eitaa logo
موکب و گروه جهادی شهدای مدافع حرم،مقاومت و جهان اسلام
241 دنبال‌کننده
22هزار عکس
25هزار ویدیو
325 فایل
چون واتساپ فیلتر شد کانال واتساپ رو به ایتا انتقال دادیم.تشکر از همکاری دوستان ارتباط با ادمین @yaarhamarrahmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 گردان های القسام: مجاهدان ما در هفته گذشته 68 خودروی نظامی را به طور کامل یا جزئی منهدم کردند. گردان های القسام: مجاهدان ما در هفته گذشته 53 نظامی صهیونیست را از صفر به هلاکت رساندند و 9 سرباز را تیراندازی کردند. ابوعبیده: مجاهدین ما در هفته گذشته 68 خودروی نظامی را به طور کامل یا جزئی منهدم کردند. #♻️👇🏻 📌اخبار جبهه مقاومت قدس/سپاه👇 https://eitaa.com/joinchat/43384916C535fee03b1
❤️ رسيدن به آرزو طلبه‏ى شهيد «قهرمان گريوانى» از بچه‏هاى اهل حال، جبهه‏اى و درس خوان مدرسه‏ى امام خمينى بجنورد بود. سال 65 به جمع ما حوزويان پيوست و با من هم حجره شد. قبل از آن، در چندين عمليات رزمى شركت كرده بود. با نماز شب، انس و الفتى عجيب داشت و همچنين با دعاى توسل و كميل. چهارشنبه شبهايش به ترنم دعاى توسل در مزار شهدا مى‏گذشت؛ آنگاه كه شب، بر خلوت زمين سايه مى‏افكند و پيراهن آسمان، خالكوب ستاره‏هاى قشنگ بود، اشتياق حضورى ديگر در جمع خدامردان جبهه از چشم يكايك حجره‏ها فواره مى‏كشيد. آن روز به ياد ماندنى؛ اهالى «هجرت» به سوى «جهاد» در حجره‏اى كوچك جمع بودند و از هر درى سخنى مى‏رفت. يكى گفت: «دوستان! بهتر است هر كس هر آرزويى دارد بيان كند». و خود شروع كرد. هر كدام چيزى گفتند تا نوبت به «قهرمان» رسيد. گفت: «من آرزويى دارم كه از امام حسين عليه‏السلام مى‏خواهم آن را برآورده كند!». همه يكصدا گفتند: «خوب بگو!». - «همين كه گفتم». و آنگاه كه خمارى را در چين و چروك چهره‏ها خواند، به آرامى به سخن درآمد و گفت: «من دوست دارم در عمليات شركت كرده، نهايت تلاشم را در پيروزى لشكر اسلام به كار بگيرم و دست آخر، مثل امام حسين عليه‏السلام به شهادت برسم؛ به گونه‏اى كه بدنم توى آفتاب داغ بماند و پاره‏هايش را كسى نتواند جمع كند مگر خود آقا!». ناخواسته تنم لرزيد. پس از مدتى، قهرمان و تنى چند به جبهه‏اى اعزام شدند و من هم به جبهه‏اى ديگر. شب قبل از شروع عمليات كربلاى پنج، در عالم رؤيا ديدم بالونى از زمين بلند شده و طنابهايى به آن متصل است و من و دوستانم به آن طنابها آويخته‏ايم و به سمت آسمان بالا مى‏رويم. چيزى نگذشت احساس كردم طناب دارد از دستم رها مى‏شود. داد زدم: «من دارم مى‏افتم!». قهرمان، دستش را دراز كرد و گفت: «دستت را به من بده!». همين كه خواستم دستش را بگيرم، طناب از دستم رها شد و افتادم زمين؛ ولى آنها همچنان بالا رفتند. چند روزى از آغاز عمليات كربلاى پنج نگذشته بود كه خبر شهادت و مفقود الجسد شدن قهرمان به من رسيد. خودم در ادامه‏ى همين عمليات، بر اثر بمباران شيميايى دشمن، مجروح و راهى بيمارستان شدم. پس از بهبودى نسبى، پايانى گرفتم و رفتم شهرستان. آنگاه بود كه پى بردم رؤيايم به حقيقت پيوسته است؛ يعنى دوستانى كه با بالون اوج گرفته بودند، به شهادت رسيده‏اند؛ از جمله: شهيد غلامى، محدثى، كرامتى و قهرمان گريوانى و من كه سقوط كرده بودم، مجروح شدم! چند سال بعد، جنازه‏ى قهرمان نيز پيدا شد. گلوله‏ى توپى بالا تنه‏اش را به كلى برده بود و باقيمانده‏ى جسدش را از روى پلاكى كه به كمر بسته بود و مهر و تسبيحى كه در جيب داشت و بند پوتينى كه هميشه سفيد انتخاب مى‏كرد، شناختند. خبرش را كه شنيدم، بى‏اختيار به ياد حرفهاى آن روزش افتادم كه گفته بود: «دوست دارم... دست آخر مثل امام حسين عليه‏السلام به شهادت برسم؛ به گونه‏اى كه بدنم توى آفتاب داغ بماند و پاره‏هايش را كسى نتواند جمع كند مگر خود آقا!» و او به راستى كه به آرزويش رسيده بود (ما آن شقايقيم، تقى متقى، مركز فرهنگى سپاه، زمستان 75، ص 159.). راوى: رضا گريوانى ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🔅بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد ومیدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی وهدر میدی!!! همیشه ازم انتقاد میکرد... بزرگ وکوچک در امان نبودند ومورد شماتت قرار میگرفتن... حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود. تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید وکاری پیدا کردم... 🔅امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم! اگر قبول شدم این خونه کسل کننده، این دارالمجانین رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم بزنم بیرون! داشتم گرده های خاک را از روی کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور کن، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست... مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه! اسنپ گرفتم؛از خونه بسرعت خارج شدم و بطرف شرکت رفتم... به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم!هیچ دربان و نگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما!! به محض ورودم متوجه شدم دستگیره ازجاش در اومده ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه. یاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته!! همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچه ی شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آبِ سر ریز حوضچه ها. با خودم گفتم که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابم افتادم که آب رو هدر ندم .. شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم وآب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه. در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم پله ها را بالا میرفتم متوجه شدم... چراغهای آویزان در روشنایی روز بشدت روشن بودن از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونارو خاموش کردم! 🔅به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. اسممو در لیست، نوشتم ومنتظر نوبت شدم! وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم چهره ولباس وکلاسشنو دیدم، احساس خجالت کردم؛ مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شونو تعریف میکردن! دیدم که هرکسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون! با خودم میگفتم اینا با این دک وپوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن من قبول میشم ؟!!!عمرا!!! فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن...!!! یاد نصحیت پدرم افتادم:مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش... نشستم و منتظر نوبتم شدم انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد واین برام غیر عادی بود😳 🔅 توی این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد اتاق مصاحبه (گزینش) شدم روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کردن... یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟ دچار اضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟؟؟ یاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم. یکی از سه نفر گفت تو در استخدامی پذیرفته شدی تمام!! باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطر گزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات عملی را برای داوطلبان مدّ نظر داشته باشیم که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی وتلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی ودوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند!!!!!!! در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد؛ کار، مصاحبه، شغل و ...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم! 🔴 پدرم آن انسان بزرگی که ظاهرش سنگ‌دلیست اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است. دیر یا زود تو هم پدر یا مادر میشوی و نصیحت خواهی کرد... دلزده نشو از نصایح پدرانه. ماوراء این پندها محبتی نهفته است که حتما روزی از روزگاران حکمت آن را خواهی فهمید. چه بسا آنها دیگر نباشند...😔 🦋لینک کانال جهت ارسال به دوستان🦋 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C1d9ac30d93
🔴"بمباران در غزه متوقف نشده است. شما تنها کمتر درباره‌اش می‌شنوید چرا که اسرائیل اکثر خبرنگاران را کشته است." Leah mc erlath 🔴 👇 @bidariymelat
جمال محمود کفارنه نوزاد شیرخواره فلسطینی بر اثر گرسنگی جان خود را از دست داد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔴 👇 @bidariymelat
🔴تگزاس در مسیر جدایی از ایالات متحده؟! مجله نیوزویک: 🔹تگزاس دوباره جدایی از ایالات متحده را بررسی می‌کند. دلیل آن این است که مقامات فدرال نمی‌توانند و نمی‌خواهند از این منطقه در برابر تهاجم مهاجران محافظت کنند. امکان جدایی از ایالات متحده در قانون اساسی تگزاس ذکر شده است و فلوریدا و تعدادی دیگر از ایالات متحد آمریکا ممکن است با تگزاس وارد اتحاد سیاسی شوند. 🔴 👇 @bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فرماندار اوکلاهاما آشکارا در مورد جنگ داخلی داغ بین ایالت های جنوبی و دولت فدرال بر سر مرز صحبت می کنند. ➕بایدن به تگزاس 24 ساعت فرصت داد تا سیم خاردارهای مرزی را بردارد. ➕معاون فرماندار تگزاس به بایدن گفت که رویارویی را انتخاب نکند. 🔴 👇 @bidariymelat
🔴آخرین وضعیت یمن: ۱- امریکا به یمن پیشنهاد کرده در ازای توقف حملات در دریای سرخ، ۱۰ میلیارد دلار کمک دریافت کند. ۲- سعودی به شدت امریکا را تحت فشار قرار داده و خواهان آن است که از سرایت حملات یمن به عربستان جلوگیری کند. ۳- تاثیر حملات یمن بر کشتی رانی جهانی از زمان جنگ جهانی دوم به این سو بی سابقه بوده است. ۴- انصارالله به امریکا اعلام کرده تا زمان رفع محاصره غزه به حملات ادامه خواهد داد و حملات خود را با آتش بس متوقف نمی کند. 🔴 👇 @bidariymelat
🔴 آمریکا مجرمی را با گاز نیتروژن اعدام کرد کنت اسمیت ۵۸ساله که به قتل عمد متهم شده بود در ایالت آلابامای آمریکا با گاز نیتروژن اعدام شد. روش استنشاق گاز نیتروژن برای اعدام اولین‌بار است که در جهان صورت گرفته است. 🔴 👇 @bidariymelat
*برگزاری بزرگترین رویداد اسباب‌بازی کشور در خیابان حجاب* 🔸مدیر عامل کانون پرورش فکری: بزرگترین جشنواره و نمایشگاه بزرگ اسباب‌بازی تا روز شنبه ۷ بهمن ادامه دارد. 🔹علامتی: این جشنواره که با حضور ۱۲۰ تولید کننده و ۱۸۰۰ نوع اسباب‌بازی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (خیابان حجاب) از ساعت ۱۰ تا ۲۰ در حال برگزاری است بزرگ‌‌ترین رویداد حوزه بازی و اسباب‌بازی‌ است.
🔴يك كاربر عرب: من شخصا خواهان انضمام شبه جزيره عربستان به يمن هستم ،بشرطي كه رهبرش سيد عبدالملك حوثي باشد 🔴 👇 @bidariymelat