💠 حیات جامعه انسانی
🔸 مهمترین ره آورد ولی عصر (ارواحنا فداه) زنده كردن جامعه اسلامی، بلكه #جامعه_انسانی است؛ این اصل اول. به استناد همین اصل است كه از رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) رسیده است «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة».[1] اگر امام عصر #عامل_حیات است، شناخت او و اعتقاد به او و التزام به دستورهای او حیات بخش است و اگر كسی او را نشناسد و ملتزم به احكام و دستورهای او نباشد، مرده جاهلی است. پس #حیات_عقلی را امامت به جامعه اعطا میكند.
🔸 اصل دوم آن است كه #حیات_بخشی_امامت نظیر حیات بخشی قرآن كریم است، چون این دو حقیقت هماهنگ اند و هرگز از هم جدا نیستند. اگر در سوره مباركه «انفال» آمده است ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ﴾؛[2] یعنی دعوت وحی عامل #حیات_جامعه_انسانی است، چه اینكه جامعه عرب قبل از وحی و مرگ جاهلی زنده بود و می مرد، زندگی آنها در حقیقت مرگ جاهلیت بود، مرگی بود جاهلانه و با قرآن زنده شدند. پس هماهنگی وحی و عترت، قرآن و اهل بیت (علیهم الصلاة و علیهم السلام) در حیات بخشی این دو عنصر محوری است، این هم اصل دوم.
🔸 جریان پُر كردن جامعه به #عدل_و_داد، زیرمجموعه حیات انسانی جامعه است. اگر جامعه ای زنده بود به سراغ فرهنگ و عدل می رود. ملت مرده نه اهل فرهنگ است و نه اهل عدل و داد. این بیان نورانی ائمه (علیهم السلام) كه درباره ولّی عصر (ارواحنا فداه) آمده است امری فرعی و نه اصلی است. كار اصلی ولی عصر این نیست كه جهان را پر از عدل و داد می كند! عدل و داد وصف انسان زنده است! تا آن اصل را ولی عصر اعطا نكند و جامعه را زنده نكند، هرگز آنها عادل نخواهند بود. اول باید به #حیات_انسانی زنده بشوند، بعد علاقمند عدل و داد.
🔸 پس وجود مبارك ولی عصر طبق این دو اصل گذشته #عامل_حیات است. باید بحث كرد كه وجود مبارك امام زمان چگونه جامعه را زنده می كند. مگر جامعه هم اكنون زنده نیستند؟ مگر اكثری مردم مرده اند؟ یك بیان نورانی حضرت علی (سلام الله علیه) در نهج البلاغه است كه آن حیات و ممات انسانی را تبیین می كند، آن گاه روشن می شود كه وجود مبارك ولی عصر اول جامعه مرده را زنده می كند، بعد جامعه زنده را به عدل و داد فرا می خواند، ملت زنده مشتاق عدل و دادند. آن بیان نورانی امیرالمومنان (سلام الله علیه) این است كه بعضی ها بر حسب ظاهر و صورت انسان اند و در باطن حیوان اند و چنین افرادی مرده های متحرك اند: «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَی فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَی فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ»؛[3] فرمود عده ای بر حسب ظاهر انسان اند، باطن آنها یا درنده خویی است یا طمع از و شهوترانی است از خصوصیت انسانی و فرشتگی خبری نیست «فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَی فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَی فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ»؛ یعنی در بین زنده ها اینها #مرده_های_متحرك اند از این افراد در جامعه كم نیستند. وقتی وجود مبارك ولی عصر (ارواحنا فداه) ظهور كرد، صورت را كه #صورت انسان است مطابق #سیرت می كند و سیرت را كه سیرت حیوان است مطابق صورت می كند، آن سیرت اصلی و واقعی را انسانی قرار می دهد، بعد از آنكه آن سیرت را انسانی و واقعی قرار داد، این صورت را مطابق با آن سیرت می كند، این جامعه ظاهراً و باطناً انسان می شوند، چنین جامعه ای را به عدل و داد فرا می خواند و آنها را #اهل_فرهنگ و داد می كند. وجود مبارك ولی عصر (ارواحنا فداه) وقتی جامعه را زنده كرد جامه زنده #تشنه_عدل_و_داد است.
🔸 همان طوری كه وجود مبارك رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) جامعه مرده را زنده كرده است، ولی عصر (ارواحنا فداه) هم جامعه مرده را زنده می كند. راه احیای جامعه به این است كه به این جامعه #علم و #معارف و #حقایق و #طهارت_روح اعطا كنند.
[1]. سید بن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۵۲؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۴۱۰
[2]. سوره مبارکه انفال، آیه24.
[3]. نهج البلاغه، خطبه87.
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 سخنرانی در نیمه شعبان
تاریخ: 1383/07/10
سخنرانی استاد علامه جوادی املی تاریخ ۳۱ شهریور ۸۳ پیرامون مهدویت در قران
💠 مرابطه
🔸 یك بحثی بین حضور و غیبت هست، یك بحثی بین ظهور و خفا هست كه حضرت غایب است و بعد حاضر میشود یا حضرت مستور است و بعد مشهور می شود؟ او #ظهور پیدا می كند، نه اینكه الآن غایب باشد و بعد حضور پیدا كند؛ اما غیبت ندارد #حاضر است. این ماییم كه غایبیم! أعمی از بصیر غایب است، نه بصیر از اعمی [غایب باشد]. اگر یك نابینایی دوست خودش را نمی بیند آن دوست غایب نیست، بلکه این أعمی غایب است. این چنین نیست كه حضرت غایب باشد، چه اینكه #ظهور هم در حقیقت برای آن حضرت است. این أعمی مستور است، نه اینكه آن بصیر مستور باشد.
🔸 مطلب دیگر اینكه اصل اینكه بشر #امیدوار است تا یك آینده خوبی باشد كه جز عدل و احسان چیزی حكومت نكند، این در درون همه هست؛ یك مقدار محققانه تر و علمی تر در فطرت مسلمان ها هست؛ اما اینها به دنبال مهدی منتظر و مهدی موعودند، نه #مهدی_موجود_موعود! این یك خصیصه #شیعه است كه مهدی موجود موعود (علیهم الصلاة و علیهم السلام) داریم. اگر #موجود_موعود است، ما غیر از انتظار و غیر از امید مسئله #مراقبه و #مرابطه را هم داریم.
🔸 دیگران امیدوارند كه در پایان زندگی روزگار یك عصری برسد كه #عدل_و_احسان حكومت بكند، خیلی ها در انتظار این به سر می برند، اینها منتظر مهدی موعودند. ما كه منتظر ظهور #مهدی_موجود (سلام الله علیه) موعودیم، غیر از انتظار و امید یك مسئلهای است به نام #مراقبت كه ما داریم و آنها ندارند، یك مسئله ای به نام #مرابطه كه ما داریم و آنها ندارند. اگر معتقدیم كه یك شخصی است ـ امام زمان ـ و ما با او باید تعهد بسپاریم ولی ما و زنده است، پس باید مراقب باشیم كه خلاف نكنیم، چون او می بیند! اینكه ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ المُؤْمِنُونَ﴾[1] كه بر ائمه (علیهم السلام) تطبیق شده است، هركاری كه ما می كنیم خدا می بیند، پیغمبر می بینند، ائمه می بینند و وجود مبارك حضرت می بیند، پس باید مواظب گفتارمان، رفتارمان، نوشتارمان سیره و سنتمان باشیم؛ این برای مراقبت است، بالأخره از او كمك می خواهیم باید مراقب باشیم كه خلاف عمل نكنیم. غیر از مراقبه مسئله #مرابطه است. مراقبت این است كه خلاف نكنیم؛ اما مرابطه این است كه گذشته از اینكه خلاف نكنیم، خودمان را نزدیك بكنیم، كمك بگیریم و #فیض بگیریم، نه اینكه همیشه مواظب باشیم كه نلغزیم، بلكه #رابطه برقرار كنیم كه او دست ما را بگیرد. ذیل این آیه كریمه ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا﴾[2] آن جا این حدیث شریف هست كه «وَ رَابِطُوا إِمَامَکُمْ الْمُنْتَظَر علیه السلام»[3] مرابطه داشته باشیم.
[1]. سوره توبه، آیه 105.
[2]. سوره آل عمران، آیه 200.
[3]. الغیبة (نعمانی)، ج1، ص26؛ «...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی اَلْبَاقِرِ عَلَیهِ السَّلاَمُ: فِی مَعْنَى قَوْلِهِ تَعَالَى یٰا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِصْبِرُوا وَ صٰابِرُوا وَ رٰابِطُوا قَالَ اِصْبِرُوا عَلَى أَدَاءِ اَلْفَرَائِضِ وَ صٰابِرُوا عَدُوَّكُمْ وَ رٰابِطُوا إِمَامَكُمُ اَلْمُنْتَظَرَ»
سخنرانی استاد علامه جوادی آملی تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱۷
💠 اراده شکست ناپذیر
🔹 ظاهر این ﴿كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهینٌ﴾[1] بوی تهدید می دهد؛ قهراً به قرینه سوره مبارکه «مدثر» که در آن سوره آیه ۳۸ دارد ﴿كلُُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِینَةٌ ٭ إِلَّا أَصحَْابَ الْیمِینِ﴾ اینها عام و خاص هستند یا مطلق و مقید هستند باید تقیید بشود ﴿كلُُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِینَةٌ ٭ إِلَّا أَصحَْابَ الْیمِینِ﴾، ظاهر آن این است اگر ما نبودیم با شواهد دیگر، این را از باب عام و خاص و مطلق و مقید حمل می کردیم به اینکه باید تقیید بشود، چرا؟ برای اینکه «رهین» که فعیل است به معنای «مرهون» است، «مرهون» آن عینِ گرو را می گویند، این مطلب اوّل که «رهین» به معنای «مرهون» است و یعنی گرو.
🔹 مطلب دوم آن است که کسی گرو می دهد که بدهکار باشد، اگر کسی دِینی گرفته بدهکار است این [شخص] باید گرو بدهد.
🔹 مطلب سوم آن است که انسان اگر در برابر ذات اقدس الهی خلاف کرد بدهکار است و چون بدهکار است باید گرو بدهد، گروی الهی هم سخن از زمین و خانه و فرش و امثال آن نیست، خود شخص را #گرو می گیرند! این که می بینید بعضیها می گویند من نمی توانم مواظب زبانم باشم، نمی توانم شب برخیزم و نمی توانم خودم را کنترل کنم این بیچاره راست می گوید، برای این که در #بند هست و بدهکار است. این خطبه نورانی پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آخرین جمعه شعبان فرمود: «أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُم»[2] شما #گناه کردید، یک؛ گناهکار #بدهکار است، دو؛ بدهکار باید #گرو بدهد، سه؛ خدا زمین و فرش قبول نمی کند، چهار؛ #خود_آدم را گرو می گیرد «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُم»؛ فکّ رهن کنید! بگویید خدایا بد کردم. این نه رو به قبله می خواهد، نه توبه می خواهد، نه آب توبه می خواهد، نه نزد عالم رفتن می خواهد، این یک #اراده_شکست_ناپذیر می خواهد که خدایا آمدم، او هم قبول می کند! مگر چه چیزی می خواهد؟ لازم نیست انسان لفظ آن را بگوید حالا «استغفر الله» گفت یا «أتوب الیه» گفت؛ اما واقعاً بگوید آمدم، این بخشیده می شود، این می شود خدا! فرمود طبق این اصول پنج گانه بدهکار هستی و بدهکار باید گرو بدهد و غیر از خود آدم کسی را گرو نمی گیرند.
[1]. سوره طور، آیه21.
[2]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص296.
📚 سوره مبارکه طور جلسه 4
تاریخ: 1395/11/17
💠 جهاد اوسط
🔹 كسی كه در صحنه جهاد حق علیه باطل است، سه حال دارد: این یا فاتح می شود یا تا آخرین نفس می جنگد یا اسیر می شود، بیش از سه حال كه نیست! یا فتح است یا شهادت است یا اسارت. شهادت و فتح از یك وادی اند، ﴿إِحدَی الحُسنَیینِ﴾[1] است، #شهید بشود حسنه دارد، #فاتح بشود حسنه دارد؛ اما اگر در اثر غفلت ـ نه در اثر نبودِ امكانات ـ در اثر #غفلت و #تساهل و #تسامح به اسارت برود، این شكست است.
🔹 همان طوری كه در صحنه جهاد اصغر یك جنگجو یا فاتح است یا شهید یا اسیر، در صحنه جهاد اوسط كه فضایل و رذایل با هم درگیرند همین سه حال است: یا انسان فاتح است مثل حضرت امیر و امثال حضرت امیر (علیهم الصلاة و علیهم السلام) كه حضرت فرمود: «هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى»[2] اینها فاتح اند! یا نه نظیر اكثری مؤمنانی كه در راه اند، اینها اگر معصیت یا غفلتی كردند فوراً توبه می كنند، اینطور نیست كه در تمام عمر یك بار گناه می كنند و یك بار توبه، گناهان و توبههای متعددی دارند، افت و خیز دارند، ریزش و رویش دارند تا بمیرند، اینها #شهیدند، برای اینكه تسلیم نشدند! #ایمانشان محفوظ، #ولایتشان محفوظ، علاقه شان به #قرآن محفوظ، علاقه شان به #اهل_بیت محفوظ، مومن و شیعه اند؛ منتها افت و خیز داشتند، هر وقت افتادند بالأخره برخاستند، این همان است كه در روایات ما دارد كه «مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ [(صلّی الله علیه و آله سلّم)] مَاتَ شَهِیداً»،[3] برای اینكه این محبّت را كه سرمایه است تا آخرین لحظه حفظ كرده است، چون «مات علی حبهم» به امامت آنها به عصمت آنها به حجیت آنها اعتراف دارد و تسلیم اعتقادی نشده است، اگر در مقام عمل چند بار لغزید چند بار هم توبه كرد. اگر مؤمنی در بستر بیماری بمیرد «مات شهیدا» این #شهادت_حكمی است؛ یعنی ثواب شهید را دارد. قسم سوم خدای ناكرده كسی است كه اسیر بشود این همان است كه در بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) است كه «وَکَمْ مِنْ عَقْل أَسِیر تَحْتَ هَوَى أَمِیر»[4] آنها كسانی اند كه گرفتار نفس اماره اند. پس همان طوری كه در جهاد اصغر سه حال هست یا فتح است یا شهادت یا اسارت، در جهاد اوسط یعنی فضایل و رذایل اخلاقی هم این چنین است.
[1] . سوره توبه، آیه52.
[2] . نهج البلاغه، نامهٴ 45.
[3] . جامع الاخبار (للشعیری)، ص166.
[4] . نهج البلاغه، حكمت 211.
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 سوره یوسف جلسه 48
تاریخ: 1383
🆔 @a_javadiamoli_esra
پ
درس اخلاق استاد علامه جوادی املی💠 رزق
🔹 «وَ لَا مَرْزُوقٍ مَا لَيْسَ لَكَ»؛[1] آنچه براي تو نيست به آن نمي رسي. اگر کار کردي #حلال بود در آن شرايط به اين حدّ مي رسي. «کژ روي جف القلم کژ آيدت»،[2] به قول حکيم فردوسي:
اگر بار خار است خود کِشته اي ٭٭٭ وگر پرنيان است خود رشته اي[3]
فرمود اگر راه درست رفتي، يک #رزق_خاص داري؛ بيراهه رفتي يک #رزق_مخصوص داري. نه رزق تو کم و زياد ميشود، شرايط خاص را اگر رعايت کردي؛ نه عمر تو کم و زياد مي شود اگر شرايط مخصوص را رعايت کردي. اگر با #صله_رحم و #بهداشت زندگي کردي، عمر مشخص داري. بدون صله رحم و بهداشت زندگي کردي، عمر محدود داري، همه مشخص است. ما يک أجل مقضي داريم يک أجل مسمّيٰ: ﴿أَجَلٌ مُسَمّي عِندَهُ﴾،[4] آن که تقديرپذير و تغييرپذير است همين أجل مقضي است که به دست خود آدم است؛ ولي کلّ اين جريان که «ففي نظام الكلّ كلٌ منتظم».
🔹 گاهي در بعضي از اين اعلاميه ها ميگويند «مرگ نابهنگام»! مرحوم حکيم سبزواري را خدا رحمت کند! فرمود ما چيز #نابهنگام در عالم نداريم، هر چيزي #به_هنگام است، ولي اين شخص چون حساب نمي کرد خيال مي کرد که نابهنگام است؛ وقتي علل و عواملش را در نظر بگيرد معلوم مي شود به هنگام است.
ما ليس موزوناً لبعض من نغم ٭٭٭ ففي نظام الكلّ كلّ منتظم
موتاً طبيعيا غدا اخترامي ٭٭٭ قيس إلي کلّية النظام[5]
شما وقتي مرگ نابهنگام پنداري را بر اساس کلّ نظم علل و اسباب بسنجيد، مي بينيد که در جاي خودش است و به هنگام است. ما چيز نابهنگام در عالم نداريم! «موتا طبيعا غدا اخترامي»، «اخترامي»؛ يعني نابهنگام. اين مرگ، مرگ طبيعي است. کسي آن را نابهنگام مي پندارد که از علل و عوامل قبل و بعدش آگاه نباشد و گرنه:
موتا طبيعيا غدا اخترامي ٭٭٭ قيس إلي کليّة النّظام
ايشان مي فرمايند که نه مرگ جلو و عقب دارد، نه رزق جلو و عقب دارد.
[1]. نهج البلاغه، نامه72.
[2]. مثنوی معنوی، مولوی، دفتر پنجم، بخش135. «کژ روی جف القلم کژ آيدت ٭٭٭ راستی آری سعادت زايدت».
[3]. شاهنامه فردوسي, فريدون, بخش20.
[4]. سوره انعام, آيه2.
1. شرح المنظومة، ج2، ص422
💠 درس اخلاق استاد علامه جوادی املی
پرده غفلت
🔹 وجود مبارك امام (سلام الله علیه) فرمود خداوند «مَعرُوفٌ عِند كُلِّ جَاهِل»[1] هیچ ممكن نیست كسی خدا را نشناسد، هیچ ملحدی! هیچ مشركی! منتها در اثر آن #رسوبات و #غفلت ها علم به علم ندارند. وقتی این پرده ها و غفلت ها كنار رفت ﴿یعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ﴾.
🔹 در سوره مباركه «ق» فرمود ما تو را عالِم نكردیم، بلكه پرده را برداشتیم (این یك). پرده را از روی اسرار عالم برنداشتیم، از جلوی چشم تو برداشتیم (دو); این دو كار از سوره مباركه «ق» به خوبی برمیآید، آیه 22 سوره مباركه «ق» این است كه ما چیزی در قیامت به شما نفهماندیم كه شما را عالم بكنیم، چیزی به شما تعلیم بكنیم نبود و از واقعیت و حقیقت اشیاء پرده را برنداشتیم؛ زیرا اشیاء #بی_پرده خلق شدند، پرده ای روی اسرار عالم نیست، فقط یك مطلب سومی است كه ما در قیامت انجام دادیم و آن این است كه پرده ای كه خودت جلوی چشم خودت آویختی ما این پرده را كنار زدیم ﴿لَقَدْ كُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذَا﴾. #غفلت برای آن است كه شیئی موجود باشد انسان به او توجه نداشته باشد، فرمود فقط بی توجهی است نه بی علمی! معلوم، موجود بود (یك) علم، موجود بود (دو) تو علم به علم نداشتی غافل بودی (سه) ما این پرده را از جلوی چشم تو برداشتیم الآن فهمیدی ﴿أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ﴾ (چهار); فرمود: ﴿لَقَدْ كُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ﴾ نه «عنّا غطائنا» یا «عن الواقع غطائه»، واقع بی پرده است و خدا هم ﴿نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[2] است. ﴿فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیوْمَ حَدِیدٌ﴾ امروز چشمت حِدّت دارد، تیزبین است و خیلی از جاها را می بیند.
[1]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص91.
[2] . سوره نور، آیه 35.
📚 سوره نور، جلسه 14
تاریخ: 1390/08/07
💠 هنر اسلامی
🔹 در محضر وجود مبارك رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) كسی به آن حضرت عرض كرد كه مجلس شما خیلی علمی و آموزنده است، ولی همین كه از محضر و مشهد شما فاصله گرفتیم و بیرون رفتیم آن لذت دیگر در كام ما نیست. حضرت فرمود: «إستَعِن بِیمِینِك»؛[1] چرا به من می گویی؟ به دستت بگو! یعنی آنچه را كه شنیدی یادداشت كن، بنویس و به صورت كتابت در بیاور، وقتی مكتوب شد همیشه با تو است. مجلس سخنرانی سفره غذا نیست، مجلس سخنرانی تهیه #ره_توشه است. فرمود: «إستَعِن بِیمِینِك»؛ از دستت كمك بگیر و آن مطالب را بنویس، همیشه با توست.
🔹 اگر این مطالب در ذهن تحلیل شد، بارآوری های فراوانی هم دارد، چون انسان قدرت #فناوری و #ابتكار را هم خواهد داشت، آن وقت این #نور می شود، این می شود مشمول آن آیه ای كه فرمود: ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشی بِهِ فِی النّاسِ﴾[2] و مانند آن. چقدر فرق است بین آن مسافر راه گم كرده ای كه به امید برق جهنده در كنار رعد فضا بخواهد راه را پیدا كند و بین یك كسی كه #نور فراهم كرده و خدا می فرماید ﴿وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشی بِهِ فِی النّاسِ﴾؛ با نور دارد حركت می كند، هر دو راه هست و هر دو هم رفتنی است!
🔹 این را مستحضرید كه شدنی است، اما خدای سبحان به همه این نعمت را نداد. به هر كسی كه این نعمت را داد #توقع_خاصی هم از او دارد؛ مثلاً حُسن صوت به همه داده نشد، حُسن خط به همه داده نشد. این طور نیست كه هر كسی بتواند خطاط خوبی باشد ولو برود تمرین هم بكند یا خواننده خوبی باشد ولو برود تمرین هم بكند، آن طراوت حنجره، آن زیبایی حنجره و آن آهنگ مناسب نصیب هر كسی نیست. آن خطاطی خوب هم نصیب هر كسی نیست. قدرت #تخیل_خوب ـ متخیله خوب ـ البته غیر از خیال این نصیب هر كسی نیست و هنرمندی و فناوری كه بتواند آن #متخیل را #محسوس كند آن هم نصیب كسی نیست. در این گونه از مجالس یا كتاب هایی از این دست، آن #مایه_های_معقول را به شنونده می دهد، ولی دو مرحله است تا این معقول را بتواند محسوس كند، آن دیگر مربوط به خود شنونده است او چگونه در دستگاه تخیل اش ـ نه خیال ـ متخلیه اش را ترسیم می كند تصویر می كند و به صورت در می آورد، آن #هنری است که در اختیار بعضی افراد است نه همه و برخی ها هم نیمه تمام اند نه تام! در عین حال كه متخیله قوی دارند، می توانند آن معقول را در فضای قوه متخیله ترسیم كنند، قدرت محسوس كردن را ندارند كه بتوانند با حركات بدنی، با گفتارشان و با رفتارشان آن متخیل را محسوس كنند. هنر مادامی كه #پشتوانه_ عقلی نداشته باشد همین فیلم های عادی می شود؛ ولی وقتی می تواند سازنده و آموزنده باشد كه بتواند معقول را متخیل كند اولاً، متخیل را محسوس كند ثانیاً.
[1] . سنن الترمذی، ج4، ص464؛ بحار الانوار، ج2، ص152.
[2] . سوره انعام، آیه122.
#روز_هنر_انقلاب_اسلامی
#دست_مایه_معقول
#توقع_خاص
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 دیدار جمعی از صاحبنظران حوزوی و دانشگاهی با حضرت استاد
تاریخ: 1384
🆔 @a_javadiamoli_esra