#نگاه_مولا
در نگاه آرام طلبه فقیربه تزیینات حرم ،فریادی از شکایت شنیده می شد :" نان شب برای خوردن ندارم ،ولی حرم شما پر از قندیلهای قیمتی و اشیای گرانبهاست ؟"
در عالم رویا شنید که حضرت فرمود : "اگر میخواهی نجف بمانی ، همین نان وماست و سبزی و فرش طلبگی است. نشانی رفاه و ثروت تو در شهر حیدر آباد هندوستان است. صاحب فلان خانه (راجه) را که دیدی فقط بگو : " بر آسمان رود و کار آفتاب کند "
چند روز گذشت تا بالاخره مطمئن شد پیغام از طرف حضرت امیر است .به هزار زحمت خود را به هندوستان رساند و شهر حیدر آباد .
به درب خانه رسید ؛ ولی "طلبه فقیر کجا و صحبت راجه صاحبخانه کجا ؟" بالاخره صاحبخانه را از درب نیمه باز خانه دید و فریاد زد : "بر آسمان رود و کار آفتاب کند "
ورق برگشت :استقبال راجه، مهمان خاص شدن ، پذیرایی ، اسکان ، لباس فاخر و دعوت به میهمانی با شکوه عقد دختر راجه .
در این مجلس بود که راجه کلید معما را گشود:
سالها قبل خواستم در مدح مولا شعری بسرایم .فقط یک مصراع گفتم و مصراع دوم تکمیل نمی شد . شعرای هندوستان و ایران هم نتوانستند کمکی کنند . نذر کردم اگر نشانه ای از توجه مولا دریافت کنم و کسی شعرم را تکمیل کند .نیمی از دارایی ام رابه او ببخشم و او را داماد خودم قراربدهم . امروز می خواهم نذرم را برای این طلبه ادا کنم .طلبه پرسید: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: " به ذره، گر نظر لطف، بوتراب کند" طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (ع) است.
#چشمه
#فضل_مولا
https://eitaa.com/mokeb_javanan_takab