خاطرات فضّه خادمه
(کَنیز حضرت زهرا علیهاالسلام)
#فاطمیه
علامه مجلسی روایت طولانی را از
#فضه_خادمه نقل میکند،
که فحوای روشنی بر هجوم به بیت وحی، قبل از ۶ربیع الاول دارد.
مختصری از روایت را از نظر میگذرانیم:
در ابتدای روایت است که:
««۷روز در خانه فاطمه کنار او بودم.
در این مدت آه و ناله از ایشان ساکت نشد.
هر روز از روز قبل بیشتر گریه میفرمود.
روز هشتم که شد؛
طاقتی بر صبر نداشت
و از خانه خارج شد و به سمت قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت
و فریاد زد،
گویا با دهان مبارک پیغمبر
سخن می گوید.
در همین موقع زنان مدینه دویدند کودکان از جایگاه خود خارج شدند، صدای مردم به گریه و ضجه بلند شد
مردم از هرطرف آمدند
چراغها را خاموش کردند
که صورت زنان پیدا نباشد.
زنان گمان کردند که
پیغمبر سر از قبر بیرون آورده است.
مردم به خاطر هول آن منظره دلخراش
دچار وحشت و حیرت شده بودند...
در حالیکه پایش در دامن می لغزید
و لباسش بر زمین کشیده میشد،
و از شدت گریه های زیاد
چشمانش نمیدید تا اینکه
به سمت قبر رسول خدا روانه شد.
وقتی نگاهش به حجره رسول خدا افتاد؛
گام هایش را کوتاه برداشت
و ناله و هق هق گریه ایشان مداوم شد
و افتاد و از هوش رفت.
آبی آوردند
و بر پیشانی اش ریختند
تا به هوش آمد.»»»
این ابتدای روایت بود.
بعد از آن حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، شروع به گلایهٔ طولانی و شکوهٔ بسیار می نماید.
از این گلایه ها برمیآید
که تا قبل از این روز(۶ربیع)
هجوم صورت گرفته است.
ما تنها به ذکر فرازهایی که دال بر مدعای ماست بسنده میکنیم، و تفصیل مطلب را به کتاب شریف بحارالانوار ارجاع میدهیم.
حضرت رو به قبر پدربزرگوار نموده و فرمودند:
"رفعت قوّتی؛
قوّت و توان من رفته است.
شمّت بی عدوّی؛
مورد شماتت دشمن قرار گرفته ام.
یا أبتاه بقیت والهة وحیدة حیرانة فریدة؛
ای پدر! تنها و بی کس و حیران و سرگردان، باقی ماندهام.
انخمد صوتی؛
صدایم ساکت شده است.
انقطع ظهری؛
کمرم شکسته است.
فما أجد یا أبتاه بعدک انیسا لوحشتی؛
بعد از تو مونسی برای تنهایی و حیرتم نمیبینم.
و لا معین لضعفی ؛
و نه برای ضعفم هیچ یار و معینی.
تغلقت دونی الابواب؛
درها به رویمان بسته شده است.
(اشاره به نصرت طلبی اهلبیت از مهاجر و انصار، و اینکه برخی آنها حتی درب خانه را به روی ایشان باز نمیکردند.)
ان حزنی علیک حزن جدید؛
حزن من بر شما حزنی جدید و تازه است.
یا أبتاه أمسینا بعدک من المستضعفین؛
ای پدر بعد از شما، ضعیف و ناتوان شمرده شدیم.
یا أبتاه أصبحت الناس عنا معرضین
ای پدر! مردم از ما روی گردان شدهاند.
یا الهی عجل وفاتی سریعا؛
فلقد تنغصت الحیاة یا مولایی؛
خدای من! سریعتر مرگم را برسان.
زیرا زندگی من تیره و تار گردیده است."
این فرازها نظیر:
بسته شدن درب خانهها،
اعراض مردم از اهلبیت و تنها ماندن؛
نشاندهنده آن است که:
قبل از این روز (۶ربیع الاول)
نصرت طلبی از مردم
صورت گرفته
و همه جواب رد به ایشان دادهاند.
همچنین فراز:
رفع قوت،حزن جدید،
شماتت اعداء و متحیر ماندن،
بیش از همه دال بر #فجایعی است
که در زمان #هجوم رخ داد:
زیرا این همان لفظی است که آن هنگام که به خانه هجوم بردند و حضرت امیر را با طناب در گردن برای بیعت می کشاندند؛ بکار برد.
فرمود:
ان القوم استضعفونی
این قوم مرا ضعیف و خوار شمردند.
و اینکه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از این واژه استفاده میکند.
همچنین این فراز
صارت الناس فی دهشة و حیرة؛
مردم هنگام بیرون آمدن حضرت فاطمه علیهاالسلام و دیدن این منظره،
درحیرت و ترس شدیدی افتادند؛
علت ترس چه بود❓
اینان همانانند که وقتی اهلبیت به درب خانه هایشان میروند نمیترسند
و درب خانه بازنمیکنند
یا باز کرده جواب رد میدهند.
چطور شده که از این حالت حضرت متحیر و دهشتزده شدهاند؟!
این نیست مگر آنکه
حضرت با بدنی سراسر جراحت
به سمت قبر پدر رفته باشد.
همچنین تقاضای مرگ نمودن
و تیره و تار شدن زندگی.
بعد از آن همه #گلایه،روایت میفرماید:
«حضرت به خانه برگشت
و باز طریق گریه پیمود
و شب و روز میگریست.
بزرگان اهل مدینه آمدند و گفتند:
به فاطمه بگو یا شب گریه کند و یا روز؛حضرت زهرا در جواب فرمود:
بخدا سوگند من از گریه آرام نخواهم نشست تا به پدرم ملحق شوم.
امیرالمومنین علیه السلام بعد از آن اطاقی خارج از شهر مدینه ساخت که آن را #بیت_الاحزان میگفتند.
به هنگام صبح فاطمه،امام حسن و امام حسین را به بقیع میبرد
و تا شب هنگام مشغول گریه بود
و چون شب فرا می رسید حضرت امیر می آمد و فاطمه را به منزل بازمیگردانید.
بیش از #بیست_و_هفت_روز نتوانست ادامه دهد و بعد ضعف و بیماری نگذاشت که به بیتالاحزان رود تا لحظه ای که به شهادت رسید.
📚بحارالانوار: ج۴۳، ص۱۷۴/۱۷۵.
https://eitaa.com/money_key