eitaa logo
منبثات ✍
4 دنبال‌کننده
666 عکس
187 ویدیو
20 فایل
پراکنده‌‌ یادداشتهایم..
مشاهده در ایتا
دانلود
پسرکی با چشم‌های آبی‌یخی به سمت وانت برای گرفتن عدسی‌ می‌آید قابلمه به دست ندارد به همراهم می‌گویم ظرف یک‌بار مصرف بده می‌گوید تمام شده عدسی به ته دیگ رسیده دیگران در حال گرفتن عدسی هستند پسرک با نگرانی نگاهم می‌کند با نگرانی به او می‌گویم سریع از خانه قابلمه بیاور با آخرین سرعت دور می‌شود خدایا قبل از برگشتنش تمام نشود چند دقیقه بعد با قابلمه‌ای کوچک نفس زنان برمی‌گردد عدسی تمام شده شرمنده‌ی او شدم به او می‌گویم تمام شد اما نان مانده فقط با چشمان آبی‌یخی‌اش نگاهم می‌کند نان را می‌گیرد و برمی‌گردد و من با خودم فکر می‌کنم در شهر مشهد که برج‌هایش سال به سال روح‌خراش‌تر می‌شوند چرا سرمایه‌ندارها و این حاشیه‌نشین‌ها که چسبیده به خانه‌قوطی‌هایشان دریایی از بلااستفاده منتظر مانده سهمی از بازار دور حرم امام رضا نـدارند .. @monbathat92