#یک_داستان_یک_پند
✍ملامهرعلی خویی در مسجد نشسته بود که نادانی از او به عمد سؤال کرد که چرا ریش خود بلند کردهای و مردم را با ریش خود گمراه میکنی؟! ملا سکوت کرد.
🥀سکوت ملا، یکی از شاگردان را سنگین آمد و خواست جواب او بدهد که ملا بر او خشم گرفت و او را امر به سکوت کرد.
☀ملا گفت: بیایید شما را موعظهای کنم. هر حرفی یک نر است و پاسخ آن یک ماده؛ چون بهم آیند از آنان فرزندی زاده شود که یا شیطانی است یا رحمانی!
🔥اگر سؤالی رحمانی بود نری آمده که پاسخ آن مادهای بر آن میفرستد که مولودش علم و حکمت میشود؛ ولی اگر سؤالی شیطانی بود هرگز مادهای بر او نفرست و سکوت کن که شیطان قصدش آبستن کردن آن مجلس از کلام و پاسخ تو برای ایجاد فتنه و کینه و درگیری است.
✅ به موکب شهدای گمنام بپیوندید 👇
موکب شهدای گمنام در ایتا وسروش 🇮🇷
.
@mokb_sohdai_gomnam
گروه موکب شهدای گمنام در روبیکا
https://rubika.ir/joing/CIAEDGJC0FUGHUXOZMQJLJEIWIOEORTK
📚#یک_داستان_یک_پند
جوانی در ملأ عام با گستاخی تمام روزهخواری میکرد. او را نزد حاکم شهر آوردند. حاکم از او پرسید: ای جوان! چرا در شهر روزهخواری میکردی؟ چرا از اسلام گریزانی، تا چنان حد که جسارت یافته و در ماه رمضان در پیش چشم همگان روزهخواری میکنی؟ جوان گفت: مرا باور و اعتقاد زیاد به اسلام بود. روزی شیخ شهر را در خفاء در حال معصیت یافتم. برو آن شیخ را مجازات کن که این چنین اعتقاد مرا از من گرفت و مرا روزهخوار کرد. حاکم شهر گفت: روزی دزدی را در شهر گرفتند که از خانههای بسیاری دزدی کرده بود. طبق قانون قضاوت مأموری بر او گماردم تا او را در شهر بگردانند تا هر مالباختهای از او شکایتی دارد نزد من آید. ساعتی نگذشت که جوانی معلومالحال از او برای شکایت نزد من آمد که هرگز او را در شهر ندیده بودم. به رسم قضاوت از او سؤال کردم ای جوان! او از تو چه دزدیده است؟ جوان گفت: یک مرغ و دو خروس!
چون این سخن شنیدم مأمور خویش را امر کردم تا او را هشتاد تازیانه بزند. جوان در حالی که داد و فریاد میکرد، گفت: من برای شکایت نزد تو آمدهام، چرا مرا شلاق میزنی؟! گفتم: وقتی تو را خانهای در این شهر نیست، چگونه تو را مرغ و خروسی باشد که کسی بتواند آن را از تو بدزدد؟ داستان که بدین جا رسید حاکم شهر گفت: ای جوان! تو را نیز هرگز اعتقادی نبوده است که آن شیخ از تو بستاند. هر کس که اعتقاد به خدا را با عمل به آنچه میشنود از خود خدا بستاند و هدایت یابد هیچ کس را توان ستاندن آن اعتقاد از او نیست. تو بجای شناختن خدا در پی شناختن شیخ بودی و بجای خدا شیخ را باور کرده بودی! پس من تو را دو حد جاری میکنم یکی به جرم روزهخواری در ملأ عام و دیگری به جرم کذب و افتراء!!!
✅ به موکب شهدای گمنام بپیوندید 🔻
کانال یک
https://chat.whatsapp.com/H4FXsmJ6ukT0qPNG8ifBPa
کانال دوم
https://chat.whatsapp.com/HxyNfEQsfpQ5vK0eWyjDEi
کانال سوم
https://chat.whatsapp.com/FOTDgDHRSBkBSf0CltJEav
🔹 کانال ایتا
https://eitaa.com/mokb_sohdai_gomnam
سروش
splus.ir/mokb_sohdai_gomnam
روبیکا
https://rubika.ir/joing/CIAEDGJC0SKLTUSLOIVUNPCIBZWBNNTB