💠 ملت مقدس
🔹 شما نهج البلاغه را كه تورّق می كنید می بینید در یكی از نامه های پر فراز و پر فروغ علوی وجود مبارك امیر المؤمنین می فرماید: من مكرر از پیغمبر شنیدم «فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یقُولُ فِی غَیرِ مَوْطِنٍ» این حرف علی است! فرمود مردم من مكرر شنیدم كه پیغمبر در چندین جا فرمود: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقَّهَ مِنَ الْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ»؛[1] آن ملتی كه حق ضعیف در آن ملت گرفته نمی شود آن ملت هرگز به #قداست نمی رسد، آن مظلومی كه با لكنت حرف می زند و حق ندارد كه حرف خود را #صریح بگوید یا قدرت ندارد كه صریح انتقاد كند چنین ملتی از قداست سهمی ندارد «لَنْ تُقَدَّسَ»؛ فرمود ملتی كه یقیناً و قطعاً #مظلوم در آن ملت به سر می برد و نمی تواند با زبان باز #انتقاد كند #حق خود را استیفا كند و بگیرد و دیگران او را كمك كنند چنین ملتی مقدس نیست، قداست ندارد، طهارت ندارد که می شود ملت آلوده! اگر طهارت نداشت می شود غیر طاهر! پس اگر نهج البلاغه علوی است از پیغمبر این چنین نقل می كند.
🔹 در اولین خطبه نهج البلاغه آمده انبیا آمدند «وَ یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ انبیا آمدند كه عقل را «اثاره» كنند بگویند ایران حرف اول را بزند، اما در ماهواره، شما هم در ره یافته و ره یاب مریخ سفر كنید اگر این #جام_جهان_نما را روزی به شما دادند شما چرا تماشاگر دیگرانید؟! این كار را می گویند #انقلاب_فرهنگی كه به عهده انبیا بود «وَ یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ». بعد همین علی (علیه آلاف التحیة و الثناء) فرمود انقلاب كردن، مبارزه كردن كه با #تك_اندیشی جمع نمی شود همه باید حضور پیدا كنند، وقتی همه حضور پیدا كردند باید در #میدان_انقلاب جمع شوند، میدان انقلاب كجاست؟ خدا رحمت كند استاد ما الهی قمشه ای را این حكیم الهی و متألهه نامور فرمود بعضی از ما آدرس منزل خواستند ما در جواب آنها این شعر را گفتیم، گفتیم آدرس منزل ما این است:
یار اگر پرسد نشانه منزل ما گو بیا ٭٭٭ كوچه مهر و خیابان وفا و میدان عشق
▫️ حالا اگر كسی اهل انقلاب شد آدرس #میدان_ انقلاب كجاست؟ وجود مبارك امیرالمؤمنین #میدان_انقلاب را در نهج البلاغه ترسیم كرد فرمود خاندان پیغمبر «مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ»[2] هستند؛ یعنی میدان انقلاب آنجا كه «ثوره» می شود، «اثاره» می كنند، آنجا كه «دَفَائِنَ الْعُقُولِ» را بالا میآورد آنجا كه حسّ تعدیل شده را پایین می برند، خیال تعدیل شده را پایین می برند، وهم تعدیل شده را پایین می برند بدون اینكه ورزش را تعطیل كنند #تعدیل می كنند، بدون اینكه آن لذت خیالی را تعطیل كنند تعدیل می كنند، فرمود «مستثار»؛ یعنی میدان «ثوره» میدان انقلاب خاندان پیغمبر هستند.
[1]. نهج البلاغه، نامه53.
[2]. نهج البلاغه، خطبه105.
#سالروز_اعلام_انقلاب_فرهنگی
#تعدیل
#میدان_انقلاب
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 سخنرانی محرم
تاریخ: 1377/02/20
🆔 @a_javadiamoli_esra
:
#یک_داستان_یک_پند
استاد اخلاق و معرفت و دانشمند متواضع ، استاد #فاطمی نیا نقل می کنند از زبان #علامه جعفری و او از زبان #آیتاللهخویی، که:
در شهر خوی حدود 200 سال پیش #دختر ماهرخ و وجیهه و مومنهای زندگی میکرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق میترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد #مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت.
عاقبت به فردی به نام #علیباباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او میترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور.
این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید.
مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد.
خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا #حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد.
مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه میکنی؟
علی باباخان گفت: از روزی که #همسرت را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در #امانتی که به من سپرده بودی #خیانت کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیدهام و اینجا خانهای اجاره کردهام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی.
❖زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک✨
❖ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد✨
❀اللهم اهدنا الصراط المستقیم❀
علامه جوادی آملی حفظه الله
💠 نقطه عطف بشریت
▪️ طبیعت را با #فطرت نباید اشتباه كرد؛ طبیعت اختلاف پذیر است، فطرت سالم است و اختلاف پذیر نیست. فطرت فراطبیعت است، مربوط به جان آدم است، مربوط به روح آدم است. #انسانیت_انسان در شرق و غرب یكسان است، در شمال و جنوب یكسان است. فطرت یكسان است، می تواند منبع #اصول_مشترك باشد و آن اصول مشترك می تواند مبدأ و ریشه برای مواد مشترك باشد. الآن شما می بینید كشتن مردم بی گناه فلسطین را عدل می دانند، نه اینكه ظلم بدانند و بگویند ما ظالم و رهزنیم، این را عدل می دانند و این را به محاكم قانونی می برند! [آنها] تفسیر عدل را كه از عقل نمی گیرند، از فطرت نمی گیرند، از وحی نمی گیرند، [بلكه] از خواسته برخاسته از جهلشان می گیرند، از خواسته سیاسی خودشان می گیرند، اینها منبع اساسی ندارند، وقتی منبع نداشتند این اصول ارزشی بی منبع می شود. این اصولی كه فعلاً در رسانه های بین المللی رایج است، همه اینها مورد احترام ماست، ولی باید از یك منبعی گرفت؛ مبارزه با تروریسم، حقوق بشر، مساوات، مواسات، عدالت، آزادی، استقلال اینها همه #اصول_ارزشی است؛ امّا وقتی بخواهید تفسیر بكنید می بینید او عدل را طوری تفسیر می كند كه صهیونیست می شود عادل، فلسطینی مظلوم می شود ظالم! تروریست را طرزی معنا می كنند كه فلسطینی مدافع می شود تروریست و صهیونیست مهاجم اشغالگر می شود عادل! العدل ما هو؟ العقل ما هو؟ حریت ما هی؟ امنیت ما هی؟ اینها را باید از #منبع_مشترك گرفت، اینها چون منبع مشترك ندارند حقوق مشترك هم نخواهند داشت. مبانی مشترك كه نبود حقوق مشتركی هم ندارند.
▪️ علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) عدل را به استناد وحی الهی تفسیر كرده است، عقل را مشابه همان عدل تفسیر كرد، قهراً این معانی نزدیك هم می شوند؛ یعنی عدل، عقل، حق، صدق، حُسن و حَسن اینها یكسان خواهند بود؛ ظلم، باطل، كذب، منكر، قبیح، جهل اینها هم كنار هم قرار می گیرند. هر كاری كه #معماری شده باشد عدل است و عقل، هر كاری كه معماری نشده باشد ظلم است و قبیح. تعبیر قرآن كریم این است كه اینها ﴿فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ﴾[1]، اینها در #هرج_و_مرج زندگی می كنند؛ یعنی چیزی را در جای خود قرار نمی دهند. اگر اصول از یك منابع گرفته نشود، میشود هرج و مرج. وجود مبارك امیر بیان علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) همین معنا را به عنوان پوستین وارونه معرفی كرد فرمود: اینها اسلام را یا آن معارف را وارونه پوشیدند: «لُبِسَ الإِسْلاَمُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً»؛[2] یعنی پوستین وارونه.
▪️ انبیا (سلام الله علیهم) آمدند تا هم #عدل را تفسیر كنند تبیین كنند بعد اجرا كنند، #عقل را تفسیر كنند تبیین كنند بعد اجرا كنند، #حق را تفسیر كنند تبیین كنند بعد اجرا كنند، #صدق را تفسیر كنند تبیین كنند بعد اجرا كنند، #حسن را تفسیر كنند تبیین كنند بعد اجرا كنند. سالیان متمادی زحمت انبیا (علیهمالسلام) این بود كه بگویند عدالت یعنی چه. وجود مبارك رسول گرامی آن طوری كه در سورهٴ «شوریٰ» آمده است فرمود: ﴿وَ أُمِرتُ لِأَعدِلَ بَینَكُمُ﴾[3] من مأموریت یافتم كه عدالت را اجرا كنم همه بشر #مأمور_اجرای_عدل هستند.
▪️ پیام نهضت حسینی (سلام الله علیه) این است كه ﴿وَ أُمِرتُ لِأَعدِلَ بَینَكُمُ﴾، نهضت آن حضرت از اینجا شروع شده كه فرمود: «أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یعمَلُ بهِ ، و أنَّ الباطِلَ لا یتَناهى عَنهُ»[4] مگر نمی بینید به حق عمل نمی شود؟ مگر نمی بینید از باطل صرف نظر نمی شود؟ مگر نمی بینید عدل دفن شده؟ مگر نمی بینید ظلم حاكم است؟ من مأمورم كه عدل را معنا كنم و احیا كنم، مأمورم كه حق را معنا كنم و احیا كنم.
▪️ آنهایی كه مأموریت ویژه دارند نقطه عطفی در تاریخ ایجاد می كنند. این #نقطه_عطف یعنی ورق را بر می گردانند؛ عده ای كه بیراهه می روند را منعطف می كنند [و] سر راه می آورند. وجود مبارك ولی عصر #نقطه_عطف_جهان_بشریت و تاریخ است. تعبیر نورانی علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) دربارهٴ ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) این است كه «یَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدَى، إذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى»؛[5] فرمود وقتی ولی عصر (ارواحنا فداه) ظهور كرد آن #نقطه_عطف_تاریخ است؛ یعنی اوراق را بر می گرداند جامعه ای كه بیراهه رفتند و هوامدار شدند آنها را #هدایت_محور می كند آنها را بر می گرداند. جامعه آمدند هدایت را بر هوا و هوس منعطف كردند، ولی ولیّ عصر (ارواحنا فداه) كه ظهور می كند هوای مردم را منعطف می كند به #هدایت_الهی.
[1]. سوره ق، آیه 5 .
[2]. نهج البلاغه ، خطبه 108 .
[3]. سوره شوریٰ، آیه 15.
[4]. تحف العقول، ص245.
[5]. نهجالبلاغه، خطبه 138.
📚 سخنرانی محرم
تاریخ: 1384/11/11
بخشی از سخنان مفسر بزرگ حضرت علامه جوادی آملی حفظه الله
💠 وصف ممتاز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم
▪️ مرحوم كلینی (رضوان الله علیه) نقل كرده است كه درباره ائمه (علیهم السلام) «كُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْم»؛[1] هر وقت ستاره ای از #ستاره_های_ولایت غروب بكند یك ستاره دیگر طلوع می كند. امام اول رحلت كرد امام دوم آن خلأ را پر كرد، امام دوم رحلت كند امام سوم آن خلأ را پر كرد، تا برسد به وجود مبارك ولیعصر (ارواحنا فداه) كه همه خلأها را پر كرده است. فرمود «كُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْم»؛ هر وقت در كرانه غرب عالم امامی غروب كند و رحلت كند، از كرانه شرق عالم امامی طلوع می كند. اما درباره #نبوت این چنین نیست، اینچنین نیست كه اگر #رسول_خدا رحلت كرده است دیگری بتواند رسول بعدی باشد؛ زیرا آن حضرت #خاتم_انبیا است.
▪️ خاتَم را هم خاتَم گفتند، زیرا خاتَم یعنی مهر. وقتی صفحه نبوت و رسالت تمام شد آن گاه ذات اقدس الهی خاتَم نگاری كرد؛ یعنی مهر زد، دیگر از این به بعد نبوت و رسالتی نیست. گرچه آن حضرت خاتِم هم هست، اما خاتَم بودنش برای آن است كه این انگشتر مهری به دست ذات اقدس الهی بود و خدا این دیوان نبوت را با آمدن آن حضرت مهر كرده است. ولی خود امیر بیان، وجود مبارك امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در #وصف_ممتاز_پیامبر (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) فرموده است كه «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ وَ الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ»؛[2] یعنی وجود مبارك رسول گرامی همه انبیای گذشته كه آمدند كمالات آنها را داراست و آنچه را كه گذشته است ایشان مختوم كرد و پایان برد و راه و روش اش او هم این است كه حق را با حق زنده می كند؛ یعنی اگر خدای سبحان به او دستور داد ﴿ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ﴾[3] این سه راه را با حقیقت و حق پیموده است. «﴿ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ﴾ بالحق، ﴿وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ بالحق و «الجدال الحسن» بالحق؛ یعنی همان طور كه خدای سبحان آسمان و زمین را با حق خلق كرد كه این مضمون با تعبیرات گوناگون در قرآن كریم آمده كه ﴿خَلَقَ السَّمَاواتِ وَ اْلأَرْضَ بِالْحَقّ﴾[4] خدا آسمان و زمین را به حق خلق كرد؛ یعنی باطل در آفرینش آسمان ها نیست، در آفرینش زمین نیست، شریعت پیامبر هم این چنین است.
▪️ وجود مبارك آن حضرت دینش را كه #حق است با حق یاری كرد و علنی كرد و تبلیغ كرد؛ یعنی هرگز از باطل كمك نگرفت تا حق را روشن كند؛ زیرا هدف وسیله را توجیه نمی كند. اگر ما خواستیم به مقصد صحیح برسیم باید از راه صحیح به مقصد صحیح برسیم، از راه باطل به مقصد صحیح رسیدن ممكن نیست. از ضعف مردم، عجز مردم و سوء تشخیص مردم بهره ناصواب بردن این حق را با باطل یاری كردن است، فرمود: «الْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ» هدفش حق، راهش هم حق، از #راه_حق، هدف را زنده كرد.
[1]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص338.
[2]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه72.
[3]. سوره نحل، آیه125.
[4]. سوره أنعام، آیه73؛ سوره إبراهیم، آیه19؛ سوره نحل، آیه3؛ سوره زمر، آیه5؛ سوره تغابن، آیه3.
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1386/12/16