌خورد.
واژه‌ها را خطّ به خط خوش خط و خوانا می‌نویسد زخمی است و درد دارد باز امّا می‌نویسد صبح حتماً آفرین می‌گیرد از آموزگارش آخرین مشق شبش را بس که زیبا می‌نویسد او کلاس چندم است این‌قدر آرام است و محکم او وصیّت‌نامه نه، انگار انشاء می‌نویسد کفشها و پیراهن‌ها و عروسکهای خود را یک به یک می‌بخشد و از رسم دنیا می‌نویسد دوربینهای جهانی باز هم کورند و خاموش آه گویا نامه‌ی خود را به فردا می‌نویسد گرچه موجی کوچک است امّا به آیات شگفتش از عصای حضرت موسی و دریا می‌نویسد سامری را خوار کوچک میکند با چند جمله از طلوع صبح دم در طور سینا می‌نویسد خوب میداند شهادت تازه آغاز حیات است خوب میداند شهادت تازه آغاز حیات است آخر نامه الیه راجعون را می‌نویسد سالهای بعد پیروزی معلّم روی تخته نام او را در میان بهترینها می‌نویسد. طیبه عباسی. رمضان ۱۴۴۵ https://khl.ink/f/55794
به زعم خویش تا پایان دنیا زنده میماند ولی این شب فقط تا صبح فردا زنده میماند برای قدس خوابی دیده‌اند ابلیس‌ها امّا به رغم این همه کابوس، رؤیا زنده میماند میان باد و باران، سیل و طوفان، ترکش و موشک دلم قرص است این سروِ شکیبا زنده میماند تمام کودکان را هم اگر کشتند باکی نیست برای کشتن فرعون، موسی زنده میماند اگر مکر خدا مکر است، خواهی دید ای شیطان! یهودا میشود مصلوب و عیسی زنده میماند فرو می‌پاشد آری هیبت پوشالی صهیون کماکان غیرت طوفان‌الاقصی زنده میماند شهادت را نمیفهمند، کورند و نمی‌بینند فلسطین دم به دم میمیرد امّا زنده میماند به قعر گور خواهد برد ابلیس آرزویش را بر اوج قلّه‌ها «اِنّا فَتَحنا» زنده میماند علی سلیمیان. رمضان ۱۴۴۵
گفتاری از آیت الله جوادی آملی در مورد شهید آوینی سلاله‌ی‌ سلسله‌ی‌ سادات‌ [قسمت اول] روایت‌ فتح‌ را با درایت‌ شهادت‌ آمیختن و هنر تصویر را با ظفر تحقیق‌ هماهنگ‌ ساختن و دو قوس‌ نزول‌ و صعود را با منحنی‌ تام‌ هنر اسلامی‌ دور زدن و معقول‌ را با عبور از بستر خیال، محسوس‌ کردن و محسوس‌ را با گذر از گذرگاه‌ تخیل، معقول‌ نمودن و تجرد تام‌ عقلی‌ را در کسوت‌ خیال‌ کشیدن و از آن‌جا به‌ جامه‌ی‌ حس‌ درآوردن‌ و سپس‌ از پیراهن‌ حس‌ پیراستن‌ و کسوت‌ خیال‌ را تخلیه‌ نمودن‌ و به‌ بارگاه‌ تجرّد کامل‌ عقلی‌ رسیدن‌ و رساندن‌ و در لفافه‌ی‌ هنر، سه‌ عالم‌ عقل‌ و مثال‌ و طبیعت‌ را به‌ هم‌ مرتبط‌ جلوه‌ دادن و کاروان‌ دلباخته‌ی جمال‌ محبوب‌ را از تنگنای‌ طبیعت‌ به‌درآوردن‌ و از منزل‌ مثال‌ رهایی‌ بخشیدن‌ و به‌ حرم‌ امن‌ عقل‌ رساندن‌ که‌ عناصر اصلی‌ هنر اسلامی‌ را تشکیل‌ می‌دهند، در سلاله‌ی‌ سلسله‌‌ی سادات‌ و دوده‌ی‌ شجره‌ی‌ طوبای‌ شهادت‌ یعنی‌ شهید سعید سیدمرتضی‌ آوینی(ره) و دیگر هنرمندان‌ متعهد دینی‌ تبلور یافت‌ و می‌یابد. هنر سواری‌ دلیر که‌ روی‌ میدان‌ از او چو کاغذ از کلک او ز لعل‌ گیرد نشان‌ مهم‌ترین‌ شاخص‌ هنر اسلامی‌ همانا توان‌ ترسیم‌ معقول‌ در کسوت‌ محسوس‌ و قدرت‌ تصویر غیب‌ در جامه‌ی‌ شهادت‌ است. هنرهای‌ غیراسلامی‌ چون‌ جایی‌ در جهان‌ معقول‌ و ملکوت‌ ندارند و از عقل‌ منفصل‌ بی‌بهره‌ و از مثال‌ منفصل‌ بی‌نصیبند و فقط‌ از وهم‌ وخیال‌ متصل‌ استمداد می‌کنند، هرگز مایه‌ی‌ عقلی‌ نداشته‌ و ره‌آورد غیبی‌ ندارند؛ زیرا مکتبی‌ که‌ ماده‌ را اصیل‌ می‌داند و موجود غیرمادی‌ را خرافه‌ می‌پندارد و تشنه‌ی‌ تجرّد و غیب‌ را افسانه‌ تلقی‌ می‌کند، هیچ‌گاه‌ پیامی‌ از عالم‌ عقل‌ و غیب‌ ندارد و هرگز هدفی‌ جز وهم‌ و خیال‌ نخواهد داشت. اوج‌ عروج‌ یک انسان‌ از دیدگاه‌ هنرمند مادی‌ همانا مقام‌ مثال‌ متصل‌ وهمِ‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ است‌ و آن‌جا که‌ سخن‌ از نام‌ و نان‌ و وام‌ و دانه‌ نباشد، هنرمند مادی‌ را راهی‌ نیست‌ و آن‌جا که‌ از تشویق‌ و تقدیر و ثنا و سپاس‌ و یادنامه‌ و مانند آن‌ اثری‌ نباشد، هنرور مادی‌ را باری‌ نخواهد بود؛ زیرا قلمرو پرواز هنرپرداز مادی‌ همانا منطقه‌ی‌ بسته‌ی خیال‌ و مدار محدود وهم‌ است.
گفتاری از آیت الله جوادی آملی در مورد شهید آوینی سلاله‌ی‌ سلسله‌ی‌ سادات‌ [قسمت سوم] آنچه‌ سبعه‌ی‌ معلقه‌ را به‌ زیر می‌کشد، هنر ادبی‌ قرآن‌ است‌ و آنچه‌ دیوار کعبه‌ را از لوث‌ معلقات‌ سبع‌ تطهیر می‌کند، هنر است؛ چه‌ این‌که‌ آنچه‌ بتکده‌ را از بت‌ها پاک می‌سازد، تبر است‌ که‌ یکی‌ به‌ دست‌ حضرت‌ ابراهیم‌ بت‌شکن‌ خلیل‌‌الرحمن‌ انجام‌ می‌شود و دیگری‌ به‌ زبان‌ حضرت‌ محمد بن‌ عبداللّه‌ حبیب‌ اللّه‌ منادی: "أنا أفصحُ‌ من‌ نَطَقَ‌ بالضّاد" صورت‌ می‌پذیرد؛ و سِرّ کامیابی‌ هنر قرآنی‌ و ناکامی‌ هنر مزعوم‌ و فائل‌ جاهلی‌ آنست‌ که‌ هنر موهوم‌ جاهلی‌ از مرز سجع‌ و قلمرو قافیه‌ و منطقه‌ی‌ عروض‌ و میدان‌ تشبیب‌ و غزل‌ و صحنه‌ی‌ قصیده‌ی‌ خرافی‌ و محدوده‌ی‌ خیال‌ و مثال‌ متصل‌ فراتر نرفت،‌ ولی‌ هنر ادبی‌ و معقول‌ الهی‌- چنان‌که‌ قبلاً اشاره‌ شد- مراحل‌ سه‌‌گانه‌ی‌ عالم‌ امکانی‌ را در صعود و نزول‌ بدون‌ طفره‌ و فتور پیموده‌ و به‌ خاکیان‌ْ توان‌ جهش‌ به‌ عالم‌ فرشتگان‌ داد و هرگونه‌ خیال‌پردازی‌ موهوم‌ را محکوم‌ کرد و هیچ‌گاه‌ از حق‌ نگذشت‌ و از باطل‌ سراب‌گونه‌ مدد نگرفت و با ظهورش‌ نه‌ مجالی‌ برای‌ جاهلیت‌ کهن‌ ماند و نه‌ موقعیتی‌ برای‌ جاهلیت‌ جدید: "قل‌ جاءَ الحقُ‌ و ما یُبدِء‌ الباطل‌ و ما یعید" هنر نظر به‌ سراپای‌ او اگر افکند ز پای‌ تا سر او جملگی هنر بیند هنرمند قرآنی‌ همان‌ فرزانه‌ی‌ جهان‌بینی‌ است‌ که‌ هرگز به‌ مکتب‌های‌ الحادی‌ اعتنایی‌ ندارد و به‌ ره‌آورد بی‌مایه‌ی‌ مکتب‌های‌ مادی‌ چشم‌ نمی‌دوزد و عشق‌ ممدوح‌ هنری‌ و محمود ادبی‌ را با شهوات‌ مشئوم‌ و مذموم‌ بی‌هنری‌ اشتباه‌ نمی‌کند و ساکنان‌ کوی‌ عفاف‌ را به‌ بدحجابی‌ یا بی‌حجابی‌ که‌ نفی‌ عفاف‌ را به‌ همراه‌ دارد، دعوت‌ نمی‌نماید و مرغ‌ باغ‌ ملکوت‌ را با نغمه‌ی‌ سرد ناسوتیان‌ سرگرم‌ نمی‌کند و فرهنگ‌ برائت‌ از طبیعت‌ و نزاهت‌ از ماده‌ را با آهنگ‌ ناموزون‌ خاکیان‌ از یاد نمی‌برد و سرانجام‌ تسلیم‌ بی‌هنر نادان‌ نمی‌شود. هنرمند کی‌ زیر نادان‌ نشیند که‌ بالای‌ سرطان‌ نشسته‌ است‌ جوزا یعنی‌ در چهره‌‌ی گنبد مینا ستاره‌هایی‌ که‌ شکل‌ خرچنگ‌ و سرطان‌ است،‌ بعد از ستاره‌هایی‌ که‌ شکل‌ جوزا و گوسفند سیاه‌- که‌ در آن‌ نقاط‌ سفیدی‌ است‌- واقع‌ شده‌ است. غرض‌ آن‌که‌ هنر صادق‌ را از کاذب‌ جدا کردن کار هنرمند الهی است؛ همان‌طور که تشخیص تشنگی صادق از کاذب به‌عهده‌ی‌ پزشکِ معالج بیمارِ مجروح‌ است‌ و همان‌طوری‌ که‌ تمییز صبح‌ صادق‌ از کاذب‌ به‌‌عهده‌‌ی اخترشناس‌ ماهر است‌ و همان‌طور که‌ تبیین‌ اشک صادق‌ و تفکیک آن‌ از گریه‌ی‌ کاذبِ مدعیان‌ باطل،‌ به‌عهده‌ی‌ داوران‌ ورزیده‌ و قاضیان‌ مجرب‌ است. آری‌ امتیاز هنر صادق‌ از کاذب‌ نیز در اختیار متخصصان‌ هنر الهی‌ است‌ که‌ حق‌ را از باطل‌ و آب‌ را از سراب‌ جدا می‌کنند و در پرتو تعلیم‌ روح‌نواز قرآنی، پاک را از ناپاک تمایز می‌بخشند: "لِیَمیز اللّه‌ الخبیثَ‌ من‌ الطیّب". نکته‌ای‌ که‌ عنایت‌ به‌ آن‌ برای‌ همه‌ی‌ ادیبانِ هنردوست‌ و هنرمندان‌ ادب‌پرور سودمند است، همانا این‌ است‌ که: گرچه‌ غالب‌ هنرهای‌ پیروان‌ "بودا" و "برهمن" در جامه‌ی‌ تجسیم‌ و مجسمه‌های‌ بی‌روح‌ خلاصه‌ می‌شود و نیز اکثر هنرهای‌ حامیان‌ مسیح‌ و پیروان‌ عیسی‌(ع) در کسوت‌ سنگ‌تراشی‌ و پیکرهای‌ بی‌جان‌ خاتمه‌ می‌پذیرد، لیکن‌ بخش‌ مهم‌ هنرِ پیروان‌ قرآن‌ و حامیانِ اعجاز کلامی‌ آن‌ در ترسیم، تصویر، تمثیل، تشبیه‌های‌ سمعی‌ و بصری‌ و بدون‌ تجسیم متبلور می‌شود که‌ پیام‌ خاصّ‌ خود را به‌ همراه‌ دارد تا همگان‌ ضمن‌ بهره‌وری‌ از هنر قرآن، در دریای‌ مواج‌ آن‌ غوص‌ کنند؛ بدون‌ آن‌که‌ غرق‌ شوند و از شنای‌ در آن‌ آبِ حیات‌ لذت‌ ببرند، بدون‌ آن‌که‌ گرفتار خفگی‌ شوند. اگر هنرمندی‌ از رهگذر صوت‌ حسَن‌ و نغمه‌ی‌ غم‌زدا یا تصویر و ترسیم‌ و تمثیل‌ روح‌پرور، پیامی‌ به گوش‌ منتظران‌ ندای‌ غیب‌ برساند و از کنگره‌ی‌ عرش، صفیر آشنایی‌ به‌ سمع‌ مشتاقان‌ کوی‌ وصال‌ واصل‌ کند و در نتیجه‌ گروهی‌ را در دامن‌ شرع‌ مقدّس‌ به‌ واجب‌ و مستحب‌ تربیت‌ کرده‌ و از حرام‌ و مکروه‌ رهایی‌ بخشد، همانا هنرپرور اسلامی‌ است.
گفتاری از آیت الله جوادی آملی در مورد شهید آوینی سلاله‌ی‌ سلسله‌ی‌ سادات‌ [قسمت دوم] ولی‌ مکتب‌ الهی‌ که‌ عوالم‌ سه‌‌گانه‌ی‌ طبیعت‌ و مثال‌ و عقل‌ را اثبات‌ می‌نماید و هر کدامِ آن‌ها را مظهر نامی‌ از نام‌های‌ جلال‌ و جمال‌ الهی‌ می‌داند و برای‌ عروج‌ انسان‌ ملکوتی‌ مرزی‌ قائل‌ نیست‌ و لقاء‌اللّه‌ را که‌ هماره‌ بیکران‌ بوده‌ و هست‌ و خواهد بود، مائده‌ و مأ‌دُبه‌ی‌ سالک صالح‌ و عارف‌ واصل‌ و شاهد عاشق‌ می‌داند، بحر تیار و دریای‌ مواج‌ هنرورزی‌ را فراسوی‌ هنرمند اسلامی‌ قرار می‌دهد تا پیام‌های‌ گوناگون‌ را که‌ از هاتف‌ عقل‌ و منادی‌ غیب‌ از ورای حجاب‌های‌ نوری‌ و ظلمانی‌ دریافت‌ کرده‌ است‌ به‌ قلمرو مثال‌ منفصل‌ درآورده‌ و از آن‌ پایگاه‌ به‌ مرحله‌ی‌ وهم‌ و خیال‌ تنزل‌ داده،‌ سپس‌ به‌ منصّه‌ی‌ حسّ و صحنه‌ی‌ صورت نازل‌ نماید تا بادیه‌نشینان‌ تشنه‌ی‌ حس‌ را بر بال‌های‌ ظریف‌ هنر نشانده‌ و از خاکدان‌ طبیعت‌ به‌ دامنه‌ی‌ مثال‌ و خیال‌ رسانده‌ و از آن‌جا به‌ قلّه‌ی‌ رفیع‌ عقل‌ و مقام‌ منیع‌ غیب‌ واصل‌ کند، تا از زبان‌ مولای‌ غیب‌ و شهادت، نغمه‌ی‌ دل‌انگیز "...فادخلی‌ فی‌ عبادی‌ و ادخلی‌ جنتی" را با گوشی‌ بشنود که‌ در سایه‌ی‌ قرب‌ نوافل‌ فراهم‌ کرده‌ و با روحی‌ درک کند که‌ با ولای‌ جمع‌ فضایل‌ به‌‌دست‌ آمده‌ است؛‌ تا روشن‌ گردد که‌ سیر از زمین‌ طبیعی‌ به‌ سپهر مادی‌ نتیجه‌ی‌ هنر ماده‌ است،‌ ولی‌ سلوک از طبیعت‌ به‌ مثال‌ و از آن‌جا به‌ عقل‌- و خلاصه‌ جهان‌ را از عقل‌ شروع‌ کردن‌ و به‌ عاقل‌ ختم‌ نمودن‌- محصول‌ هنر الهی‌ است‌ که‌ اسلام‌ داعیه‌ی‌ آن‌ را داشته‌ و هماره‌ تربیت‌‌یافتگانی‌ جامع‌ را ارائه‌ کرده‌ و می‌کند و هیچ‌ هنری‌ به‌ از این‌ نیست‌ که‌ انسان‌ کامل‌ جامع‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود دو سر خط‌ حلقه‌ی‌ هستی‌ را به‌ هم‌ بپیوندد و صعود و نزولی‌ را که‌ خود پیموده‌ است، در قالب‌ هنر عرضه‌ کند تا سالکان‌ هنردوست‌ را به‌ همراه‌ هنرپروری‌ خویش‌ به‌ منطقه‌ی‌ وسیع‌ آفرینش‌ آگاه‌ کند و فطرت‌ جمال‌دوست‌ و جلال‌نواز آنان‌ را از انس‌ با گِل‌رخان‌ خاک‌آلود طبیعت‌ و نوازندگان‌ غبارین‌ ماده‌ و سرایندگان‌ ژولیده‌ی‌ زمین‌ و خوانندگان‌ گردگرفته‌ی‌ بستر غبراء برهاند و به‌ جمال‌ بی‌زوال‌ ماورای طبیعت‌ و جلال‌ بی‌مثال‌ معنی‌ و کمال‌ بی‌وبال‌ عقل‌ و غیب‌ و نوای‌ دلپذیر و روح‌انگیز مولای‌ هر عبد صالحی‌ برساند؛ تا معلوم‌ شود که‌ طواف‌ در مدار بتکده‌ و میکده‌ و عشرتکده‌ و بالاخره‌ طبیعتکده، شایسته‌ی‌ انسان‌ هنرجو و کمال‌دوست‌ نیست،‌ بلکه‌ هنر در بازشناسی‌ مجدد عالم‌ و آدم‌ و جهان‌ را وسیع‌تر از منظر محدود طبیعیون‌ شناختن‌ و انسان‌ را همتای‌ فرشتگان‌ بلکه‌ بالاتر دیدن‌ است؛ و راه‌ نیل‌ به‌ این‌ هدف‌ سامی از عقبه‌های‌ کئود گذشتن‌ و میدان‌های‌ مین‌ را با ایثار نفیس‌ و بذل‌ نفس‌ پشت‌ سر گذاشتن‌ و برای‌ همه‌ی‌ راهیان‌ کوی‌ هنر و سوی‌ ظفر ره‌آوردی‌ چون‌ ره‌‌توشه‌ی شهید فقید سیدمرتضی‌ آوینی(ره) آوردن‌ است. و جامه‌ی‌ رسای‌ هنر و پوشش‌ پرنیانی‌ هنرپروری‌ جز بر اندام‌ کامل‌ جامع‌ سالکانی‌ چون‌ شهیدان‌ شاهد برازنده‌ نیست‌ و قبای‌ اطلس‌ هنر جز برای‌ قامت‌‌ راست‌‌قامتان‌ تاریخ‌ و شیفتگان‌ خدمت‌ نه‌ تشنگان‌ قدرت‌، زیبنده‌ نخواهد بود. برتن‌ ناقصان، قبای‌ کمال‌ به‌ طراز هنر ندوخته‌اند گرچه‌ قرآن‌ کریم‌ که‌ کلام‌ خدای‌ بی‌چون است‌، معارفی‌ والاتر از شهود عارفان‌ و فهم‌ حکیمان‌ و درک فقیهان‌ و اندیشه‌ی‌ متکمان‌ و باور محدثان‌ و یافته‌های‌ مورخان‌ و صدها فرزانه‌ی‌ خردمند دیگر دارد- زیرا مجلای‌ متکلم‌ نامتناهی،‌ هر آینه‌ کلامی‌ نامحدود خواهد بود؛ چنان‌که‌ درجات‌ بهشت‌ موعود، نامحدود به‌ عدد آیات‌ قرآن‌ کریم‌ می‌باشد و به‌ قاریان‌ آگاه‌ به‌ معانی‌ و آشنای‌ به‌ احکام‌ و حِکَم‌ قرآن‌ گفته‌ می‌شود: "بخوان‌ و بالا برو" و خواننده‌ی‌ رسمی‌ بهشتیان‌ داوود پیامبر است- لیکن‌ اثر بارز و شاخص‌ هنری‌ آن‌ همانا در این‌ است‌ که‌ از رهگذر فصاحت‌ و کوی‌ بلاغت‌ که‌ چهره‌ی‌ خاص‌ هنر سمعی‌ است‌ لطایف‌ بلند عالم‌ لاهوت‌ را در پرده‌ی‌ استبرقی‌ عقل‌ پیچیده‌، آنگاه‌ در جامه‌ی‌ پرنیانی‌ مثال‌ و خیال‌ و وهم‌ پوشانده،‌ سپس‌ در کسوت‌ حریری‌ آیه‌ و سوره‌ ارائه‌ نموده‌، در این‌ حال‌ جهانیان‌ را به‌ تماشای‌ آن‌ فراخوانده‌ و به‌ تحدی‌ و مبارزه‌ دعوت‌ کرده‌ و عجز همگان‌ را در ساحت‌ قدس‌ هنر ادبی‌ خویش‌ آشکار کرده‌ و قبل‌ از قیام‌ قیامت‌ کوس‌ "لِمَنِ‌ المُلک" سر داده‌ و پاسخ‌ اعتراف‌آمیز و عجزآلود "للّه‌ الواحدِ القهّار" را از همگان‌ دریافت‌ می‌نماید.
هدایت شده از اجتهاد
💢تعمیر و توسعه مزار معصومین در فقاهت انقلابی امام ✍️حجت‌الاسلام محسن قنبریان اگر سعودی با همین وضعیت سفیانی‌گری در مذاکره با بخشی از علماء شیعه به توافقی برسد که حرم برای ائمه بقیع بسازد نظر شما چیست؟! کمک می‌دهید؟! امام خمینی درباره حرم رسول الله (ص) فرمود: «رسول الله نیازی به مساجد اشرافی [مسجدالنبی] و مناره‌های تزییناتی ندارد.» اما درباره آستان قدس می‌فرماید: مرکز ایران است! و به خادمی آن حسرت می‌خورد. این دو چگونه قابل جمع است؟ چگونه پیامبر (ص) به تزیینات نیاز ندارد اما پیامبر زاده دارد؟! پاسخ اجمالی: در فقاهت انقلابی امام در این وضعیت فرضی نباید به سعودی برای ساخت حرم کمک کرد. اسلام آمریکایی سعودی هم تعمیر و توسعه‌اش و هم تخریب بقیع‌اش، هردو محکوم است. تعمیر و توسعه در اسلام اصیل موجه است. ➕ تفصیل نظر امام خمینی + تفاوت فتاوای مبتنی بر این مبنا + مبنای فقهی امام مستند به سیره و سخن معصوم 📝 در «اجتهاد» مطالعه نمایید: http://ijtihadnet.ir/?p=75260 🆔 https://eitaa.com/ijtihad
در این دیدگاه دقیق استاد قنبریان، نکته ناگفته ای وجود دارد و آن اینکه فقاهت انقلابی، ناگزیر از بیان هستی شناسی موضوعات فقهی خود است. ما در ماجرای ساخت بناهای اسلامی و تفاوت آنها از بناهای غیر اسلامی، نیازمند توضیح هستی شناختیِ این امور هستیم و بدون این توضیح، عملاً این رویکرد فقاهت انقلابی، تبدیل به مسئله ای ایدئولوژیک شده و قابل اقناع برای مخاطب نیست. معماری، تکنولوژی، شهر و نظایر آنها یک وجه هستی شناختی دارند که بدون توجه به آنها نمی توان حکم فقهی قانع کننده ای مطرح کرد. بخشی از این وجه هستی شناختی در اشارۀ آیت الله جوادی آملی به خیال متصل و منفصل در پیام قبلی قابل مشاهده است؛ مخصوصاً اگر توجه داشته باشیم که انقطاع خیال متصل از خیال منفصل در هنر مدرن، تابع اراده ای سیاسی بوده است. به نظر می رسد بایستی به سنتِ قدما در فقه که همواره در کنار دانش های دیگری نظیر کلام و حکمت بوده اند، توجه جدی داشت. بسط و گسترش یک جانبۀ فقه، عملاً خودِ فقه را دچار آسیب می کند.
امکان‌های جهانی، آمارهای ملی و آستانۀ سکولارشدنِ زیارت [قسمت اول] در سال‌ها یا شاید اکنون بتوان گفت در دهه‌های اخیر، زیارت در انواع مختلف خود، مخصوصاً زیارت حضرت رضا (ع) در مشهد، شاهد رشد کمّی قابل توجهی بوده است. از آمارهای متعدد و متنوع حضور زائران که بگذریم، اجماع بر سر آمارهایی نظیر اینکه فردوگاه شهید هاشمی‌نژاد، دومین فردوگاه پر تردد کشور است، استان خراسان رضوی، حداقل در آستانۀ تحویل سال شمسی، بیشترین پذیرش مسافر را دارد و خلاصه آنکه در آخرین اخبار از دبیر شورای ملی زیارت، برای سال 1404، حدود 40 میلیون زائر در سال هدف‌گذاری شده است، وجود دارد. در کنار این آمار، توجه به زیرساخت‌های فنی، از جمله زیرساخت‌های جاده‌ای، حمل و نقل ریلی، پروازهای هوایی و نیز زیرساخت‌های شهری و اقامتی نظیر هتل‌ها، پاساژ‌ها، بیمارستان‌ها و حتیِ امکنۀ تفریحی نیز مورد تاکید بخش‌های اجرایی و در راس آنها معاونت زیارت استانداری خراسان قرار می‌گیرد. در همۀ این آمارها، نکتۀ قابل توجه، افزایش کمّی زائران است که در مقایسه با ادوار تاریخیِ دیگر مشهد یا حتی دیگر شهرهای زیارتی نظیر قم و شیراز و مکه، بسیار قابل توجه است. این آمار اگر مخصوصاً با قبل از ورود تکنولوژی‌های مربوط به سفر یا ساخت زیرساخت‌های اقامتی و یا حتی لوازم میزبانی مورد توجه قرار گیرد، بسیار عجیب است. ما در هیچ دوره‌ای از تاریخ نمی‌توانستیم این حجم از زائر را در شهرهای زیارتی شیعی یا حتی جهان اسلام به‌واسطۀ این حد از گسترشِ امکان‌های مادی و زیرساختی داشته باشیم. از این جهت، حتی گسترش زائران خانۀ خدا در عربستان نیز برای گذشتگان عجیب است. برج‌های عظیم، اتوموبیل‌های متعددی که زیارت را برای زائران تسهیل کرده است، امکان‌های زیرساختیِ حیرت‌آور در میزبانی زائران و بسیاری از امور دیگر، همگی نشان از تحولِ عظیمی در زیارت، حداقل در یک سدۀ گذشته‌ای دارد که تکنولوژی‌های فنی، اقتصادی، فرهنگی یا حتی اجتماعی به دست مسلمین رسیده است. با این‌حال این امکان‌های متعددِ تکنولوژیِ فنی یا زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که حداقل در یک سدۀ گذشته به دست مسلمین رسیده و آنها آن‌را در خدمت زیارت قرار داده‌اند، علیرغم گسترش کمّی زیارت، در ایران، جهان تشیع و جهان اسلام، نه تنها نتوانسته باعث ارتقاء کیفیت زیارت شود، بلکه حتی باعث گسترش کمّی زیارت به تناسب بهره‌گیری از این امکان‌ها نیز نشده است. همانطور که می‌دانیم تقریباً اغلب امکان‌های فنی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و نظایر آنها که در جریان زیارت دخیل‌اند، علیرغم پیشرفت‌های قابل توجهی که در کشورهای اسلامی رقم خورده، اما از کشورهای توسعه یافته غربی یا شرقی وارد می‌شوند. علیرغم اینکه بسیاری از کشورهای اسلامی در تولید تکنولوژی‌های فنی یا پزشکی، زیرساخت‌های امنیتی یا اقتصادی و اجتماعی و نظایر آنها توانایی مونتاژِ محصولاتی را یافته‌اند، اما این امکان‌ها مخصوصاً در سطح کیفیِ بالا، چه در سطح قطعات و سازه‌های اصلی و چه در سطح محصولات نهایی، هنوز وامدار فروش نفت و وارداتِ آنها از کشورهای توسعه‌یافته غربی و بعضاً شرقی، مخصوصاً آسیای جنوب‌شرقی است. عمدۀ ابزارها و سازوکارهایی که در اقتصاد و امنیت و زیرساخت‌های فنی و پزشکی که در زیارت به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم به‌کار گرفته می‌شوند، به‌طور کامل یا مونتاژشده و غیر مستقیم، تابع تحولات و پیشرفت‌های کشورهای توسعه‌یافته‌ای هستند که از حیث دینی، سکولار قلمداد می‌شوند. این روند وارداتی باعث شده است تا نه حتی در حوزه‌های قابل فهمِ علوم انسانی نظیر اقتصاد زیارت، فرهنگ زیارت، حقوق زیارت و نظایر آنها بلکه حتی در حوزه‌های فنی و پزشکیِ مربوط به زیارت، دو مسئلۀ غامض پیشِ روی کشورهای زائرپذیر باشد: https://eitaa.com/mojtamaona
[قسمت 2] 1) سکولارشدنِ زیارت و قرار گرفتن در آستانۀ گردشگری : بهره‌گیری زیاد و کم از محصولاتِ فنی، پزشکی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی سکولار در سامان‌دادن به زیارت، عملاً زیارت را تبدیل به الگویِ گردشگری و توریسم جهانی ساخته و به‌همین دلیل در بسیاری از حوزه‌ها و قلمروهای مربوط به زیارت، تفاوت‌ِ میان زیارت و گردشگری به حداقل رسیده است. بایستی توجه داشت که بسیاری از این زیرساخت‌ها و محصولاتی که از کشورهای توسعۀ یافتۀ غربی یا شرقی، بدون تحولی اساسی در ساختِ آنها و صرفاً با تغییر برچسب‌ها و برندها، به کشورهای اسلامی و شیعی از جمله ایران، «وارد» می‌شوند، به تناسب فضای گردشگری و توریسم ساخته‌شده و تکوین یافته‌اند؛ حال که این محصولات به‌طور گسترده و متوالی در امر زیارت به‌کار گرفته می‌شوند، با توجه به وزن تمدنیِ و فضای غالبِ گردشگریِ سکولارِ جهانی، امر زیارت را تبدیل به گردشگری یا حداکثر تبدیل به شکلی از اشکال زیارت در معنای مسیحی و غربیِ آن خواهند کرد. تنها کافی است به تفاوت‌های فضایی و محتوایی حسینیه‌های قابل اسکان، بازارهای شهرهای زیارتی، کاروان‌سراهای منتهی به شهرهای زیارتی و حتی امکانات مسافرت‌های زیارتی که اغلب متناسب با فضای زیارت شکل می‌گرفتند با آنچه که امروز به‌عنوان هتل، پاساژ و دیگر اقتضائات سفر در شهرهای زیارتی وجود دارد توجه کنیم تا فاصله‌گرفتن از ارزش‌های مقدس زیارت را به‌وضوح دریابیم. با این مسیر و کمرنگ‌شدنِ تفاوت‌های زیارت اسلامی-شیعی با گردشگری مذهبی یا حتی زیارت‌های مسیحی یا بودایی و هندویی، دیگر معنایی از آن زیارت شیعی-اسلامی باقی نخواهد ماند. زیارت اسلامی-شیعی یا تبدیل به یکی از انواع گردشگری مذهبی خواهد شد و یا در کنار دیگر اشکال زیارتِ مسیحی، یهودی، بودایی، هندویی و نظایر آنها، به‌عنوان یکی از خرده‌فرهنگ‌های جهانِ مدرن تلقی میشود. چنانکه مثلاً در آینده‌ای نه چندان دور، زیارتِ «سانتیاگو دِ کامپوستلا» در کنار زیارت حضرت رضا (ع)، یکی از انواع زیارت سکولار و در ذیل گفتارِ پلورالیسم دینی خواهد بود که با توجه به نکتۀ بعدی، دچار تناقضی اساسی خواهد شد. 2) منطقه‌ای و سکولارشدنِ پیام زیارت در عصر جهانی‌شدنِ سکولاریسم: زیارت، خواه در شکل اسلامی (شامل زیارت‌های اهل سنت و تشیع) و خواه در شکل شیعیِ آن، در هر دو حالت، مبتنی بر آموزه‌های جهانشمول است. خاتمیتِ نبوت در اسلام و ظهور حضرت حجت (عج) که ناظر به آموزۀ امامت و ولایت است، هر دو، ناظر به اعتقادی در اسلام و تشیع است که مبتنی بر آن، تمام ابناء بشر در سرتاسر عالَم، بایستی مخاطب این پیام حق و حقیقت باشند. نه پیام اسلام و نه پیام تشیع، هیچ‌کدام صرفاً ناظر به ایرانیان، شیعیان یا حتی مسلمین نیست، بلکه مخاطبِ آن، کلِ بشریت و «اهل عالَم» است. زیارت (و از جمله حج) نیز آموزه‌ای است که بایستی در همین مسیر فهمیده شود. با این مبنا و درک از زیارت، تردیدی در این باقی نمی‌ماند که اگر در توسعۀ زیرساخت‌های فنی، پزشکی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی برای گسترش زیارت، از امکان‌های جهانی بهره گرفته می‌شود، طبیعتاً و منطقاً مخاطب زیارت و پیام معنویِ آن به‌طریق اولی بایستی جهانی باشد. از این جهت، اگر امکان‌های منتهی به گسترش کمّی زیارت، مستقیم و غیر مستقیم از کشورهای توسعه‌یافتۀ غربی و شرقی تامین می‌شود، طبیعتاً پیام معنوی زیارت اسلامی-شیعی نیز بایستی در سطح جهانی و در همان کشورهای توسعه‌یافتۀ سکولار غربی و شرقی مورد ارزیابی قرار گیرد. اگر هواپیما، اتوبوس، اتوموبیل، قطار، زیرساخت‌های اقامتی و شهرسازی، امکانات پزشکی و مهندسی، سازوکارهای امنیتی، تکنولوژی‌های ناظر به اقتصاد و فرهنگ و فضای مجازی و همۀ امور دیگر مربوط به زیارت، مستقیم و غیر مستقیم از دستاوردهای جهانِ مدرن غربی و کشورهای توسعه‌یافته تامین می‌شود، در ارزیابی موفقیت‌های زیارت شیعی یا اسلامی، بایستی عمق تاثیر آنرا در سرتاسر کرۀ خاکی مورد توجه قرار داد. اگر در ادوار گذشتۀ اسلامی، فی‌المثل در دورۀ صفوی، به‌جهت آنکه هنوز مدرنیتۀ غربی و محصولات آن در اقتصاد و فرهنگ و سیاست و مهندسی و پزشکی، در سرتاسر جهان گسترده نشده بود، زیارت را با بهره‌گیری از دستاوردهای خودِ تمدنِ اسلامی سامان می‌دادند و معماری و فرهنگ و اقتصاد و طب اسلامی و نظایر آنها در خدمت زیارت بود، امروزه که این امکان‌ها، به‌صورت مستقیم یا غیر مستقیم، خواه از حیث محصولات نهایی و خواه از حیث علوم پایۀ منتهی به تولیدِ محصولات، از کشورهای توسعه‌یافته غربی یا شرقی تامین می‌شود، بایستی عمق و گسترۀ پیام زیارت در این کشورها مورد توجه باشد؛ در غیر این‌صورت زیارت و پیام معنویِ آن، در قلمرو شیعی-اسلامی منحصر و محدود شده و از این‌جهت، معنای دیگری از سکولاریسم در زیارت که همان، محدودیتِ پیام اسلامی-شیعی به قلمرو منطقه‌ای است، رقم خواهد خورد. https://eitaa.com/mojtamaona