🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
به نام خدا
این نامه فقط یک درددل مادرانه است.
➖آرتین جان سلام، تو را ندیدم و شاید هرگز نخواهم دید. می دانم که شاید هیچوقت این نامه را نبینی، هیچوقت آن را نخوانی، هنوز حتی نمیدانم از همشهریانم بودی یا از مهمانان شهر من. نمیدانم که در چند سالگی میتوانی معنا و مفهوم این نامه را درک کنی، اما میدانی پسرم، من به زنده بودن واژه ها ایمان دارم. به ارتباط قلبها ، القلب یهدی الی القلب، به اینکه اگر حرفهایم را نخوانی هم این کلمات کار خودشان را میکنند، راهشان را پیدا میکنند و در وجود تو می نشینند.
➖ آرتین جان چند شب پیش در کتابی میخواندم که: « اولین و سازنده ترین مربی کودک، رنج ها و زحمت هایی است که در جریان رشد خویش تحمل میکند. زیرا آدمی در برخورد با مشکلات و موانع است که خود را می یابد و در محرومیت شدید است که برخورداری را حس میکند. آدمی باید یاد بگیرد آن گونه به حوادث و موانع محیط پیرامون بنگرد که تلخ ترین و دردناک ترین آن ها را هوشیار کننده و سازنده ی وجود خویش بداند. او باید یاد بگیرد چگونه قدرت را از درون ضعف، و نعمت را از درون محنت و امنیت را از درون ناامنی جستجو کند.»
➖اما پسرم آرتین جان، با خود فکر میکنم که چه گنجینه ای در درونت داشتی که لایق همچین رنجی شدی. چون رنج و بلای هر انسانی به اندازه ظرفیتهای درونی اوست:
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند.
➖ نمیدانم برای چه هدف و ماموریتی انتخاب شدی، اما میدانم هر چه هدف بالاتر و بزرگ تر باشد، مصائب آن شدیدتر و عظیم تر خواهد بود. امام صادق(ع) فرمود: بلا و ایمان به منزله ی دو کفه ی ترازو هستند، هر قدر کفه ی ایمان افزایش یابد، بر کفه ی بلا نیز افزوده می گردد.(تحف العقول صفحه ۴۰۸)
آرتین جان عمیقا به ایمان تو غبطه میخورم.
➖ میدانم که روزهای خیلی سختی در پیش داری، روزهای بدون گرمای آغوش مادر😭😭، بدون دست نوازش و حمایت پدر😭😭، روزهای بدون قهقهه زدن و بازی با برادر😭😭، اما مطمئنم نگاه ویژه خداوند، اباعبدالله الحسین(ع)، ولی نعمت ما حضرت امام رضا(ع)، صاحب شهر ما حضرت احمدبن موسی(ع) و سایر اهل بیت و اولیا همواره همراه توست.
➖پدر و مادر و برادر شهیدت هم به وعده خداوند زنده اند و نزد پرودرگارشان روزی میخورند، که مطمئمنا تو نیز از روزی بهشتی آنان بی بهره نیستی. خوشا به سعادتت که از پنج سالگی لایق روزی بهشتی شدی.
➖آرتین جان منم مادر دو پسرم، امروز میان اشکهایم حین نوشتن این نامه، بچه ها خواستند که با آنها قایم باشک بازی کنم. مادر که باشی حتی وقتی جگرت خون است و چشمهایت پر از اشک، لبخند میزنی و بازی میکنی و این قدرتی است که انگار خدا فقط به مادرها 😭😭 داده. رفتم جایی قایم شدم بچه ها پیدایم نکردند. به یکی دو دقیقه نکشید که پسرک سه ساله ام زد زیر گریه: مامان کجایی؟ مامان گم شد، من دلم برای مامان تنگ شده. بغضم ترکید، دیگر گریه امانم نداد😭😭😭، بمیرم برای دلت و دلتنگی هایش. اما ایمان دارم که: وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
➖ در تمام نمازها و دعاها و مناجاتها، حتی در آغوش گرفتن فرزندانم، پسران و دختران دیگری هم در قلبم دارم به نام آرتین و آرتین هایی که بسیارند...
🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
#آرتین #شاهچراغ #ایران_تسلیت
#شیراز_تسلیت #مادرانه_های_مشترک
🏴 انتشار با لینک کانال کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak