eitaa logo
موکب آنلاین با ولایت تا ظهور
3.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
14.3هزار ویدیو
349 فایل
✍موکب و ایستگاه صلواتی شبانه روزی آنلاین ❣معارف قرآن و عترت، منبر دیجیتال در فضای مجازی ❣جهاد تبیین هم افزایی بصیرت دینی سیاسی فرهنگی 💯 انتشار مطالب با نام خودتان هم بلامانع و صدقه جاریه است💝 💌ارتباط با خادم کانال؛ @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
چخه چخه😄👌👇👇 توی یکی از روستاهای اطراف که برای کمک به زده ها رفته بودیم، اتفاق جالبی برام اتفاق افتاد که هر وقت یادم میافتد هم خنده ام میگیرد و هم کلی برایم عبرت انگیز است. 🐕 توی اون روستاها سگها زیادند سگهای آزاد که هر رهگذری از کنارشان میاید که عبور کند، میدوند به سمتش. خود اهالی بلدند چطور با اونها تعامل کنن ولی مثل منی قطعا نه.... 🐕روستایی که رفقای ما کار میکردن دو تکه بود که این دو بخش یکی دو کیلومتری با هم فاصله داشتند. بینشون دشت بود و یک جاده. یک روز صبح بود تازه بارون قطع شده بود من میخواستم از بخش پایینی روستا به بخش بالایی بروم. تنها بودم. با خودم گفتم: سگها را چه کنم؟ نمیدونم چرا بی خیال شدم و راه افتادم.😊 🐕از کنار اولین خانه آمدم عبور کنم، سگ بزرگی روی دیوار نشسته بودم تا مرا دید تمام قد بلند شد. اول خرناس کشید و بعد شروع کرد پارس کردن. ترسیدم اما بعید میدونستم بپرد سمتم. از کنارش عبور کردم اما کمی جلوتر یک سیاه و قوی هیکل جلوی در خانه ای روی دو پای خود نشسته بود. کم کم که به او نزدیک میشدم صدای خرناسش بلند تر میشد تا اینکه روبرویش ایستادم شروع کرد پارس کردن. یک وجب پریدم بالا و با تمام توان داد میزدم چخه چخه. کمی گذشت چشم توی چشم بودیم که بی خیال من شد. و نشست. من هم با آرامی از مقابلش عبور کردم.😄 🐕حالا از تکه پایین روستا خارج شده بودم و وارد دشت شدم. که ناگهان دیدم یک جلوی من دارند با هم دعوا میکنند و روی سر و کله هم میپرند. توی یک آن تا مرا دیدند همه با هم حمله کردند به سمتم. یا خدا. با خودم گفتم اولا پشت سرم هم که سگ است ثانیا این ها قطعا به من میرسند و فرار فایده ای ندارد. خلاصه تصمیم گرفتم هر چه باداباد میایستم. 🐕هر چه در توان داشتم قدرتم را در صدایم ریختم و فریاد میزدم سرشان که چخه چخه. دیگه آنقدر به من نزدیک شده بودند که دندانها و پوزه هایشان چند سانتی با پاهام فاصله داشت. از چند جهت و با همه توان و عصبانیت سگیشان سرم فریاد میکشیدند یعنی پارس میکردند.😄 و من هم فقط فریاد میزدم چخه چخه. 🐕ناگهان در درون خودم احساس کردم من بر اراده آنها برتر است. کاملا در وجود خودم احساس برتری میکردم نسبت به آنها. توی همان لحظه که این حس به من دست داد کل سگها فرار کردند و من هم حتی چند قدمی دنبالشان کردم. 🌲برایم خیلی عجیب بود من نه از سر بلکه فقط به خاطر ای که کردم ایستادم و فرار نکردم. اصلا هم با سگها درگیر نشدم اما همین در درونم نیرویی را تقویت میکرد و رعبی در سگها ایجاد کرده بود. واقعه عجیبی بود. بعد ها از آدمهای واردتر شنیدم کلا راهش همین بوده.😊 🌲اولا وقتی شنیدم که رهبری گفت مقاومت خودش یک عامل قدرت است. یاد این خاطره افتادم 🌲ثانیا شنیده ام و شیطانکها هم چونان سگند که خداوند در قران به آنها میگوید اخسیوا یعنی چخه. حالا چه چه شیطانکها. چه در عالم خارج چه در درون ما. قاعده همین است مقاومت کنی اراده شیطان میشکند. 🌲ثالثا خوش به حال آنانکه از سر شجاعت و قوت نفس چنینند اما آنها که این قدر ایمان ندارند کاش کمی عقل داشتند و میفهمیدند فرار کنند و کوتاه بیایند بیشتر آسیب میبینند تا اینکه استقامت کنند.
*⛔درباره گوسفندها* *حسین دارابی* *یه پیج حمایت از محیط زیست عکس یه آهو که از تشنگی مرده بود، گذاشته بود. بعد زده بود بجای قربانی کردن گوسفند در به فکر محیط زیست باشیم، تا این حیوانات از تشنگی نمیرن. یا مثلا بجای ، درختی بکاریم* *این حجم از بی‌ربط گویی و ارتباط دادن شقیقه به اون یکی بی‌سابقه بود. بعد یه سری هم اومده بودن میگفتن احسنت چه پیشنهاد انسان دوستانه‌ای، یه سری کمپین نه به علیه گوسفندان راه انداخته بودن و میگفتن کجا رفته* *انقدر بحث‌ها عجیب بود که گوسفندا هم تعجب کرده بودن، تا جایی که یه گوسفند، اینستاگرام نصب کرده بود و به نمایندگی از گسافند(جمع مکسر ) اومده بود کامنت گذاشته بود که:* *آقااا اینطوری که میگید هم نیستا، ما راضی‌ایم مارو بُکُشید بخورید. اصلا ما برای همین خلق شدیم، چون نه بار می‌کشیم مث ، نه می‌تونید سوارمون بشید مثل ، نه هاپ هاپ میکنیم مثل ، که نگهبانی بدیم براتون. ما فقط بع بع میکنیم و پشگل تولید می‌کنیم، دلمون خوش بود شما مارو می‌کُشید میخوریدمون، احساس مفید بودن می‌کردیم. شماهم احتمالا بیکار نیستید ماهارو نگهداری کنید زیاد بشیم بعد خودمون بمیریم. اگه نگهداریمونم نکنید، گرگا میخورنمون. حداقل شما بخورید* *اصلا اگه گوسفندا رو نکشیم و نخوریم و اینا به مرگ طبیعی از بین برن که رو گند برمی‌داره. درضمن باید قبرستونم بزنیم براشون، تو این گرونی زمین* *به یکی‌شون گفتم اگر گوسفند و و این چیزا رو نکشید، دیگه نمیتونید و و ماهیچه بخوریدا، فکراتونو کردید؟ گفت الانم نمی‌خوریم، چندین ساله و میوه‌خواری می‌کنیم.* *این حجم از لطافت بی‌سابقه بود* *گفتم خب دلت میاد گیاه یا زبون بسته رو با خشونت بکَّنی و بخوری؟ گفت اتفاقا برخی از دوستانمون بخاطر اینکه گیاهان رشته عصبی دارن، برای این‌که دردشون نیاد، گیاه هم نمی‌خورن، فقط مثل عدس و و نخود می‌خورن* *یعنی این حجم از لطافت از اون حجم لطافت‌ قبلی بی‌سابقه‌تر بود* *حساب کن صبحونه لوبیا بخوری، ناهار و شام هم و لپه و لوبیا بخوری، چی می‌شه؟ اصلا آدم یک بمب متحرک میشه اینطوری. گاز نخود خیلی قویه، در حد ارورانیوم 20درصد غنی شده‌س، راحت میشه از این افراد بعنوان در تولید انرژی هسته‌ای استفاده کرد* *آقا خشونت چیه؟ مگه هر خون ریختنی خشونته؟ مثلا مادری که حامله‌اس و باید شکمش شکافته بشه بچه بیاد بیرون، این خشونته؟ شکمو پاره نکنیم که بچه بمونه اون تو بمیره؟* *تمام این سوالات از نشناختن انسان، حیوان و اهداف خلقتشون نشأت میگیره*