بسم الله النور 🌱
#کشته_عشق
در بین شهیدان قافله کربلا یک شهادت خیلی خاص و منحصر به فرد است
از آنچه که به ما رسیده مشخصه نازدانه و سه ساله حضرت سیدالشهداء علیه السلام عاشق و شیدای پدر بودن و حتما این رابطه طرفینی بوده و حضرت سیدالشهدا علیه السلام هم عاشق این دردانه بودن
برای یک عاشق بزرگترین زجر و غم در این عالم غم فراق و دوری از وصال است که برای حضرت رقیه سلام الله علیها کمتر از یک اربعین دوام آورد و در جریان سوز و گداز این جدایی وقتی به وصال پدر میرسن جان به جان تسلیم میکنند و فانی در حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می شوند
خطاست اگر فکر کنیم حضرت رقیه بخاطر جراحت های وارده بسیار به شهادت رسیدن ...
ن درد فراق و دوری سبب این شهادت شد که با وصال به حضرت دوست قالب تهی کردن
دوست دارم برای خودم و شما این مدل شهادت و کشته شدن رو آرزو کنم
#کشته_عشق
جایی که امامت و حضرت محبوب در پاسخ تمنای وصالت بیان کند عزیزم تو طاقت این وصال را نداری و قالب تهی خواهی کرد ... باش که هنوز موعد دیدار نرسیده ...
این شبها التماس دعا
@mokhtari_mojtaba110
گاهنوشتههای مجتبی مختاری
#کشته_عشق
- رباب؛ بانوی عارفه و فاضله ای بود
- سید الشهدا علیهالسلام می فرمودن خانه ای که رباب و سکینه دارد رو دوست دارم
- لحظه وداع، همه با حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام وداع کردن، بانو رباب حیا کردن و جلو نیامدن... سکینه هم به تأسی از مادر گوشه ای اشک می ریخت ... پدر سکینه را به آغوش کشیدن و فرمودن دلبندم میدونی که حسین طاقت گریه های تو را ندارد ... و رباب همچنان نظاره میکند
- دلش برای حسین می تپید... دوان دوان علی اصغر را آورد و بهانه ای شد تا برای بار آخر با حضرت تکلم کنند... این فرزند هم می خواهد با شما وداع کند و ناگهان تیر سه شعبه ... امام متحیر شدن از این مصیبت عظیم
- سر ابا عبدالله الحسین علیه السلام وارد بر مجلس ابن زیاد شد، بانوی عارفه و فاضله حسین طاقت نیاورد دوان دوان در مجلس اشقیاء و اعداء خدا سر را در آغوش کشید ... شاید دیگر فرصت وداع با حبیب خدا نشود
- یک سال هر چه التماس کردن آفتاب را ترک نکرد گفت: حبیب خدا بدنش زیر آفتاب رها شده بود
- از همین فراق و دوری از حسین بعد یکسال بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد...
@mokhtari_mojtaba110
گاهنوشتههای مجتبی مختاری
#کشته_عشق
- حاصل عمر پدر بود و شاید حجت بعدی خدا بر خلق
- غدیری دیگر در کربلا رقم خورد . اینبار سید الشهدا دست علی را گرفتن و فرمودن شبیه ترین خلق به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به سوی شما می فرستم ...
- لشکریان فهمیدن چه گوهری از بنی هاشم راهی میدان شده است ... حجت خدا و صاحب مقام عصمت ... برای همین مبارزه تن به تن را رها کردن و لشکری به سمتش حمله ور شد
- اذن میدان که داد خودش پشت سر علی راه افتاد ... نمی توانست دوری اش را تحمل کند ...
- محاسن در دست گرفت و با خدای خود نجوا کرد تا آرام بگیرد ... در عرب رسم است وقتی پیرمردها محاسن به دست میگیرند و رو به آسمان می کنند . این علامت اضطرار شدید است، علامت بیچارگی است. مثل اینکه دارند دار و ندار من را از من میگیرند.
- راهی میدان می شود ولی تا ولی خدا دل از علی برندارن جایی برای شهادت نمی ماند ... خسته نزد پدر می آید شاید این وداع دل حضرت را برای شهادت علی آرام کند ...
- پدر از مرکب خودشان را به پایین پرت می کنند و کشان کشان بر بالین علی می رسند و با صدای بلند گریه میکنند ... خواهر میان لشکر اشقیاء خودش را به پیکر حجت خدا می رساند ...
- از آسمان ندایی می آید که فرشتگان دیگر طاقت ندارند و برای کمک می خواهند راهی کربلا شوند ... حضرت بفرمایند نه، دنیای بعد علی جایی برای ماندن نیست ...
@mokhtari_mojtaba110
گاهنوشتههای مجتبی مختاری
#کشته_عشق - حاصل عمر پدر بود و شاید حجت بعدی خدا بر خلق - غدیری دیگر در کربلا رقم خورد . اینبار سید
#کشته_عشق
در تمام کربلا از شدت عشق اصحاب و یاران به حضرت سیدالشهدا علیه السلام شنیدیم
ولی اینجا فرق دارد
اینجا سید الشهدا علیهالسلام عاشق است
تا جاییکه خواهر برای نجات جان برادر خیام را ترک می کند دوان دوان خودش را به امام زمان خویش می رساند و جان امام را نجات می دهد ...
کاش برای همین روضه جان میدادیم
@mokhtari_mojtaba110
هدایت شده از گاهنوشتههای مجتبی مختاری
#کشته_عشق
- رباب؛ بانوی عارفه و فاضله ای بود
- سید الشهدا علیهالسلام می فرمودن خانه ای که رباب و سکینه دارد رو دوست دارم
- لحظه وداع، همه با حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام وداع کردن، بانو رباب حیا کردن و جلو نیامدن... سکینه هم به تأسی از مادر گوشه ای اشک می ریخت ... پدر سکینه را به آغوش کشیدن و فرمودن دلبندم میدونی که حسین طاقت گریه های تو را ندارد ... و رباب همچنان نظاره میکند
- دلش برای حسین می تپید... دوان دوان علی اصغر را آورد و بهانه ای شد تا برای بار آخر با حضرت تکلم کنند... این فرزند هم می خواهد با شما وداع کند و ناگهان تیر سه شعبه ... امام متحیر شدن از این مصیبت عظیم
- سر ابا عبدالله الحسین علیه السلام وارد بر مجلس ابن زیاد شد، بانوی عارفه و فاضله حسین طاقت نیاورد دوان دوان در مجلس اشقیاء و اعداء خدا سر را در آغوش کشید ... شاید دیگر فرصت وداع با حبیب خدا نشود
- یک سال هر چه التماس کردن آفتاب را ترک نکرد گفت: حبیب خدا بدنش زیر آفتاب رها شده بود
- از همین فراق و دوری از حسین بعد یکسال بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد...
@mokhtari_mojtaba110