با خلق هر کس دعوی وارستگی دارد
بیشک به دنیا بیشتر وابستگی دارد
اینجا گریزی از تعلق نیست در هر حال
هر کس به چیزی در جهان دلبستگی دارد
پرسیدم از فرهاد آیا عشق شیرین بود؟
در پاسخم خندید، یعنی بستگی دارد
دنیا تماشاییست اما زندگی اینجا
اندوه دارد، رنج دارد، خستگی دارد
ما تابع عشقیم و این بیتابی بی حد
چون خط ممتد تا ابد پیوستگی دارد
#فاضل_نظری
همیشه گریههای زیر باران ماجرا دارد
که یک سر در پشیمانی ، سری هم در وفا دارد
میان خاطراتت آنچنان بر سینه میکوبم
که ثابت میکند یک دست هم گاهی صدا دارد
نبودت روزهایم را به قدری بیهویت کرد
که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد
تصور میکنم عاشق شدن یک درد موروثیست
از آنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد
یقین دارم کسی ظرف دعا را جابهجا کرده
تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد
#علی_صفری
🦋 @GhaZalkhaniI
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
﷽
می خواهم ازشما بنویسم، جـسارتست!
زبان قاصـرست و کلام بی صلابـتست
به حرمتت قسم! هرکه گدای شماست
بـه عالمـی سرور و اهـل ریاستست
نه اینکه طمع دارم و سروده ام تو را !
ولی!معجـزه ای و معجزه ات طبابتست
غریب پروری و شاهی سزای شماست !
و آسـتـان شمـا جایـگاه عدالتست
ما مخلصیم و جیره خوار محبت شما
بزرگی و بـرای شما همین دلالتست!
#خور
#بهاره_افتخاری
⚝پیشکش به ساحت مقدس امیر شیعیان، علی بن ابی طالب (ع)
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
دستی به هم زدند و غدیر آفریده شد
اصلا علی از اول امیر آفریده شد
جبریل از زبان خدا گفت: مصطفی
از ابتدا برای غدیر آفریده شد
یک روز ریخت قطره ای از هیبت علی
در قالبی حماسی و شیر آفریده شد
بیرون کشید روز ازل از دلش نخی
خیاط چیره دست و حریر آفریده شد
لب را زهم گشود و سخن از بهار شد
پلکی به هم نهاد و کویر آفریده شد
ساقی کوثر است که از دست او نبی
جامی گرفت و خیر کثیر آفریده شد
اول خدا نشاند علی را کنار خود
دیگر هرآنچه بود به زیر آفریده شد
دل برد از خدا به نگاهی دم نخست
اینگونه شد که عشق اسیر آفریده شد
عید غدیر بر عاشقان آن حضرت مبارک باد.
4_5954063237744954287.mp3
620.3K
در شجاعت شیر ربّانیستی
در مروت خود که داند کیستی
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای واگو از آنچ دیدهای
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سؤ القضا حسن القضا
یا تو واگو آنچ عقلت یافتست
یا بگویم آنچه برمن تافتست
از تو بر من تافت چون داری نهان
میفشانی نور چون مه بی زبان
باز باش ای باب بر جویای باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما له کفوا احد
🖌مولانا
🎙با صدا و تفسیر دکتر عبدالکریم سروش
4_324422253078905138.mp3
2.74M
نو غزل
ای شط شیرین پر شوکت من...
شعر از #مهدی_اخوان_ثالث
دکلمه #فروغ_فرخزاد
یار با ما بیوفایی میکند
بیگناه از من جدایی میکند
شمعِ جانم را بکشت آن بیوفا
جای دیگر، روشنایی میکند
میکند با خویشِ خود، بیگانگی
با غریبان، آشنایی میکند
جوفروشست آن نگارِ سنگ دل
با من ، او گندم نمایی میکند...
#سعدی
نیست در دیده ی ما منزلتی دنیا را
ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
#صائب_تبریزی
دور از رخ تو ، دم به دم از گوشه ی چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
از پای فتادیم ، چو آمد غم هجران
در درد بمُردیم ، چو از دست دوا رفت
دل گفت ؛ وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم، همه در کار دعا رفت
اِحرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم ، چو از مروه صفا رفت...
#حافظ
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است
ساقههای مژهام از وزش آه نسوخت
شکر در جنگل ما هیزم تر بسیار است
سفرهدار توام ای عشق بفرما بنشین
نان جو زخم و نمک خون جگر بسیار است
هر کجا مینگرم مجلس سهرابکشی است
آه از این خاک بر آن نعش پسر بسیار است
پشت لبخند من آیا و چرایی نرسید
پشت دلتنگیام اما و اگر بسیار است
اشک آبادی چشم است بر آن شاکر باش
هرکجا جوی روانی است کپر بسیار است
سالها رفت و نشد موی تو را شانه کنم
چه کنم دوروبرت شانه به سر بسیار است
شاعر: حامد عسکری
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای حاشا مکن
ایکه از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر بدست طفل دادن ابلهیست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن
ای بس آبادی که بوم یوم شد
بر سر یکمشت گل دعوا مکن
چون خدا بر تو خدائی میکند
اضطراب از روزی فردا مکن
متحد گردید و طوفان شد نسیم
دوستی با بیسر و بی پا مکن
پشت بر محراب دل کردن خطاست
قامتت را جای دیگر تا مکن
چون بشمعی میرسی پروانه باش
وز نگاه این آن پروا مکن
پیش بیرنگان که مست حیرتتند
گر دورنگی میکنی با ما مکن
گر زآب برکه میترسی پریش
دعوی غواصی دریا مکن
شاعر: استاد بهرام سیاره، متخلص به پریش شهرضایی✅
4_5771811987075891766.mp3
6.43M
شراب تلخ بیاور که وقت شیداییست
که آنچه در سر من نیست بیم رسواییست
چه غم که خلق به حسن تو عیب میگیرند
همیشه زخم زبان خونبهای زیباییست
اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشاییست
شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل، تنهاییست
کنون اگر چه کویرم، هنوز در سر من
صدای پَر زدن مرغهای دریاییست
#فاضل_نظری
خوانش #عاطفه_حمیدی
تكنوازى تار: استاد #فواد_صفدرى
لهجهام درّ دری اما زبانم پارسیست
روح من شهنامه است و جسم و جانم پارسیست
از تبار رستم و از زادگاهِ آرشام
تیرهایم واژگان است و کمانم پارسیست
این زبان واحد، این پهنای فرهنگ سترگ
این جنون عشق در خون رگانم، پارسیست
این زبان رودکی و مولوی و حافظ است
گنگ اگر من خواب دیدم، ترجمانم پارسیست
دوست دارم مولویوار این زبان شمس را
این زبان شعر و منطق در دهانم پارسیست
هر کجا در من نهال دوستی بنشاندهاند
باغ صلح و آشتیام، باغبانم پارسیست
میروم از فرش تا عرش خدا بیواسطه
راهپیمای سلوکم، نردبانم پارسیست
از «اهورا» مانده این آواز در گوش زمان:
من خدای مهرم و پیغمبرانم پارسیست!
شوق پرواز است در من بیکران در بیکران
کفتر آزادگیام، آسمانم پارسیست
#نجیب_بارور
َشاعر افغانستانی
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی است زمانی که نباشی
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
ای باد سبکسار مرا بگذر و بگذار
هشدار که آرامش ما را نخراشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی است چه باشی...چه نباشی...
#عليرضا_بديع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل! تو هم گشتی رقیب من
خیال خود به شبگردی، به زلفش دیدم و گفتم
رقیب من! چه می خواهی تو از جان حبیب من
نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند
ندانستم که زلفت هم، بلرزد با نهیب من
خوشم من با تب عشقت، طبیب آمد جوابش کن
حبیبم! چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق
همه آفاق هم حیران از این صبر و شکیب من
.
.
✒🎙شعر و دکلمه از استاد #شهریار
.
فرقی نمیکند چه برایم نوشته دوست
گیرم که ناسزاست ولی دستخط اوست
آیینهوار خیره به تنهایی توام
آری! سکوت سادهترین راه گفتگوست
این درس را زعشق تو آموختم که گاه
راه وصال دست کشیدن ز جستوجوست
هرکس به قدر وسع خریدار یوسف است
سرمایهی شکستهدلان چیست آرزوست
بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزد خلق
چیزی که پیش دوست نداریم آبروست
#فاضل_نظری
برسان سلامِ ما را،
به رفو گرانِ هجران
ڪه هنوز پاره ی دل، دو سه بَخیه
ڪار دارد ...
#شهریار
به رفو گران ، بگویید
ز ، رفو ، گذشت ، این دل،
چه رفو کنم ، دلی را ؟
که هزار پاره دارد
#راحم_تبریزی
زرد زردم، قسمت من از بهار این گونه است
غم نباید خورد کار روزگار این گونه است
بارها در راه دریا بر زمین افتاده ام،
آری آری دیده ام من، آبشار اینگونه است!
دست بر دل می گذاری، ناله از سر می رود،
در میان عاشقان حال سه تار این گونه است!
آه ای رویای باد آورده می بازم تو را،
عاقبت امروز یا فردا، قمار این گونه است
گیج گیجم، منگ منگم، راه را گم کرده ام
حالت سیاره های بی مدار این گونه است!
سرد و سنگینم، پر از آثار اشک و گرد و خاک،
ای ز حالم بی خبر، سنگ مزار این گونه است!
هر دم از بادی به دامانی پناه آورده ام،
دامن از من وامکش، آری غبار این گونه است!
#حسین_جنتی
.
بیتو هرلحظه مرا
بیم فروریختن است
مثل شهرے ڪه
بروے گسل زلزلههاست
باز میپرسمت از
مسألهٔ دورے و عشق
و سڪوت تو
جواب همهٔ مسألههاست ...!!
#فاضلنظرے
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
با خیال تو ڪہ شب سر بنهم بر خارا
بستر خویش بہ خواب از پر قو میبینم
استادشهریار💌
°❀°
🦋°❀°
°❀°🦋°❀°
دل بریدم تا نبینم دوست با من دشمن است
دل بریدن گاه تنها راه عاشق ماندن است
خود به چاه انداختم خود را مگر باور کنی
آنچه باقیمانده از یوسف همین پیراهن است
گریهها کردم ز شوق آن شب که سوزاندی مرا
سرنوشت شمع جانسوز است اما روشن است
هر کسی از عشق با خود یادگاری میبرد
آنچه من بردم تنی بیروح و روحی بیتن است
من غمم! جای مرا با شادمانی پر مکن
هر کجا چشمی بگردانی نشانی از من است
فاضل نظری
دیوانه نبودی، نه به اندازهی کافی
هر شب ننشستی که خیالات ببافی
بی حدّی غم، شوق رسیدن به تو را برد
هرگز نشود اشک به دیدار تلافی
بعد از تو نفهمید کسی عمق غمم را
من ماندم و یک سینه پر از حرف اضافی
من ماندم و یک حسرت و یک قصهی کوتاه
من ماندم و یک خنده و یک گریه و یک آه
فرق است میان من و تو، ساده بگویم
من بنده ی مضمونم و تو بند قوافی…❤️
سیدتقی_سیدی
"شتاب مکن
که ابر بر خانهات ببارد
و عشق
در تکهای نان گم شود
هرگز نتوان
آدمی را به خانه آورد
آدمی در سقوط کلمات
سقوط میکند
و هنگامی که از زمین برخیزد
کلمات نارس را
به عابران تعارف میکند...
آدمی را توانایی
عشق نیست
در عشق میشکند و میمیرد..."
#احمدرضا_احمدی