📃گزارش حکایتے دیگر از طرح منادیان(پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۲)
🌱شب جمعه و یاد کربلا...
🪶کمے زودتر از موعد به محل برگزارے نماز جماعت مغرب مےرسم. کودکان بازیگوش پارک را مےبینم که چه شاد و بےریا بازے مےکنند؛ کودکانے که به زودے جوان و نوجوان همین شهر و دیار میشوند. در دل مےگویم آیا فرداروز این کودکان مثل همین جوانهایے که در پارک هستند خواهند شد؟!😔
برخے از پسرها با پوشش زنانه و جمعے از دخترها با لباسهایے که شاید فقط به درد منزل مےخورد در اجتماع حاضر شدهاند! البته خواهران و برادرانے هم در پارک حضور دارند که ظاهرشان از انقلابے و مذهبے بودن آنها حکایت دارد.
رفته رفته با نزدیکتر شدن به وقت اذان، آماده نماز جماعت مےشوم
حاج آقاے ترابے اذان زیبا و دلنشینے در پارک مےگوید. نماز جماعت امشب به امامت حاج آقا عبیرے - رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامے- اقامه مےشود.
بعد از نماز، همه به صحبتهاے حاج آقا عبیرے گوش فرا مےدهیم که ابتدا با اشاره به اهمیت مطالبهگرے مردم و گفتن خبرهاے امیدوارکننده و گاهے هم نگرانکننده، درباره شیوه برخورد با طرف مقابل و در باب امر به معروف و نهے از منکر مطالبے را گوشزد مےکند.
بعد از سخنرانے، بستههایے متبرک به خاک تربت همراه با دلنوشتههاے کوچکے که از قبل آماده شده را به چند نفر از خواهران از جمله بنده و دوست عزیزم مےدهند تا در مسیر پیادهروے بین بانوان ضعیف الحجاب بخش کنیم.
با هم بهسمت بلوار راهے مےشویم. قدمهاے امشب ما قرار است به نیت امام جواد، فرزند شاه خراسان؏ باشد.
ابتدا با دو دختر جوان که روے نیمکت نشستهاند سلام و احوالپرسے مےکنیم، از آنها مےخواهیم وقتشان را بگیریم، با کمال میل اجازه مےدهند؛ با اینکه تفاوتِ در پوشش ما را دیدهاند.
مےگویم امشب شب زیارتے ارباب بےکفن ما است، در کربلا، شهداے گمنام مهمان ویژه مادرمان فاطمه زهرا هستند. دوست عزیزم کمے خاک تربت کربلا را آماده کرده تا به خواهرانے که مےتوانند در این وضعیت فرھنگے، در کوچه و خیابان حجاب بر سر نگذارند و بےتفاوت باشند، اما با این حال شال و روسرےشان را حفظ مےکنند، هدیه مےدهد.
آن دو با شنیدن این حرف، ضمن قبول هدیه، با ذوقزدگے که حالا در چشمانشان موج مےزند، جور دیگرے به ما نگاه مےکنند که نشانه دوستے و ارتباط صمیمانه است.
دوباره به آنها تاکید مےکنیم شما بیشتر از آنچه هستید ارزشمندید. با آنها خداحافظے مےکنیم با این جمله که مراقب دل صاحبالزمان باشید و التماس دعا مےگویم.
به راه خود ادامه مےدهیم. در مسیر به تعدادے تذکر لسانے مےدهیم درباره رعایت کردن حجاب که متوجه مےشویم همین تذکرهاے کوتاه و آرام بےتاثیر هم نبود؛ هرچند؛ چند نفرے هم حاضرجوابے کردند.
در ادامه، با خانم جوان مانتویے روبهرو مےشویم که شال به سر دارد.
سلام مےکنیم، ناخودآگاه مےایستد. مےگویم: با هم حرکت کنیم و همصحبت شویم؟ قبول مےکند، اما از نگاهش مےفهمم دلهرهاے در دل دارد. حالش را مےپرسم و مےگویم: امشب شب زیارتے امام حسین ؏ هست و امام زمان عج هم در کربلا در حال زیارت.
با نگاه قشنگش خیلے خوب به حرفهاے من گوش مےدهد و در آخر صحبت، به او مےگویم:
دوست عزیزم به خواهران باپوششے مثل شما هدیه تبرکے مےدهد؛ خاک تربت امام حسین.
گریه مےافتد، خم مےشود تا دست دوستم را ببوسد که او اجازه نمےهد. یکدیگر را از سر مهر و محبت در آغوش مےگیرند. با این حالش عذر خواهے مےکند و مےگوید:
ببخشید از اینکه موهاے من پیدا بود عذرخواهے مےکنم از هر دوے شما.
با یک خداحافظے گرم از هم جدا مےشویم. 🌾 🌾🌾
طرح منادیان امشب کم کم دارد به آخر مےرسد که ما به خانمے رسیدیم در حالےکه در کنار همسرش روے نیمکت کمے نامناسب نشسته و شل حجاب بود.
جلو مےرویم و اجازه صحبت مےگیریم. از او مےپرسم:
مےدانید امشب چه شبے است..!؟ مکث مےکند. سکوتش شاید نشانه بےاطلاعے اوست.
گفتم: خواهر عزیزم! امشب شب زیارتے ارباب بےکفن است. دوستم هدیههایے به رسم یادبود بین خواهران پخش مےکند که اگر خواهرے یادش رفته حجاب خودش را حفظ کند ما یادآورے کنیم تا دل مهدے فاطمه به درد نیاید، -ناگفته نماند که آن خانم ما بین صحبتها روسرےاش را جلو مےکشد و هم فرم نشستنش را اصلاح مےکند و با ذوق به حرف ما گوش مےدهد- بعد از گرفتن هدیه از ما تشکر مےکند.
طرح منادیان امشب به پایان رسیده و من دعا مےکنم ان شاءالله ظهور امام زمان عج هرچه زودتر اتفاق بےافتد، وقتے این حجم از بےحجابے و بدحجابے دل ما را به درد مےآورد فکرش را بکنید حضرت چه مےکشد.
راستے این غریبے چقدر دردناک است!!
# اللهم عجّل لولیک الفرج🌱
کـارگـروه مـردمـی تـرویـج فـرهـنـگ مـسـئولـیـت پـذیـری
https://eitaa.com/monadianmaroof
⊰᯽⊱┈ 🌼 ⊱✿⊰ 🌼┈⊰᯽⊱
🍃⌯🌸⌯🍃⌯﷽⌯🍃⌯🌸⌯🍃
بر همه عالم ، تهنیت بادا ، جشن پیوند ِ
💕 حیدر و زهرا 💕
🎊🎊🎊🎊🎊🎊
جشنی به همین مناسبت برگزار میشود
🍃برگزاری نماز جماعت
🍃مولودی خوانی و سخنرانی
🍃برپایی موکب کودک
🍃اجرای سرود توسط گروه سراج
️♦️زمان:
سه شنبه ۳۰ خرداد از اذان مغرب
♦️مکان:
بلوار شمالی ،ورودی پارک ملت
🍀کارگروه مردمی ترویج فرهنگ مسئولیت پذیری
https://eitaa.com/monadianmaroof
📸گـزارش تـصـویـری
اقـامـه نـمـاز جـمـاعـت در پـارک مـلت دوشـنـبــه ۲۹ خـرداد ۱۴۰۱
کـارگـروه مـردمـی تـرویـج فـرهـنـگ مـسـئولـیـت پـذیـری
https://eitaa.com/monadianmaroof
⊰᯽⊱┈─╌❊ 🌼 ❊╌─┈⊰᯽⊱
❂⊱•°❀•°🍃🌸🍃°•❀ •⊰❂
📄گزارشے از اجراے طرح منادیان
دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دوشنبهشب دیگرے از راه رسیده و من با شوقے بیش از گذشته براے شرکت در طرح "منادیان " وارد پارک ملت مےشوم.
بعد نماز و سخنرانے، با یکے از دوستان راهے پاساژ عقیق مےشویم.
ورودے پاساژ به چند نفرے تذکر لسانے مےدهیم، چند قدم جلوتر دوخانم چادرے را مےبینم؛ هر دو جوان، زیبا و محجبه هستند. مثل همیشه، با سلام و علیک گرم و صمیمے حرفم را شروع مےکنم، 🖤شهادت امام جواد (ع) را تسلیت مےگویم و ورود به ماه جدید را یادآور مےشوم. بهخاطر حجاب قشنگ و زیبایشان از آنها تشکر مےکنم و مےگویم:
"عزیزان! خدا خیلے شما را دوست دارد؛ شمایے که با چادر حضرت زهرا در جامعه حاضر مےشوید. قدردان این قدمها و نگاه شهدا باشید، خدا شما را براے خودش انتخاب کرده.
این جمله را که مےگویم، یکے از آنها شروع مےکند به گریه کردن. برایش این گونه دعا مےکنم: الهے اگر چشمانت خیس شد،فقط براے دورے صاحب الزمان (عج) باشد.❣
در ادامه مسیر، تذکرهاے لسانے ما بیشتر مےشود. حالا به طبقه بالاے پاساژ مےرویم. خانم و آقایے را مےبینم، جلو مےروم، اجازه صحبت مےگیرم، هردو کنجکاو مےشوند که چه مےخواهم بگویم، سرِ صحبت را زودتر باز مےکنم با این جمله که مزاحمت ما براے این هست که تشکر کنیم از شما بهخاطر حجاب و پوشش قشنگتان که حریم شهر را حفظ کردید، و هدیه متبرکے حضرتے را تقدیم مےکنیم
به همسرش مےگویم: قدر این خانم را بدانید که امانتدار چادر مادرمان فاطمه زهرا هستند.
ذوق شنیدن این جمله را مےشود در نگاه هر دوے آنها دید.
بعد از چند قدمے، به خانم محجبه و دختر نوجوانش مےرسیم. جلو مےروم و مےگویم: شما مادر دختر خانم هستید!؟
_ : بله.
_ : من و دوستم خیلے خوشحال شدیم که شما اینگونه مراقب دختر نازنینتان هستید، ان شاءالله خدا شما را خوشحال کند.
به دخترش هم مےگویم:
خواهرم هدیههاے مشگلگشایے براے شما که مثل گل هستید آماده کرده، از او خواهش مےکنم این چادر را تا ظهور مهدے فاطمه حفظ کند.
مادرش دستانم را مےگیرد و مےگوید: زیباست که شما در بین این حجم بےحجابے، زیبایےها را مےبینید.
🌹🌹🌹
به سمت بلوار راهے مےشویم. در مسیر، چند بسته را به همین شکل توزیع مےکنیم. آخرین بسته مشگلگشا قسمت خانمے است مانتویے اما محجبه، نشسته روے نیمکت و به بازے کردن فرزندش نگاه مےکند، جلو مےروم، حال و احوال صمیمے و خواهرانه انجام مےدهم. مےگویم:
میدانید شهادت چه عزیزے هست و داریم وارد چه ماه پر خیر و برکتے مےشویم؟
کمے مکث مےکند. خودم ادامه مےدهم و یادآور مےشوم که تو مےتوانستے بدون حجاب و یا کمحجاب وارد بلوار شوے، اما بهخاطر حرمت خون شهدا و به حرمت قلب نازنین امام زمان (عج) هنجارشکنے نکردهاے.
این را که مےشنود، گریه مےافتد بهطورے که دیگر قدرت صحبت کردن ندارد. به او مےگویم: قدر خودتان را بدانید و تا لحظه آخر دست از حجاب قشنگتان برندارید، و با یک دست دادن گرم و صمیمے از هم جدا مےشویم.🪴
به پایان آمد این قسمت، اما غریبے حضرت حجت (عج) همچنان باقیست 😔
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج