eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
248.2هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
60 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
تو شاهکار خالقی.... تحقیر را باور نکن.... بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش....... زیبا و زشتش پای توست...... تقدیر را باور نکن..... تصویر اگر زیبا نبود....... نقاش خوبی نیستی . . . . از نو دوباره رسم کن....... تصویر را باور نکن.... خالق تو را شاد آفرید..... آزاد آزاد آفرید...... پرواز کن تا آرزو........ زنجیر را باور نکن........ 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
تمام مردان این شهر شاعرند باور کن حالا یکی شعر می نویسد یکی نشانی تمام گل فروشی ها را می داند یکی از سر کار زنگ می زند و یکی هم لابلای خرید های روزانه یک کرم مرطوب کننده دست می خرد تمام مردان این شهر شاعرند و می دانند زیباترین شعری که تاکنون یک مرد سروده است خنده یک زن است ...☺️🌸🍃 #مرتضی_شالی 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#داستانک_طنز قدرت نشان قدرت! مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید: باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم." دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید: "باشه، ولی اونجا نرو.". مامور فریاد می زنه:"آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم." بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار نشان دامدار می دهد و اضافه می کند: "اینو می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم..در هر منطقهبدون پرسش و پاسخ. حالی ات شد؟" دامدار محترمانه سری تکان می دهد، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلند می شنود و می بیند که ماموراز ترس گاو بزرگ وحشی که هرلحظه به او نزدیک تر می شود، دوان دوان فرار می کند.به نظر می رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه ی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت میکند، باسرعت خود را به نرده ها می رساند واز ته دل فریاد می کشد: " نشان. نشانت را نشانش بده !" 😆 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
زندگی خانه ایست با هزاران پنجره دلت را به‌سوی هر کدام بگشایی زندگی سهم تو را از همان‌جا می‌دهد پنجره ی عشق را بگشا که وجودت را از آن سرشار کنی چهار‌شنبه‌تون بخیر🌹 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند اگر خوب پیش می‌رود ازشون لذت ببرین برای همیشه دوام نخواهند داشت و اگر بد پیش می‌رود نگران نباشید برای همیشه دوام نخواهند داشت 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📚 جنگ جهانی اول همچون یک بیماری وحشتناک، تمام دنیا رو فرا گرفته بود. در میدان نبرد، یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند. مافوق به سرباز گفت: اگر بخواهی می توانی بروی، اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه؟ دوستت احتمالا مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی. حرف های مافوقش اثری نداشت و سرباز به نجات دوستش رفت. به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد، او را روی شانه هایش کشید و به پادگان رساند. افسر مافوق به سراغ آن ها رفت. سربازی را که در باتلاق افتاده بود، معاینه کرد و با مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت: من به تو گفتم که ارزشش را نداشت. دوستت مرده است! خودت را هم بیهوده زخمی و خسته کردی. سرباز در جواب گفت: قربان ارزشش را داشت. افسر با حالت تعجب نگاه کرد و پرسید: منظورت چیه که ارزشش را داشت؟ سرباز جواب داد: زمانی که به او رسیدم هنوز زنده بود، من از شنیدن چیزی که او گفت، احساس رضایت قلبی می کنم. او گفت: «جیم .... من می دونستم که تو به کمک من می آیی» 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
عده اي مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم. گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا. بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟ بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
🔶️ ‏🔺️ سر و گوش آب دادن این اصطلاح را هنگامی به کار می‌برند که کسب خبر و گردآوری اطلاعات مراد گوینده باشد. در روزگاران گذشته که حمام عمومی و خزینه‌دار وجود داشت، مردمی که به حمام می‌رفتند ناگزیر بودند که چند ساعت از روز را در صحن حمام به نظافت و شستشوی خود و کودکانشان بپردازند. زنان خانه دار نیز که از نظر معاشرت در بیرون از خانه محدودیت‌هایی داشتند بهترین فرصت را در حمام می‌یافتند تا برای هم سفره دل را بگشایند و رویدادهای هفته‌ای را که گذشت برای یکدیگر تعریف کنند. در حمام‌های زنانه چون زنان در گروه‌های دو‌تایی، سه‌تایی و چهارتایی با هم حرف می‌زدند، سر و صدای زیادی در صحن حمام ایجاد می‌شد و به همین دلیل چون صدای کسی درست شنیده نمی‌شد همگی مجبور بودند حرف‌های خود را با صدای بلند برای یکدیگر تعریف کنند. کسانی هم که با یکدیگر اختلافی داشتند و گاه هر دو در حمام حضور داشتند از این فرصت استفاده می‌کردند و برای آن که بدانند که آن دیگری پشت سر او چه می‌گوید و چگونه از او بدگویی می‌کند، یکی از آشنایانشان را به بهانه‌ی شستشوی تن به درون خزینه می‌فرستادند تا "سر و گوش آب بدهد". یعنی وانمود کند که دارد خود را می‌شوید ولی دزدانه به حرف‌ها گوش بدهد و خبرها و بدگویی‌ها را برای فامیل خود ببرد. به طور کلی در آن روزگار هر کس می‌خواست از اوضاع و احوال و رویدادهای روزهای گذشته در محل باخبر شود با رفتن به حمام و "سر و گوش آب دادن" در خزینه و دزدانه گوش دادن به گفته‌های دیگران که با صدای بلند با یکدیگر حرف می‌زدند، از همه این رویدادها آگاه می‌شد. بدین ترتیب عبارت "سر و گوش آب دادن" که هم برای جاسوسی کردن و هم برای کسب خبر به کار می‌آمد، رفته‌رفته در میان مردم به صورت اصطلاح در آمد. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#حکایت_های_ملانصرالدین 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
داستان طنز اولین روز کار مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و گفت: ” یک فنجان قهوه برای من بیاورید.” صدایی از آن طرف پاسخ داد: ” شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی ؟” کارمند تازه وارد گفت: ” نه ” صدای آن طرف گفت: “من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق” مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: ” و تو میدانی با کی حرف میزنی بی چاره.” مدیر اجرایی گفت: ” نه ” کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#دلنوشته در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد رنگ آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم هست. _در شگفتم که سلام آغاز هر دیدار است.. ولی در نماز پایان است، شاید این بدان معناس که پایان نماز آغاز دیدار است _خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده!!! خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد.. _ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ.. آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ :ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ.. ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ. ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ :ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ. بر آنچه گذشت, آنچه شکست آنچه نشد... حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📔#حکایت_آموزنده اربابی یکی را کشت و زندانی شد. و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد. شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد. 🐎اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده می‌کردند. ارباب گفت: 👈سپاسگزارم بدان جبران می‌کنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت: ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانواده‌ات و فرزندانت وداع می‌کردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم. 👥اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من می‌روم خود را تسلیم کنم. من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد 💐قرآن کریم: لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الذی هرگز نیکی‌های خود را با منت باطل نکنید.. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📚اگر قرار است از زندگی لذت ببریم، الان وقتشه، نه فردا، نه ماه دیگه، نه سال دیگه. امروز باید زیباترین روز زندگیت باشه، از همین امروز لذت ببرید، زندگی همین لحظه است 🔆صبح بخیر 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
درست در آخرین لحظه ها که میخواهید رویاهای خود را به خاک بسپارید خبر خوبی خواهد رسید ..🌿 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کوتاه پسري ، دختري را ڪہ قرار بود تمام زندگي اش شود براي اولين بار بہ ڪافي شاپ دعوت ڪرد ، تا بہ او اعلام ڪند ڪہ قصد ازدواج با او را دارد. در حال نشستن پشت ميز پسر سفارش قهوہ داد. سپس رو بہ پيشخدمت ڪرد و گفت لطفا نمڪ هم بياور. اسم نمڪ ڪہ آمد تمام افراد حاضر يڪ مرتبہ بہ پسر خيرہ شدند!! پسر نمڪ را در قهوہ ريخت و آرام خورد ، دختر با تعجب گفت قهوہ شور ميخوري؟ پسر جواب داد بچہ ڪہ بودم خانہ مان ڪنار دريا بود ، در ماسہ ها بازي ميڪردم و طعم شور دريا را ميچشيدم ، حالا دلتنگ خانہ ي ڪودڪي شدہ ام ، قهوہ شور مرا ياد ڪودڪي ام مي اندازد. ازدواج انجام شد و چهل سال تمام هر وقت دختر قهوہ درست ميڪرد ، داخل فنجان شوهرش نمڪ ميريخت. پس از چهل سال عاشقانہ زندگي ڪردن ، مرد فوت ڪرد و نامہ اي خطاب بہ همسرش برجاي گذاشت: همسر عزيزم ببخش ڪہ چهل سال تمام بہ تو دروغ گفتم، آن روز آنقدر از ديدنت خوشحال و هيجان زدہ شدہ بودم ڪہ بہ اشتباہ بہ جاي شڪر درخواست نمڪ ڪردم. چهل سال تمام قهوہ شور خوردم و نتوانستم بہ تو بگويم ، بدترين چيز در دنيا قهوہ شور است، اگر بار ديگر بہ دنيا بازگردم و باز هم داشتن تو وابستہ بہ خوردن قهوہ شور باشد ، تمام عمر شورترين قهوہ دنيا را بہ خاطر چشمان پر از مهر و محبت تو خواهم خورد ... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📕#ضرب_المثل 🐈📔 داستان ضرب المثل دم گربه نیم زرع است روزی در یک هوای سرد ارباب به نوکرش گفت برو بیرون ببین اگر باران می بارد لباس مناسب تر بپوشم . نوکر تنبل ، در جواب گفت : بیرون رفتن ندارد گربه مان تازه از بیرون آمده اگر بدنش خیس بود بدان که باران می بارد . ارباب دوباره گفت : می خواهم پارچه ای برای میزبانم ببرم ، برو وسیله ای بیاور که دو زرع ازین پارچه را ببرم . نوکر گفت : دم گربه نیم زرع است ، چهار تا دم گربه می شود ۲ زرع . ارباب عصبانی شد و گفت : لااقل برو سنگ یک منی بیاور تا با آن گندم وزن کنم . نوکر تنبل جواب داد : که من گربه را بارها کشیدم درست یک من است گربه را به جای سنگ استفاده کن . ارباب بسیار عصبانی شد و گربه را از خانه بیرون انداخت و گفت : " خیالت راحت شد حالا برو هم سنگ و هم وسیله اندازه گیری پارچه را بیاور و هم ببین باران می بارد یا نه به همین دلیل است که هر وقت کسی بخواهد تنبلی کند به او می گویند : " برای او دم گربه نیم زرع است " 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
ما همه شکستگی‌هایی داریم و از طریق آن‌هاست که نور به ما وارد می‌شود...🍂🍃 -ارنست همینگوی 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
بسیار جالب😁👇 یک معلم طی ۲۵سال!! تعدادی از سؤالای درسی و جوابای داغونه دانش آموزای گیجش رو تو دفتر خاطراتش جمع کرده: *-کاربرد سوزن خط کش را در صنایع فلزی بنویسید؟* -گفتین نمی آید! - *چهار "کیسه تن" را نام ببرید؟* - از کیسه تن برای حمام ها استفاده میشود - *رود نیل به چه دریایی می ریزد؟* - مهدی ترانه(منظور مدیترانه است) - *چرا میرزای شیرازی تنباکو را حرام کرد؟* - زیرا ثروتمندان تنباکو می کشیدند و به فقیران نمی دادند! - *زرینه رود و سیمینه رود به کدام حوضه می ریزند؟* - به حوضه علمیه! - *به چند روش پارچه رنگی تهیه میکنند؟* - از مغازه خریدن.از کارخانه خریدن - *کاربرد تراز در ساختمان سازی را بنویسید؟* - هنگامی که برق میرود یخچال نمی سوزد! (دانش آموز تراز را با ترانس اشتباه گرفته است) - *درباره اسفنج ها هرچه میدانید بنویسید؟* - اسفنج ها به شکل قهوه ای و زرد و قرمز هستند و در زرف شستن به مادر ها کمک میکنند. - *با کلمه اصحاب یک جمله بسازید؟* - من اصحاب پدر خود را خرد کردم - *زبان چه نقشی در ایجاد ارتباط میان انسان ها دارد؟* - با زبان مزه غذا را می چشیم و به هم میگوییم! - *پیامبرایران باستان چه نام داشت؟* - حضرت تخت جمشید! - *محاصره اقتصادی مسلمانان چگونه شکسته شد؟* - به وسیله موریانه! - *اصحاب شمال به چه کسانی گفته می شود؟* - به کسانی که در شمال زندگی میکنند! - *شورای نگهبان از چند نفر تشکیل شده است؟* - ۱۲ نفر، ۶نفر فقیر و ۶ نفر حقوق بگیر! (منظور "فقیه" و " حقوقدان" است البته اعداد صحیح است) 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
اگر انتخاب را به عهده ی خودم می گذاشت. به جای اینکه مردی تنها باشم، آسمان می شدم تا هروقت بارانیم کسی در من قدم بزند... 👤آریا معصومی 📷چتر شکسته، باستر کیتن 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
"میلتون اریکسون" روان‌درمانگر و نابغه برنامه‌ريزى‌هاى ذهنى، وقتی دوازده ساله بود دچار بيمارى فلج اطفال شد. ده ماه بعد شنید که پزشکی به مادرش گف: پسرتان شب را تا صبح دوام نمیاورد! اریکسون صدای گریه مادرش را شنید، فکر کرد که میداند شاید اگر شب را دوام بیاورم مادرم اینطور زجر نکشد. تصمیم گرفت تا سپیده دم نخوابد. وقتی خورشید بالا آمد فریاد زد: مادر، من هنوز زنده ام! چنان شادی عظیمی خانه را گرفت که تصمیم گرفت همیشه تمام تلاشش را بکند که یک شب دیگر درد و رنج خانواده اش را عقب بیندازد ! اریکسون در سال 1980 در هفتاد و پنج سالگی در گذشت و از خود چندین کتاب مهم درباره ظرفیت عظیم انسان برای غلبه بر محدودیت هایش بجا گذاشت...! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹 از عقابی پرسیدند: آيا ترس به زمين افتادن را نداری؟ عقاب لبخند زد و گفت : من انسان نيستم كه با كمی به بلندی رفتن تكبر كنم! من در اوج بلندی نگاهم هميشه به زمين است ... 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
هر روز صبح که چشم می‌گشایی یعنی هنوز باید نقشت را در این صحنه شگفت زندگی بازی کنی و هر روز جدید ، آغازی جدید است . . . سلام صبحتون بخیر :) 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
The road to success is always uphill..! جاده‌ایی که به موفقیت می رسه همیشه سر بالاییه..! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🔴 مراقب "اميدمان"باشيم ✍️روزی شیطان همه جا اعلام کرد که قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل غرور، خودبینی، مال‌اندوزی، خشم، حسادت، شهرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها را عرضه کرد. در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! کسی پرسید: این عتیقه چیست !؟ شیطان گفت: این نا امیدی است شخص گفت: چرا اینقدر گران است!؟ شیطان با لحنی مرموز گفت: این موثرترین وسیله من است! شخص گفت: چرا اینگونه است!؟ شیطان گفت: هر گاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این می‌توانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم می‌کنم. این وسیله را برای تمام انسان‌ها به کار برده‌ام، برای همین اینقدر کهنه است. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
الکساندر مدوید قهرمان افسانه‌ای کشتی جهان، که در رقابت‌ های جهانی تولیدو، توانست بر تختی غلبه کند، درباره مسابقه معروفش با جهان پهلوان چنین میگوید: قبل از آنکه تختی را بطور کامل بشناسم و او را بهترین رفیق ورزشی خود بدانم، به او فقط بعنوان یک رقیب و مدعی احترام می‌گذاشتم تا اینکه آن ماجرای معروف پیش آمد... من از ناحیه پای راست آسیب دیده بودم و تختی در حال عبور از رختکن به چشم دید که پزشک تیم شوروی در حال بانداژ پای مصدومم است. همان لحظه دکتر به من گفت: کارت تمام است، حریف فهمید پای راست تو آسیب دیده و راحت شکستت میدهد. حتی سرمربی تیم از من خواست انصراف بدهم و کشتی نگیرم اما من روی تشک حاضر شدم و تختی حتی یکبار هم به پای آسیب دیده من دست نزد. او کشتی را با نتیجه مساوی و بخاطر وزن بیشتر به من باخت، اما برنده واقعی او بود. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍