بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می رفت و می نشست و به آب نگاه می کرد و با گل های کنار رودخانه خانه می ساخت . یک بار در حال انجام این کار صدای پایی شنید دید همسر خلیفه هست از بهلول پرسید چه می کنی ؟ او با لحنی جدی گفت بهشت می سازم همسر خلیفه که می دانست بهلول شوخی می کند گفت آنرا می فروشی ؟ جواب داد به صد دینار می فروشم . بهلول صد دینار را گرفت و گفت این بهشت مال تو و به طرف شهر رفت بین راه به هر فقیری می رسید یک سکه به او می داد وقتی همه دینارها را صدقه داد با خیال راحت به خانه بازگشت .
همان شب همسر خلیفه در خواب دید وارد باغ بزرگ و زیبایی شده در آنجا یک ورق طلایی رنگ به او دادند و گفتند این همان قباله بهشتی است که از بهلول خریده ای . او بعد از بیدار شدن در حالی که خیلی خوشحال بود ماجرا را برای همسرش تعریف کرد . مشتاق شد تا او هم یکی از همان بهشت ها را از بهلول بخرد اما بهلول به هیچ قیمتی حاضر به فروش نشد . وقتی با ناراحتی علتش را از بهلول پرسید او جواب داد :
همسر شما آن بهشت را ندیده خرید اما تو می دانی و می خواهی بخری من به تو نمی فروشم ...
👳 @mollanasreddin 👳
کرسی را یادتان هست؟
نه سرما سرمای آن روزهاست، نه حال ما مثل گذشتهست
ما گول خوردیم.
فکر کردیم گوشی هوشمند دست بگیریم و با انگشت تصویرهای حیرتانگیز را جابهجا کنیم همه چیز سادهتر و هیجان انگیزتر میشود.
ولی گیر افتادیم.
زمان از دستمان در رفت.
همه چیز سختتر شد.
👳 @mollanasreddin 👳
مکن بد باکسی کو باتو بد کرد
تو نیکی کن، اگر هستی جوانمرد
زبان را در بدی گفتن میآموز
پشیمانی خوری تو هم یکی روز
ترا آنگه به آید مردی و زور
که بینی خویشتن را کمتر ازمور
مگو هرگز که: خواهم کردن اینکار
اگر دستت دهد میکن بکردار
کسی کو را بخشم اندر رضانیست
فتوت درجهان او را روا نیست
فتوت دار چون باشد دلازار
نباشد در جهانش هیچ کس یار
درین ره خویشتن بینی نگنجد
بجز خاکی و مسکینی نگنجد
فتوت ای برادر، بردباریست
نه گرمی ستیزه، بلکه زاریست
بده نان، تا برآید نامت، ای دوست
چو خوشتر درجهان ازنام نیکوست
👳 @mollanasreddin 👳
شعری از زنده یاد مشفق کاشانی:
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻠﺒﻪ ﺩﻧﺠﯽﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ی ﺧﻮﺩﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ....
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ
ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ
ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺷﺮشر ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻣﺮﺩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﻣﺮﮒ
ﺑﻪ ﺷﻔﺎﺑﺨﺸﯽ ﯾﮏ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ آﻥ ﻗﻮﺱ ﻭ ﻗﺰﺡ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭد
ﺯﻧﺪﮔﯽ
آﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺑﻮﯾﯽ
ﯾﮏ ﺳﺮآﻏﺎﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭد.………. زندگی کن
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳﺖ
ﻗﺼﻪ ی ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺎ ....
ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﺯ ﺑﻘﺎﺳﺖ
ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ....
ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ....ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ
ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ....ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ؛
ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ... ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـــــلام 🕊🍊
بـه دلهای گـرمتان🕊🍊
سلامی به
قـلب پاک و پر مهرتـان🕊🍊
صبحتون زیبـا و دل انگیز🕊🍊
روزتون پر از معجزه
دلتون لبريز از عشق و امـيد🕊🍊
تـندرسـت و كـامـروا باشيـد..🕊🍊
بهترينها رو براتون آرزو ميكنم🕊🍊
👳 @mollanasreddin 👳
به خاطر بسپار...
زندگی بدون چالش؛ مزرعه بدون حاصل است.
تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد، مرغ است!
.
زندگی ما با " تولد" شروع نمی شود،
با "تحول" آغاز میشود.
.
لازم نیست "بزرگ" باشی تا "شروع" کنی،
شروع کن تا بزرگ شوی...
.
اگر قبل از رفتن کسی خوشبخت بودید،
بعد از رفتنش هم میتوانید خوشبخت باشید...
.
باد با چراغ خاموش کاری ندارد،
اگر در سختی هستی بدان که روشنی...
.
ما فقط برای یک بار جوان هستیم؛ ولی با یک تفکر غلط میتوانیم برای همیشه نابالغ بمانیم...
.
بخشش، گذشته را دگرگون نمیسازد؛
ولی سبب گشایش آینده میشود...
.
و در آخر:
نمی توانیم پیش آمدن لحظات دشوار زندگی را متوقف کنیم؛ اما میتوانیم تصمیم بگیریم زندگی را کمتر سخت بگیریم...
.
جان ماکسول
👳 @mollanasreddin 👳
🤍می رود قافله ی عمر،چه ها می ماند..؟
❄️هر که غفلت کند از قافله جا می ماند
🤍شیشه ی عمر چه زیباست ولی حساس است
❄️که به رویش اثر ِلکه و "ها" می ماند
🤍باید از شیشه ی خود لکه زدایی بکنی
❄️خوب و بد در پس ِاین شیشه بجا می ماند
🤍هر که نیکی کند و دست کسی را گیرد
❄️دست ِاو یکسره در دست ِخدا می ماند
🤍هر که یک ذره در این حادثه ظالم باشد
❄️آخر ِقصــــه گرفتـــــــار ِبلا می مانـــد
🤍امیدوارم که قطار زندگیتون
❄️روی ریل موفقیت پیش برود
👳 @mollanasreddin 👳
📚مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه...
یک روز قرار شد والیبال بازی کنیم، من کتانی نداشتم. به یکی از رفقای ابراهیم که کتانی چینی قدیمی پایش بود گفتم: کتانی ات را بده من برم توی زمین. دمپایی خودم را به او دادم و کتانی اش را گرفتم. مشغول بازی شدیم. بعد از بازی دیدم که او رفته. من هم به خانه برگشتم.
هنوز ساعتی نگذشته بود که دیدم ابراهیم به درب منزل ما آمد. با خوشحالی به استقبالش رفتم. گفتم: چه خبر از این طرفا؟! بی مقدمه گفت: سعید، خدا توی قیامت از هر چی بگذرد از حق الناس نمی گذرد. برای همین توی زندگی مواظب باش حق مردم به گردنت نباشه.
بعد ادامه داد: تا می تونی به وسیله ای که مال خودت نیست نزدیک نشو. خیلی مراقب باش! گفتم: آقا ابرام من نوکرتم. چشم. راستی این رفیقت که کتونی ازش گرفتم، نمی دونم کجاست. قبل از پایان بازی رفت....
(شهید ابراهیم هادی خیلی روی حق الناس حساس بودند)
📚 سلام بر ابراهیم۲ /ص 60
👳 @mollanasreddin 👳
داستانک📚
بابک_زمانی
_گفت : چته جوون؟ توو خودتی!
_هیچی نگفتم
_گفت : با شمام، خیلی توو فکریا!
از سر میدون که سوارت کردم هی زل زدی به گوشیت و غمبَرَک گرفتی..
_هیچی نگفتم
_گفت : از دستش دادی؟ بالاخره گذاشت رفت؟
_هیچی نگفتم
_گفت : آره، حتما گذاشته رفته، همه شون میرن، همه شون، اصن میان که برن ...
_هیچی نگفتم
_گفت : درسته دور و زمونه ی ما از این گوشیا نبود که هی عکسشو نگا کنی هی زخم دلت تازه شه، اما ما هم کلی پیغوم و پسغوم می دادیم به هم ...
_هیچی نگفتم
یه نگاه آرومی بهم انداخت وُ
_دوباره گفت : بعدش یهو میدیدیم توو کوچه مون عروسی شده و یار رفته که رفته،
ما می موندیم و گریه و ناله و اشک و زاری و شبای بی انتها
آخرشم هیچی به هیچی
_هیچی نگفتم :
_گفت : اما مرد باش، هرچی باشه چارتا پیرهن بیشتر از شما جوونا پاره کردیم، بالاخره فراموشش میکنی، بهت قول میدم، جوری که حتی اصلا اسمشم یادت نیاد
_گفتم : آقا دستت درد نکنه، سر چار راه پیاده میشم.
کرایه رو که دادم بهش
دیدم رو مچ دستش با خالکوبی نوشته : «فریبا»
👳 @mollanasreddin 👳
روزي از پدربزرگ پرسيدم چرا با گذر اين سال ها هنوز اينقدر زياد مادربزرگ را دوست داري
جواب جالبي داد
گفت وقتي كسي را با تمام وجودت دوست داري ديگر گذر زمان مهم نيست
چه دختركي چادري باشد كه جلوي كافه نادري منتظر ديدار توست
چه زني با موهاي سپيد در گذر سالها كه در روزهاي سرد و برفي بهمن ماه برايت چاي داغ، دم مي كند
دوستش داري چون او، همه قلب توست و قلبت بي وقفه برايش خواهد تپيد براي هميشه، حتي وقتي ديگر براي تو نتپد براي او خواهد تپيد
خنديد و گفت خيالت راحت قلب من هميشه خواهد تپيد
پدربزرگ سالهاست كه در پيش ما نيست و من هنوز جمله اخرش را نفهميدم ولي اين را خوب مي دانم كه پدربزرگ هميشه راست مي گفت شايد قلب ما هيچ وقت از تپش كردن نايستد و اين آغاز خوشبختي است
👳 @mollanasreddin 👳
افكار منفی
مثل شکستگی روى عینک آدم مى مونه
هر جا رو نگاه کنی میبینیش
تا زمانیکه بنا رو به منفی بافی و غر زدن و نق و نوق کردن بذاری، هیچوقت نمیتونی نیمه پر لیوان رو ببینی.
همینجوری میشه که هر جا میری بدشانسی پشت سرت میاد، هر جا میرسی مشکلاتت از تو جلوتر اونجا اتراق کرده و بدبیاری پشت بدبیاری و به قول معروف: به دریا میرسی، خشک میشه.
اما همینکه دیدگاهت تو عوض میکنی و بر روی نکات مثبت زندگیت تمرکز میکنی، دیگه انگار دنیا برات رنگه دیگه ست.
مثبت اندیشی این رو بهت یاد میده مشکلات در زندگی انسانها همیشگی نیست و هر چالشی تو زندگی یه حکمتی داره
و قطعاً راه حلی براش پیدا میشه.
وقتیکه مثبت باشی به خودت میگی اینم یه خان دیگه ست که من حتما ازش با موفقیت عبور خواهم کرد.
یه انسان مثبت رو زندگی خودش سواره و مهندس زندگی خودشه. پس شعارش اینه: یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از قاصدک
#کنارتم_هموطن
🚨 عزیزان ما، هموطنانمان در شهرستان خوی از دیشب با زلزله ۵/۹ ریشتری، بحران زده شدهاند و در سرمای سوزان آن مناطق نیازمند گرمای مهربانی ایرانیان سراسر کشور و دنیا هستند. تصمیم گرفتیم به مدد امام رئوف با یکدیگر کنار هموطنانمان باشیم که با زلزله دیشب سقف بالاسرشان شده آسمان سرد و تاریک
♥️ طبق بررسی اولویت اصلی مناطق زلزله و به دلیل بیرون بودن مردم مناطق زلزله زده خوی از منازل آسیب دیده و سرمای زیاد، پخت و طبخ غذای گرم به همراه وسایل گرمایشی (هیتر برقی، پتو، موکت و کف پوشهای عایق برای کف چادرها) از نیازهای اولیه است که ان شاالله سعی داریم با کمکهای شما این اقدامات را انجام بدهیم
🔷پس هر کی امام رضاییه بسم الله بگه
💳 شماره کارت به نام کنارتم هموطن - زلزله:
5041-7211-1165-8317
✅ شماره شبا:
IR750700001000127888888011
جمعیت نیکوکاری امام رضاییها - زلزله
https://eitaa.com/joinchat/1144586277C2974592240