پابرهنه بودم، بهم گفت: «آقاسید! چرا پابرهنهای؟»
گفتم: «کفشی که من پوشیدم، کفش ایمنی کارگران معدن بود، راه رفتن با آن برایم دیگر مقدور نبود».
با این حرفم چهرهاش کمی تغییر کرد. گفت: «سید! بیا من پای تو را ببوسم».
با این حرفش موهای بدنم سیخ شد. گفتم: «این چه حرفی است آقای طوسی من نیروی شما هستم، شما فرمانده و بزرگ ما هستید».
#شهید_محمدحسن_طوسی
#شهدا
•••·····~🍃♥️🍃~·····•••
°☆@mojzendegi ☆°
•••·····~🍃♥️🍃~·····•••