هدایت شده از شهید حاج حسین خرازی
#مخاطب_فرست
عرض سلام و ادب.
این خاطره را از پدرم نقل میکنم.
یه بار حاج حسین اومده بودن آشپزخونه لشکر یه سری به خدمه بزنن. تو استراحتگاه یه نفر دراز کشیده بود. حاجی با خوشرویی سلام و علیک کرد و پرسید:
شما شب گذشته مشغول بودین؟
اون طرف جواب داد: حج حسین آقا راستش من اومدم اینجا کباب بخورم، استراحت بکنم، گاهی وقت ها هم یه سری میرم پیشه بچه ها.
حج حسین هم نه زیر گذاشت و نه رو، گفت:
پاشو حج آقا سریع برین کارادونا بکنین برین اصفهان؛ اونجا کباب بهتر آ با امنیت میخورین. اینجا یهو جونتون رو میزارین رو کباب خوردنتون.
هر چی طرف پایین و بالا شد حج حسین قبول نکردند، گفتند: فقط باید برید اصفهان، اینجا کباب خوردن یهو به قیمت جونتون تموم میشه؛ یا علی! پاشو حج آقا، سریع سریع.
✍شهید حاج حسین خرازی | نعم الرفیق
https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396