eitaa logo
موکب الامام حضرت حجة بن الحسن (علیه السلام تکاب)
269 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
7.4هزار ویدیو
217 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان) اطلاع غیبی امام ع از .... اسماعيل بن محمد نوه عبدالمطلب سر راه امام حسن عسگري را گرفت و از فقر و فلاكت خود شکايت كرد و قسم خورد كه حتي يك درهم هم ندارد تا با آن نوني خريده و گرسنگي خود را رفع نمايد. حضرت به او فرمودند: با وجود دويست ديناري كه زير خاك كرده اي ، قسم دروغ مي خوري ! بدان در موقع احتياج ، از آن پولها محروم مي ماني ؛ اي اسماعيل! اين حرف را از جهت كمك نكردن به تو نزدم برو از غلامم صد هزار درهم بگير . اسماعيل بن محمد ميگويد:بعد ها روزي عرصه بر من تنگ شد و به سراغ پول ها رفتم كه فهميدم پسرم آنها را از خانه برداشته و مشغول عياشي با پول هاي من است 📚 اصول كافي ج۲ص۴۴۲ 🔰 @hatampoori ‏سامرا؛ نه که جهان سیطره‌ی قدرت توست ای که در عرش تو را مرتبه ی سلطانی‌ست 🌺میلاد علیه السلام مبارک
☄️ رسوا شدن جاثلیق به واسطه امام عسکری علیه السلام 🔅 در زمان (علیه السلام) سختی پیدا شد، به همین جهت خلیفه وقت دستور داد که مردم از شهر بیرون روند و استسقاء (نماز باران) بخوانند. پس مردم سه روز بیرون رفتند و دعا خواندند و نماز گزاردند، اما باران نیامد. 🌧 در روز چهارم بزرگ مسیحیان به همراه تعدادی از مسیحیان و راهبان به صحرا رفتند تا برای نزول باران کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن ، باران بارید. در نتیجه این واقعه، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و تعجب کردند و حتی برخی به مسیحیت میل پیدا کردند. 🗣 خلیفه به نزد (علیه السلام) فرستاد در حالی‌که او زندانی بود. او را بیرون آوردند و به او گفتند: به فریاد امت جدّت برس که بیم از هلاک آنها است. ⭐️ امام (علیه السلام) فرمود: من فردا بیرون می‌روم و إن‌شاء اللَّه را از میان مردم زایل می‌کنم. جاثلیق در روز سوم و در حالی‌که راهبان با وى بودند، بیرون رفت. (علیه السلام) نیز با تعدادی از خود به بیرون رفتند، پس چون امام آن راهب را در حالی دید که دست خود را بلند کرده بود، دستور داد که دست راست آن راهب را باز گردانند و آنچه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. ☑️ آن‌حضرت استخوان را گرفت و به آن راهب فرمود: الآن دعا کن تا هوا ابری شود و باران ببارد. او دعا کرده و نمود، اما هوا گشوده شد و آفتاب نمایان گشت؛ وقت به امام رو کرد و گفت: ای ابا محمد! (ابا محمد کنیه امام بوده است) این چه استخوانی است؟ فرمود: این مرد از قبر پیامبرى از ، عبور می‌کرد و این استخوان را یافت و آن‌را در دست گرفت. و «مَا کُشِفَ عَنْ عَظْمِ نَبِیٍّ إِلَّا هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَر»؛ استخوان پیامبری نمایان نمی‌شود مگر این‌که از آسمان باران خواهد بارید». 📚 کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 429 ✔️جهت شرکت در مسابقه امام عسکری علیه السلام به لینک زیر بروید👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 🆔https://eitaa.com/neshaste_maarefi/2825
﷽ در آستانه سالگرد مناسبت جانسوز علیه السلام 🏴 ❇️ مرکز تخصصی تبلیغ مؤسسه آموزش عالی حوزوی خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله) برگزار می کند. 📖 🛍 با اهداء جوایز 🗓 تاریخ برگزاری : ۱۳ الی ۱۶ مهرماه 👇👇👇👇 📌لینک آزمون: https://survey.porsline.ir/s/z2vcWq1 🔻جهت دریافت فایل به کانال در ایتا مراجعه نمایید. 🆔 https://eitaa.com/neshaste_maarefi
نشان دادن بوستان ها و نهرهای روان 👤یکی از یاران (علیه السلام) در زندان به حضور حضرت رسید، و هنگامی که تنها بود، عرض کرد: شما حجت خدا در زمین هستید و در «خان الصعالیک» بازداشت شده اید؟! امام با دست مبارک خود اشاره کرد و فرمود: نگاه کن! آن مرد هنگامی که دید در اطراف آن حضرت، باغ های سرسبز و نهرهای روان قرار دارد، شگفت زده شد. امام فرمود: «حیث ما کنّا هکذا، لسنا فی خان الصعالیک؛ هر جا ما باشیم، همین طور است. ما در «خان الصعالیک» نیستیم! ✍️خان الصعالیک: موضعی بس ناخوش در سامراء 📚عیون المعجزات، ص ۱۴۰ ✔️جهت شرکت در مسابقه امام عسکری علیه السلام به لینک زیر بروید👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 🆔https://eitaa.com/neshaste_maarefi/2825
🌱 دو وظیفه مهم (علیه السلام) در دوران امامت 🏴 امام حسن عسکری صلوات الله علیه در حدود ۲۲ سالگی به امامت نائل شد و در ۲۸ سالگی به شهادت رسیدند. ایشان به شدت تحت نظرِ حکومت و چند نفر از خودی‌ها بودند که با حکومت ارتباط داشتند تا مشخص شود که صلوات الله علیه، دارای فرزندِ پسری هستند یا نیستند. 🔸روایت¹ از خود حضرت امام حسن عسکری صلوات الله علیه است که ایشان فرمودند: مرا می‌کشند تا نسلِ مرا قطع کنند. (یکی از دلائلی که امام را زود می‌کشتند، همین بود.) 💥حکومت فهمیده بود که امامتِ شیعی به پسر منتقل می‌شود لذا گفتند: امام را می‌کشیم! ❗️هیچ‌کسی حتی برادرهای امام حسن عسکری صلوات الله علیه هم از فرزند داشتنِ امام حسن عسکری صلوات الله علیه خبر نداشت؛ یعنی اگر کسی خبردار شده باشد، این علامت عظمت و محرمیت او است. ابداً و اصلاً پسرهای امام هادی صلوات الله علیه و فامیل‌ها از فرزند دار شدنِ امام حسن عسکری صلوات الله علیه خبر نداشتند. کار خیلی پیچیده بوده است. ✍ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری (علیه السلام) به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. در این دوران امام حسن عسکری (علیه السلام) دو وظیفه مهم بر عهده داشتند. 1⃣ یکی اینکه (عجل الله تعالی فرجه) را از دست دشمنان حفظ کنند. 2⃣ اقدام دیگری که حضرت در این دوران انجام دادند این بود که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را به بزرگان معرفی کنند تا در آینده در مسأله دچار اختلاف نشوند. ✅ لذا یکی از وظائف امام؛ حفظ امام بعدی بود. 📚 ¹. الغیبة للطوسی، ص ۱۳۴ 👇👇👇 📲آزمون مسابقه امام عسکری علیه السلام در حال برگزاری است👇🏻👇🏻👇🏻 🆔https://survey.porsline.ir/s/z2vcWq1
وقتی طبیب مسیحی بخاطر علم طب (علیه السلام)، مسلمان میشود‼️ 🔹 بَختَيشُوعِ حکیم، متوکل و نصرانی بود. در طب سرآمد روزگار خودش بود. قاصدی از خانه امام عسکری (علیه السلام) آمد که کسی را بفرستید امام عسکری می خواهند فَصد کنند.(از رگ مخصوصی خون بگیرند) بختیشوع یکی از بهترین افرادش را فرستاد و به او گفت این بزرگترین مرد و عظيمترین فردی است که من تابحال دیده ام ، هر کاری را که می گوید انجام بده، از علوم خودت هم در محضر او اظهار فضل مکن! 🔸آن فرد آمد و دید اتاقی را برای پذیرایی آماده کرده بودند ، حضرت فرمودند در اتاق انتظار باشد ، بعد از مدتی صدایش زدند آمد و آماده شد. ظرفی را قرار داده بودند که بزرگ بود. فَصَّاد بختیشوع تعجب کرد. دید که حضرت نشستند و فرمودند رگ اَکهَل را بگشای ، نپرسید چرا و بلافاصله رگ را باز کرد. خون آمد و ظرف پر شد. حضرت فرمودند ببند. بعد فرمودند به همان اتاق برو و همانجا باش، با تو هنوز کاردارم. در همان اتاق رفت. این عمل را قبل از ظهر انجام داد. 🔹آنجا ماند تا عصر، حضرت فرموند فَصَّاد بیاید دو باره آمد و دید همان ظرف هست و حضرت نشستند و فرمودند روی رگ را باز کن ، باز کرد و دوباره خون آمد تا ظرف پر شد. فرمودند ببند. بعد فرمودند برو و منتظر باش. رفت و از او پذیرایی شد تا صبح روز بعد. فرمودند بیا دوباره آمد. برای بار سوم همان ظرف بود. حضرت دستشان را گذاشتند و فرمودند رگ را باز کن. باز کرد و مایعی سیال شبیه به شیر از دست حضرت بیرون آمد تا ظرف پر شد. فرمودند ببند، بست. 🔸حضرت برخاستند. جامه ای گران قیمت همراه با پنجاه درهم به او دادند. شاید یک یک درهم يا دو درهم اجرتش بود. اما حضرت به او پنجاه درهم دادند. فرمودند که با راهب دیر عاقول در ارتباط هستی؟ خوب است قدر او را بدانی. منظور پیرمرد راهب نصرانی بود که در دیری به نام دیر عاقول زندگی می کرد اما با هیچ کس ارتباط نداشت. ادامه در پست بعد... 👇 ‌
ادامه پست قبلی... ...مردم کنار دِیر می رفتند. گاهی در طول مدت اگر می خواست یک نفری را بپذیرد از طبقه بالایی یک زنبیلی را پایین می فرستاد نوشته او را بالا می برد. گاهی جواب می داد گاهی نه. 🔸فَصَّاد نزد بختیشوع آمد و گفت که آقا من چیزی را دیدم که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. این آقایی که شما گفتین من بروم برای ، فَصدشان کردم. دوبار آن مقدار خون از ایشان آمد که فکر نمی‌کردم این مقدارخون در بدن یک انسان باشد. حتی یک بار فصد یک انسان هم آن ظرف را پر نمی کند. ولی دوبار ظرف ایشان پر از خون شد و فرداش به جای خون موادی مانند شیر آمد. بَختیشوع خیلی تعجب کرد و گفت من باید چند روز در کتب قدما نگاه کنم ببینم این مطلب سابقه دارد يا نه؟ اما از این راه به جوابی نرسید! بعد بختیشوع گفت من راهی را می شناسم که خیلی خوب است. چون خود بختیشوع هم نصرانی و راهب بود. 🔹بختیشوع همین فَصَّاد را پیش راهب دیر عاقول فرستاد. بالاخره یک علامتی دادند و او آمد. بختیشوع نامه ای نوشته بود و ماجرا را توضیح داده بود. نامه را در زنبیل گذاشتند، بالا برد. بعد دیدند پیرمرد سراسیمه دوید و پایین آمد. گفت کدامیک از شما آن کسی را که از دستش شیر می آمده را دیده است؟ فصاد گفت من هستم. پیرمرد راهب گفت طُوبی لاُمِّک، خوش به سعادت مادری که تو را زاییده که همچنین توفیقی پیدا کرده ای. بعد گفت من را نزد ایشان ببر. با هم راه افتادند و سامرا آمدند. اول سامرا که رسیدند از راهب پرسید برویم منزل استاد بختیشوع؟ گفت نه برویم منزل آن آقایی که از دستش شیر آمده. 🔸ساعتی به اذان صبح بود. همینکه در خانه (علیه السلام) رسیدند غلامی سیاه چهره آمد و پرسید کدامیک از شما راهب دیرعاقول هستید؟ پیرمرد گفت من هستم. غلام گفت تو بیا برویم داخل. قبل از اذان صبح راهب داخل رفت ، صبح هنگام چاشت از خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) بیرون آمد در حالی که همه لباس های نصرانیت را بیرون آورده بود و یک لباس بلند سفید، پوشیده بود. همه تعجب کردند. بعد به جوان فصاد گفت حالا برویم خانه استادت. خانه بختیشوع آمدند. گویا این پیر مرد، پیر و مراد بختیشوع بود. تا بختیشوع این راهب را با لباس جدیدش از دور دید، به خاک افتاد و بالاخره با التهاب و اضطراب گفت آقا چه چیز شما را از دین نصرانیت بیرون آورد؟ 🔅پیر مرد راهب گفت که من اسلام آوردم، اما بدست مسیح، مسیح را دیدم، و شدم. بعد بختیشوع این سوال را کرد که آیا در کسی را داشته ایم که به جای خون، شير از دستش بیاید؟ گفت عیسی (ع) یک بار فصد کرد، آن هم مقداری كم نه اینقدر از دستش شیر بیرون آمده بود. این راهب همان جا کنار خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) خادم حضرت بود تا فوت کرد. 📗 الکافی ج ۱ ص ۵۱۲ 📕 بحارالأنوار ج ۵۰ ص ۲۶۱ عضویت در مجله طب اسلامی👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2237792257Cc6bced9763
‍ 🌹امام یازدهم کیست؟ ‌ "السلام علیک یا حجة الحجج" او حجت های خدا است! ‌💎 این چه گوهری است؟ ‌🔸 حجة الحجج، ‌🔹 عیبة العلم، ‌🔸 سفینة الحلم؛ علیه السلام این است. عقل در هر کلمه ای مبهوت است! افسوس! عمر گذشت، ما آن حضرت را نشناختیم... ‌ ‌🎙 آیت الله العظمی وحید خراسانی ‌📅 ۱۷آذر۱۳۹۵ ◻️ ☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
3.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
:: جز زهر، آب خوش نخواهی خورد در زندان وقتی حسن باشی و فرزند علی باشی😞
15.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ آیا همسر مادر امام زمان عج اروپایی بودند و از نسل حواریون حضرت عیسی(ع) بودند؟ ⬅️ ماجرای جالب ازدواج ایشان با حضرت امام حسن عسکری علیه السلام 🎙استاد_رحیم_پور_ازغدی @Al_Mansour
💢آشنایی با وجود مقدس مادر علیه‌السلام 💥ببینید و انتشار دهید 🚩https://eitaa.com/mokeb_javanan_takab