#زندگینامه_شهید_سید_جلیل_میری_
🌸 شهید سیدجلیل میری در یکم فروردین 1338 در یکی از روستای ویکان الموت شرقی قزوین، دیده به جهان گشود.
🌸 این شهید تا مقطع دیپلم در قزوین و تنکابن تحصیل کرد و پس از اتمام سربازی و دوران انقلاب جزء انجمن اسلامی قزوین شد.
🌸 سپس در شهرستان نظرآباد ساکن می شود و در شهر صنعتی قدس پلاستیک به عنوان مسئول و سرپرستی یکی از بخش ها، مشغول به کار می شود.
🌸سال 1362 و در سن 24 سالگی ازدواج می کند. همسرش می گوید: گه گداری به عنوان بسیج و از طرف کارخانه برای بازدید و جمع نمودن گزارش به مناطق جنگ اعزام می شد.
🌸اولین باری که به جبهه رفت برای بازدید از جبهه بود که جای مهندس کارخانه رفته بود. از جبهه که برگشت رغبتی برای رفتن به کارخانه نداشت. می گفت در جبهه صحنه هایی را دیدم که خیلی متاثر شدم. نمی توانم آرام بنشینم. مخصوصا کشتن بی رحمانه دختر های شانزده، هفده ساله توسط رژیم بعث عراق او را تحت تاثیر قرار داده بود.
🌸 حضور سید جلیل در کارخانه لازم و ضروری بود و بدون اغراق آنجا را او می چرخاند اما دیگر دلش با کارخانه نبود و دایم می گفت: باید به جبهه بروم. آنجا به حضور من نیاز است.
سید سه بار اعزام شد. و هربار سه ماه در جبهه می ماند، مرخصی که می آمد می گفتم: چرا لاغر شدی؟ می گفت: آنجا غذا کم می دهند من غذای خودم را به رزمندگانی که ضعیف تر هستند می دهم تا توانایی شان بیشتر شود.
🆔https://eitaa.com/momenat_tf