بدجور دلمون گرفته💔:) قشنگ کلمه آخ قلبم داره حس میشه...! یکم باهم حرف بزنیم؟ _ناشناس؟!:)

رفقا اگر ناشناس جواب نمیدیم به خاطر حرمت این روزاس:) اندڪے صبر....

لا حول و لا قوة الا بالله💡

جرعه‌جرعه غم چشید و ذره‌ذره آب شد آسمان شرمنده از قد خمّ مهتاب شد:)💔

گمان می‌ڪنم آن روزهای آخر میان وصیت‌های ِپنهانی مادر آن زمان ڪه علی گوشش را کنار بستر فاطمه می‌گذاشته، یا آن هنگام که فاطمه زیر لب با مولایش نجوا می‌کرده صحبت از تو بوده است . . شاید از آرزویِ دیدار تو می‌گفته یا از اینڪه چقدر چشم انتظارِ توست! یا از آن ڪه تنها با آمدن تو دلش شاد می‌شود هرچه بوده من فکر می‌کنم ذکر لب‌های مادر در واپسین روزها تنها تو بودی... تو که آخرین امیدش در این دنیایی! تو ڪه عزیزکرده‌ی زهرایی! -مهدی جان! مادر مگر غیر از ظهورِ تو چه می‌خواهد؟! (:

امشب داشتم با خودم میگفتم چی میشد اصلا دیگه فعالیت مجازی نکنم به جای این کارا بشینم تو دنیای واقعی با آدمهایی که میبینم صحبت کنم و کمکشون کنم اینجوری حرف اصلی من درست تر میرسه تا تو مجازی که صد من یه غاز در میارند از حرفات واقعا من به شخصه از مجازی خسته شدم دنیایی که جاشو داده به دنیای واقعی به آدمهایی که احساستشونو بهتر متوجه بشم بدون اینکه با ایموجی صحبت کنن تصمیم گرفتم دیگه فعالیت کمتری کنم ساعتها واسه نوشتن دو تا پیام که مفهوم درستی رو برسونه حتی اگه کسی که داره اون پیام رو میخونه تو عصبانیت باشه باز حرف منو اشتباه نگیره و... خلاصه‌ رسیدم به این پیام که در پایین میفرستم

راست می گفت! لعنت به فضای مجازی ای که از آدم ها ویترین ساخته! ساعت ها پای این فضای مجازی نشستن و نوشتن و نوشتن و نوشتن...تمامِ جنگ نرم که فضای سایبری نیست! احوالاتمان را دریابیم تا دیر نشده! جوانی مان را قدر بدانیم تا نگذشته! برای خیلی چیزها دیرشده! خیلی ها در ۲۰سالگی به خیلی جاها رسیدند! خیلی ها در ۲۰سالگی به وصال رسیدند! ما در ۲۰سالگی کجای کاریم! کجای دنیا! پِی اعتقاداتمان در دنیای واقعی برویم... اینجا برایمان نان و آب نمی شود...

الانم به این رسیدم نظر شما چیه باهم صحبت کنیم این اخر کاری فعالیت من تو مجازی ببینم چه کردیم ؟

التماس دعا

حرف حق گفتن نداره نه؟

مشکل وقتی شروع شد که ما از بنده خدا چیزی رو خواستیم نه از خود خدا