May 11
May 11
سلام دوست عزیز، خوشحالیم که به جمع ما اضافه شدی. اخبار و اطلاعیه های کتابخانه مولوی را از این کانال دنبال کنید.
لطفا از طریق لینک پایین دوستان خود را دعوت کنید.لینک کتابخانه🏫 eitaa.com/molavilibrary
دوست عزیز در کتابخونه مولوی علاوه بر فرایندهای روزانه مرتبط باکتاب،فعالیتهای فرهنگی مانند دوره های آموزشی هنری، نشستهای کتاب خوان، جلسات جمع خوانی و قصه گویی، رونمایی و نقد کتاب نیز انجام میشود.😊
4_5816565391681393458.mp3
6.15M
🎙 پادکست دکتر مجتبی شکوری
🎼 سرزمین ناخوداگاه
🔸 کوتاه ولی مفید
#پادکست_روانشناسی
#پادکست_انگیزشی
http://eitaa.com/molavilibrary
ساعت فعالیت کتابخانه⏰
شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۷:۳۰الی ۱۹:۳۰
پنجشنبه ها از ساعت ۸ الی ۱۸
برنامه های در حال انجام کتابخانه مولوی📋
مثنوی خوانی روزهای شنبه
محفل ادبی روزهای یکشنبه
آموزش نقالی و شاهنامه خوانی روزهای سه شنبه ساعت ۳ بعد از ظهر
حضور برای عموم آزاد است.
رمان دن آرام، رمانی چهارجلدی و حماسی از نویسنده ی شناخته شده ی روس، میخائیل الکساندروویچ شولوخف است. سه جلد اول این مجموعه، بین سال های 1925 تا 1932 نوشته و در مجله ی شوروی منتشر شدند و نوشتن جلد چهارم آن، در سال 1940 پایان یافت. این رمان، به عنوان یکی از مهم ترین آثار ادبیات روسیه در قرن بیستم به حساب می آید و داستان تنازعات و مشکلات خانواده ی دون کازاک را در جنگ جهانی اول، انقلاب روسیه و جنگ داخلی این کشور روایت می کند. لازم به ذکر است که شوخولف با نوشتن این اثر، برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات در سال 1965 شد. رمان دن آرام، تصویری جاودان و به یاد ماندنی از زندگی در دهکده ی کازاک ها است و با روز های آرام و بی سر و صدای تحت حکومت سزار آغاز شده و با شعله ور شدن آتش جنگ و انقلاب، ادامه پیدا می کند. داستان، حول محور مردی روستایی به نام گرگور ملخوف جریان دارد. زندگی گرگور در خانه ی پدرش، ازدواج ناموفقش و بخت و اقبال او در جریانات انقلاب، روایتی درخشان و باشکوه به وجود آورده و مخاطب را با خود وارد دنیای پرآشوب و ناآرام کازاک ها می کند.
خلاصه داستان
خانواده ملخوف اولاد «پروکوفی ملخوف (مه له خوف)» هستند که از جنگ های عثمانی زنی ترک بنام مورا به خانه آورده بود. گریگوری دومین فرزند و دومین پسر و آخرین پسر خانواده است. او دلباختهٔ زن همسایه به نام آکسیانا می شود. آکسیانا که از شوهر تندخو و بدرفتار خود «استپان آستاخوف» بیزار است، متقابلاً به گریگوری دل می بازد و با او رابطه برقرار می کند. وقتی پدر گریگوری به رابطهٔ نامشروع این دو پی می برد به اجبار گریگوری را به ازدواج با دختری پاکدامن به نام «ناتالیا» وا می دارد. ولی گریگوری دل در گرو عشق آکسیانا دارد و با زن قانونی خود به سردی برخورد می کند. آنگاه وقت آن می رسد که گریگوری کار در مزرعه را رها کند و به خدمت نیروهای نظامی روسیه اعزام شود. او می رود و خیلی زود جنگ جهانی اول شروع می شود. او در جنگ به مناسبت شجاعتش صلیب سن ژرژ می گیرد و به استواری و افسری می رسد. با پیروزی اولیه نیروهای شورشی و ارتش سفید. ژنرال های سفید گریگوری را به مناسبت سواد کمش از فرماندهی لشکر (ژنرالی - بدون درجه) به ستوانی (درجه ای که قبلاً داشت) تنزل می دهند و گریگوری می پذیرد. اما چندی بعد به صف بلشویک ها می پیوندد و در نبردی با آنها همقطار می گردد. انقلاب بلشویک فرا می رسد و سربازان در دو دسته سفیدها و سرخها با هم مبارزه می کنند و به کشتن یکدیگر مبادرت می ورزند. حوادث موافق نیروهای شورشی و ارتش سفید نیست. آنها در برابر کمونیست ها شکست می خورند و عقب می نشینند و فرماندهانشان می گریزند. گریگوری وقتی می بیند سفیدها و سرخها چگونه اسیران یکدیگر را که هموطن هستند می کشند، دلزده و دلخسته عزم خانه و کاشانه می کند.
http://eitaa.com/molavilibrary