eitaa logo
mon'em_ps فلسطین 🇵🇸🇮🇷
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
من منعم هستم، دانشجوی اهل غزه در ایران خبرهای فوری غزه را در اینجا دنبال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
mon'em_ps فلسطین 🇵🇸🇮🇷
تصوير حسن اصليح حسن اصلیح هم شهید شد وبه همکارانش پیوست. در دو سال گذشته 215 خبرنگار غزه‌ای توسط صه
«تصویر حسن اصلیح» اگر در ده سال گذشته اخبار غزه را دنبال کرده باشید، حتماً بارها این عبارت را دیده‌اید. اما دیگر هرگز در ویدئوی جدیدی نخواهید دید… چون حسن اصلیح، خبرنگار محبوب و معروف غزه، دیشب به شهادت رسید. او در حالی‌که مجروح و بستری در بیمارستان بود، توسط پهپادهای صهیونیستی هدف قرار گرفت و ترور شد. حسن فقط یک خبرنگار نبود. او مثل عضوی از خانواده هر غزّه‌ای بود. با مردم زندگی می‌کرد، در دلشان بود، دردشان را می‌نوشت، صدایشان را می‌برد به گوش دنیا. تواضع و خاکی‌بودنش زبانزد بود. در روزهای جنگ و در روزهای آتش‌بس، همیشه مشغول کار خیر و کمک به نیازمندان بود. اما جرمش چه بود؟ اینکه بی‌وقفه از مقاومت مردمش می‌نوشت. از رنج مردمش می‌گفت. از ایمانشان. از امیدشان. در روز ۷ اکتبر، حسن یکی از معدود خبرنگارانی بود که وارد سرزمین‌های اشغالی شد؛ با دوربینش لحظه‌های تاریخی آن روز را ثبت کرد. از صحنه اسارت سرباز صهیونیستی – همان که رزمندگان مقاومت او را از روی تانک بیرون کشیدند (اسمش "نمرود" بود!) – تا لحظه تحویل اسرا و آزادی زندانیان فلسطینی از زندان‌های اشغالگر، همه را ثبت کرد. همین باعث شد بارها تهدیدش کنند. تا اینکه یک ماه پیش، ون خبرنگاران را که در آن حضور داشت، هدف گرفتند. حدود ۱۰ خبرنگار شهید و مجروح شدند. حسن از آن روز در بیمارستان بستری بود. ولی حتی از روی تخت، در کانالش خبر منتشر می‌کرد؛ دست از کار نکشید. و حالا... دشمن، این فرزند وفادار و بی‌ادعای غزه را به شهادت رساند. اما هرگز نمی‌تواند ویدئوها، عکس‌ها و خاطره‌های ماندگاری را که حسن ثبت کرد، پاک کند. گزارش‌های حسن، مثل خودش، در تاریخ و در قلب آزادگان جهان جاودان خواهد ماند. امشب، شب اول قبر حسن است. برای حسن دعا کنید. @monem_ps
در حالى که دیشب جهان خواب بود، صهيونيست‌ها 51 زن وکودک فلسطینی رو به خاک وخون کشید . @monem_ps
mon'em_ps فلسطین 🇵🇸🇮🇷
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"دیشب، پاهای کوچکش زیر آوار ماند... نوزادی که هنوز یک سالش نشده‌بود، کودکی و پاهایش را در بمباران خانه‌های اردوگاه جبالیا (توسط جنگنده‌های اشغالگر) از دست داد." @monem_ps
خاک بر سر مردم جاهل منطقه @monem_ps
mon'em_ps فلسطین 🇵🇸🇮🇷
خاک بر سر مردم جاهل منطقه @monem_ps
خاک بر سرمان که عظمتِ بزرگانمان را نشناختیم... خاک بر سرمان که فداکاریِ فرماندهانِمان را به فراموشی سپردیم... خاک بر سرمان که سستی کردیم و گذاشتیم تکفیری‌ها و وهابی‌ها بر مقدراتِ مردمِ منطقه حکومت کنند! چه پاسخی داریم برای شهیدانمان؟ چه عذری برای این همه کوتاهی؟ افسوس... افسوسِ بی‌پایان... @monem_ps
اعراب ذلیل در برابر خدای خود به سجده می‌روند و تريليون‌ها دلار را در اختیار حامیان ظلم و شیطان‌پرستان قرار می‌دهند، در حالی که مردم مسلمان غزه با ازخودگذشتگی، جان خود را فدا می‌کنند تا حتی برای یک لحظه در برابر غیر خدا سر تعظیم فرود نیاورند. @monem_ps
به مناسبت 77‌ امین سالگرد تاسیس رژیم اشغالگر روی آوارهای تمدن هزاران ساله انسان فلسطینی. پس از 77 سال آوارگی صدایم را میشنوی؟ از میان خاک و خون، هنوز صدایم را می‌شنوی؟ من یک فلسطینی‌ام، زاده‌ی خاکی که قرن‌ها گهواره‌ی پیامبران بود، تربتِ شهیدان، و مأمنِ زیتون‌های کهن. من از دل آواره ها قد کشیده‌ام، با صدای انفجار بزرگ شده‌ام و بار ها آزادی قدس را خواب دیده‌ام. سرزمینم را در کتاب های مدرسه‌ ها گم کرده‌اند، اما من هنوز نقشه‌اش را از بوی نان مادرم و صدای اذان مسجدالاقصی به خاطر دارم. ۱۵ مه برای من یک تاریخ معمولی نیست؛ زخمی است که هر سال تازه می‌شود. روزی که خانه‌ی پدربزرگم به ویرانه تبدیل شد، روزی که مادربزرگم کلید خانه‌ای را در مشتش فشرد و به آوارگی پناه برد. روزی که تاریخ را دزدیدند، نام‌ها را عوض کردند و خواستند ما را به فراموشی بسپارند. اما من فراموش نکرده‌ام. یادم هست نخل‌هایی را که به آتش کشیدند. یادم هست اسم‌هایی را که از سنگ‌قبرها تراشیدند. من هنوز صدای گریه‌ی کودکانی را می‌شنوم که در چمدان‌های تبعید پنهانشان کردند. صهیونیست‌ها آمدند با پرچم‌هایی که بوی استعمار می‌داد. آن‌ها خاک مرا نقشه‌کشی کردند، کوچه‌های مرا به سنگر تبدیل کردند و لبخند کودکان مرا به اشک. آن‌ها با اسلحه آمده بودند، اما ما با دست های خالی و قلب های پر از ایمانمان ایستاده‌ایم. من آن فلسطینی‌ام که پس از ۷۷ سال، هنوز آواره‌ام. من انسانی‌ام که برای گرفتن ابتدایی‌ترین حقوق خود، باید جانم را بر کف دستم بگذارم. من آن کودکی‌ام که در دل دیوارهای بلند و سیم‌های خاردار قد کشید، اما هرگز سرش را خم نکرد. برای من، وطن فقط یک قطعه زمین نیست؛ وطن یعنی نام مادرم، صدای اذان، نان تنور، بوی باران بر خاک غزه و چشمان برادرانم که شهید شدند. آن‌ها خواستند همه‌چیز را از ما بگیرند؛ خانه‌ها، مدرسه‌ها، رویاها... اما ما هنوز شعر می‌گوییم، نقاشی می‌کشیم، درس می‌خوانیم، رویا می‌بافیم و مهم‌تر از همه، در برابر ماشین کشتار، مقاومت می‌کنیم. ما فلسطینی هستیم؛ با ریشه‌هایی در اعماق تاریخ. آن‌ها می‌آیند و می‌روند، اما ما می‌مانیم، حتی اگر بی‌خانه، بی‌نام، و بی‌نقشه باشیم. ما مثل زیتون هستیم: دیر می‌بالیم، اما عمری دراز داریم. ما مثل سنگ‌های قدس هستیم: خاموش، اما گواه هزاران سال تمدن همراه با مقاومت. و من ایمان دارم... روزی خواهد آمد که این خاک، دیگر بوی باروت نخواهد داد. روزی که کودکانم بدون ترس در سرزمين اجدادشان بازی خواهند کرد. روزی که قدس، دوباره آزاد خواهد شد، در آغوش نماز، در آرامش صلح. آن روز، روز بازگشت ماست. روزی که کلیدها از گردن‌ها گشوده می‌شوند، نه برای یادآوری، که برای گشودن درهای خانه‌هایمان. 15/05/1948 15/05/2025 @monem_ps