eitaa logo
منتخب کانالهای مذهبی
288 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
117 فایل
منتخبی از مطالب شاخص کانالهای مذهبی مختلف که شما را از مراجعه به کانالهای مذهبی متعدد بی نیاز میکند.
مشاهده در ایتا
دانلود
4_546012028335030829.mp3
7.68M
داستان جنگ خیبر برای کودکان ۳ سال به بالا #کانال_جامعه_تاریخ 👇 http://eitaa.com/joinchat/113508352Cdd1d77aefa
🔴 آیا زکریای رازی ملحد بود؟ منابع مطلبی که گذشت [1]. ابن ندیم، محمد بن اسحاق،‏ الفهرست، ص 419 [2].  ابن طاووس، على بن موسى‏، الامان من أخطار الأسفار و الأزمان، ص 152، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول‏، ‏1409ق‏. [3].  فلاسفه الشیعه، ص 319- [4].  عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج ‏1، ص 66 – 67. [5]. عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، ج ‏1، ص 67. [6]. فلاسفه الشیعه، ص 320. [7]. مطهری، مرتضی، مجموعه‏آثار، ج ‏14، ص 468 [8]. همان، ص 469. [9].  همان، ص 470. [10]. محقق، مهدى، فیلسوف رى، محمد بن زکریاى رازى‏، ص 3، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1377ش. [11]. تاریخ اجتماعى ایران، ج ‏10، ص 133. [12]. صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلى در تمدن اسلامی، ص 175، دانشگاه تهران، 1371ش. [13]. تاریخ اجتماعى ایران، ج ‏10، ص 135. [14]. زکریای رازی، محمد، رسائل فلسفیه، ص 108، قاهره، 1939م.  نظرات @tarikh_ja
🔴اسلام آوردن ایرانیان (قسمت دوم) ایرانیان قوی و پرشمار، اعراب ضعیف و کم‌تعداد مى‌رسیم به زمان خلفا، مخصوصاً آخر دوره ابى‌بکر و تمام دوره عمرو قسمتى از دوره عثمان بن عَفّان. جنگهاى اسلام و ایران در این زمان است. جنگهاى اسلام و ایران در این زمان است، مخصوصآ در زمان عمر بن الخطّاب است. شما در این جهت نمى‌توانید تردید کنید که در میان مسلمین و دولت ایران جنگى برپا بود. ایران هم حکومتى داشت بسیار مقتدر و ریشه‌دار. هر اندازه که بخواهند بگویند که وضع اغتشاش‌آمیزى از بعد از خسروپرویز در ایران وجود داشت که تا زمان یزدگرد ادامه یافت، ولى در عین حال ایران یک کشور کهنسالى بود، بسیار مجهز 🔻دوکشور حاکم بر دنیا در آن روزگار دو کشور بزرگ بود که بر جهان حکومت مى‌کردند و سایر کشورها یا تحت‌الحمایه این دو کشور بودند یا باجگذار آنها؛ یکى از آن دولتها ایران و دیگرى روم بوده است. جنگهایى میان مسلمین و دولت آن وقت ایران صورت گرفت که در تمام آن جنگها ایران از مسلمین شکست مى‌خورَد با اینکه ایرانیها، هم از لحاظ کمّیت و عدد قابل مقایسه با مسلمین نبودند و هم از نظر تجهیزات و اسلحه، آذوقه و تعلیمات فنى. عرب فنون جنگى آن زمان را درست نمى‌دانست ولى ایرانى به خوبى مى‌دانست. این جهت که چطور شد ایران به آن عظمت از اعراب به آن کمى شکست خورد، اعرابى که هم از لحاظ عدد نسبت به اینها کم بودند و هم از نظر فنون نظامى اطلاع خوبى نداشتند، اسلحه‌شان نسبت به اسلحه ایرانیها پست بود، اسلحه‌اى که فقط براى جنگهاى خودشان خوب بود نه اینکه با آن بخواهند به جنگ دولت نیرومندى چون ایران بیایند، در حالى که در جبهه‌هاى دیگر هم مشغول جنگ بودند، مخصوصآ در جبهه ایران که شکست پشت شکست نصیب ایران مى‌شد؛ ممکن است کسى بگوید علتش فقط و فقط آن ایمان و تصمیم عجیبى بود که مسلمین داشتند؛ فقط این جهت بود که سبب شکست ایرانیان شد.   🔻فقط ایمان دلیل پیروزی مسلمانان نبود هرچه که شما راجع به قوّت ایمانى مسلمین بگویید درست گفته‌اید. این تاریخ است، نشان مى‌دهد به معنى واقعى فداکار بوده‌اند، سرباز بوده‌اند، معتقد بوده‌اند، به خداوند تبارک و تعالى ایمان داشته‌اند و یک دستورى را براى بشریت آورده‌اند. این عین کلام آنهاست که من امروز دارم آن را بازگو مى‌کنم. معتقد بودند که بشر جز خداى یگانه هیچ‌کس و هیچ‌چیزى را نباید عبادت کند و جز قانون عادلانه هم قانون دیگرى در میان بشر نباید حکمفرمایى کند. یک ذره هم علاقه به فرار و جان به سلامت بردن نداشتند. هدف آنها این بود و هرچه در این زمینه بگویید درست گفته‌اید، اما آیا این مطلب کافى بود؟ این حس جانبازى و ایمان مسلمانان آیا کافى بود که یک دولت به این عظمت را شکست بدهند؟ ابدآ ممکن نبود؛ یک چنین چیزى محال بود. تا زمینه شکست خوردن در دولت مخالف وجود نمى‌داشت محال و ممتنع بود که یک اقلیت بتوانند آنها را شکست بدهند؛ یعنى هر اندازه که آن طرف به آنچه که داشت مؤمن بود، این طرف به آنچه که داشت بى‌ایمان بود شما اقلیتى با ایمان‌تر از اصحاب حسین بن على(ع) پیدا نمى‌کنید؛ واقعاً در روز عاشورا چه کردند؟ در این جهت واقعآ در دنیا بى‌نظیرند. چطور شد که اینها در مقابل لشگر عمرسعد نتوانستند پیروز بشوند؟ براى اینکه لشگر عمر سعد هم روى این قضیه تصمیم داشت. تعدادشان 30 هزار نفر یا کمتر بود. بالاخره یک عده 72 یا 73 نفرى هر اندازه هم که شجاع و با استقامت باشند نمى‌توانند در مقابل پنج هزار نفر مقاومت کنند. 🔻ایران صدوچهل میلیونی، عرب ایرانِ ۵٠هزار نفری آن روز را تخمین زده‌اند 140 میلیون جمعیت بوده است، چون ایرانِ آن روز با ایران امروز بسیار فرق داشته، خیلى وسیعتر بوده است. تمام سربازان اعراب در جنگ با ایران آن وقتى که خیلى گرد هم جمع مى‌شدند، پنجاه هزار نفر بودند. اگر ایرانیها ایمان مى‌داشتند و منتظر چنین حادثه‌اى نمى‌بودند، چنانچه فقط عقب‌نشینى مى‌کردند، اصلا این پنجاه هزار نفر عرب داخل ایران گم مى‌شدند، بعد همان زنها و بچه‌هاى ایرانى مى‌توانستند اینها را تکه پاره کنند. ولى شما مى‌بینید اگر مردمى از حکومتشان یا از کیش وآیین و معنویاتشان ناراضى باشند طبعآ انتظار این را مى‌کشند که یک قوّه و قدرتى غیر از خودشان باشد که به دامن آن پناه ببرند. ادامه دارد... دلایل شکست ایرانیان در قسمت‌های بعدی کتاب اسلام و مسأله ملیت، شهید مطهری 👇 http://eitaa.com/joinchat/113508352Cdd1d77aefa
🔴اسلام آوردن ایرانیان (قسمت سوم) تبعیض طبقاتى آن روز ایران از این نظر که بگذریم، این نکته مورد انکار هیچ مورخى اعم از شرقى یا غربى نیست که رژیم سیاسى و اجتماعى و رژیم مذهبى آن روز ایران فوق‌العاده فاسد بوده، مردم به آن ایمان نداشتند؛ از دست حکومتشان ناراضى بودند. اجتماع آن روز ایران یک اجتماع طبقاتى عجیبى بوده است، طبقاتش را هم نوشته‌اند. حتى آتشکده این طبقه با آتشکده آن طبقه اختلاف داشت؛ طبقات محدود و بسته که هیچ فردى از طبقه‌اى حق ندارد وارد طبقه دیگرى بشود. تمام مورخین به این مطالب اشاره کرده‌اند. طبقه دبیران، کارمندان، نویسندگان، کفش‌دوزان، آهنگران. کسى از یک طبقه حق نداشت به طبقه دیگرى بیاید؛ مگر جرأت داشت؟ مگر اجازه داشت؟ 🔻کیش آن روز و حکومت آن روز مگر اجازه مى‌دادند که یک بچه کشاورز برود درس بخواند، سواد پیدا کند؟ مگر اجازه مى‌دادند که یک کفش‌دوز بچه‌اش برود باسواد بشود؟ مگر اجازه مى‌دادند که یک غیر روحانى در طبقه روحانى وارد بشود؟ یک غیر ارتشى در طبقه ارتشى وارد بشود؟ این یکى از مسلّماتى است که در تاریخ نوشته‌اند. 🔻دین زردشت در اصل هرچه که بوده است، چون ‌اسلام به او احترام گذاشته و براى آن ریشه آسمانى قائل شده است، ما هم براى آن ریشه آسمانى قائل مى‌شویم ولى این دین در دست موبدهاى زردشتى به قدرى فاسد شده بود که ملت باهوش ایران نمى‌توانست به این دین ایمان داشته باشد. پس غیر از ایمانى که خود مسلمین به کار خودشان داشتند، بى‌ایمانى مردم ایران به وضع موجود هم عامل بسیار مهم و مؤثرى در این زمینه بوده است. ادامه دارد... کتاب اسلام و مسأله ملیت، شهیدمطهری 👇 http://eitaa.com/joinchat/113508352Cdd1d77aefa
🔴 اسلام آوردن ایرانیان (قسمت چهارم) روش برخورد مسلمین با ایرانیان حالا که مسلمین آمدند، روششان نسبت به غیرمسلمان چگونه بود؟ روش اسلام نسبت به غیرمسلمان چگونه است؟ این، قانون اسلام است و این هم تاریخ زندگى مسلمین. اسلام براى هرچه مذهب که ریشه آسمانى دارد، ولو اینکه منسوخ هم باشد یعنى تحریف‌شده هم باشد، آزادى قائل است، براى اهل کتاب آزادى قائل است، به مذهبى که ریشه آسمانى داشته باشد آزادى مى‌دهد، آن را تحمل مى‌کند. اسلام با شرک و مشرک مخالف است. این، قانون اسلام است. مسلمین هم هرجا با مشرکین روبرو مى‌شوند شرک را تحمل نمى‌کنند، ولى با اتباع مذاهب مانند یهودیان یا مسیحیان که روبرو مى‌شوند با آزادى و دموکراسى عمل مى‌کنند. یک جا شما براى نمونه پیدا نمى‌کنید که یک مسیحى یا یک یهودى را مجبور کرده باشند که تو باید دین اسلام را اختیار کنى، بلکه مى‌گفتند حساب اهل کتاب با غیر اهل کتاب جداست. مسلمین با حکومتهاى وقت مبارزه مى‌کردند، با ملتها کارى نداشتند. نگویید این حکومت متعلق به این ملت است. در آن زمان، حکومتى که به زور خودش را بر مردم تحمیل نکرده باشد شما در دنیاپیدا نمى‌کنید. یکى از همین حکومتها حکومت یزدگرد بود. یزدگرد با زور و لشگرکشى، خودش را به مردم تحمیل کرده بود. اینها کوچکترین آزادى هم به ملت نمى‌دادند. مسلمین طرفدار این بودند که ما باید طلسمها به نام دولتها را، دولتهاى جابرى که بر ملتها حکومت مى‌کنند، بشکنیم؛ ما این طلسم را مى‌شکنیم، بعد ملتها را آزاد مى‌گذاریم که هر دین و مذهبى را که بخواهند انتخاب کنند. 🔻آزادی مذاهب شما تحقیق کنید و ببینید آیا غیر از این، روش مسلمین بوده است یا نه؟ مى‌آمدند مى‌گفتند که ما مى‌خواهیم به کیش و مذهب خودمان باقى بمانیم. مسلمین به آنها مى‌گفتند بسیار خوب، حالا که به این کیش باقى مى‌مانید مقررات اسلام را رعایت کنید. اگر شما مسلمان باشید باید زکات و خمس بدهید، در جهاد اسلامى شرکت کنید و اگر به کیش خود باقى بمانید باید مالیات سرانه‌اى ـ که تمام مورخین نوشته‌اند بسیار کم بوده است ـ بپردازید. (جزیه یعنى مالیاتى که غیرمسلمان باید بدهد ولى از تکالیف اسلامى هم آزاد باشد.) شما جزیه بدهید، آنوقت متعهد مى‌شویم که جان و مال و حتى معابدتان را حفظ کنیم، و چنین مى‌کردند. 🔻قرنها مسلمین حافظ آتشکده‌هاى ایران بودند. مسلمین یک آتشکده ایرانى را خراب نکردند، یک کلیسا یا دیر را خراب نکردند، چون پیغمبرشان از اول دستور داده بود که به معابد کارى نداشته باشید، حتى به راهبها کارى نداشته باشید، به مردم منزوى، مردمى که با شما نمى‌جنگند کارى نداشته باشید. این، قانون اسلام است. ادامه دارد، باماهمراه باشید... 👇 http://eitaa.com/joinchat/113508352Cdd1d77aefa
🔴 اسلام آوردن ایرانیان (قسمت پنجم) ایرانیان با میل و رغبت به اسلام پایبند ماندند بنابراین مسئله فتح ایران در صدر اسلام، مبارزه با کیش زردشت نبوده است، فقط برداشتن یک حکومت بود و جانشین شدن حکومت دیگرى به جاى آن، که به نصّ تاریخ، حکومت بعدى از نظر رفاه رعیت و مساوات، با حکومت قبلى قابل مقایسه نبوده است (بگذریم از بنى‌امیه، که آنها هم از ساسانى‌ها بدتر نبودند). دولتى رفت دولتى آمد و آزادى کامل هم به مذهب آنها داد. چرا تا قرن چهارم آتشکده‌هاى زردشتى در ایران وجود داشت؟ چون مسلمین به آنها کارى نداشتند. این خود ایرانیها بودند که تدریجآ فوج فوج از کیش زردشت دست برداشتند و مسلمان شدند. 🔻ما از اوایل قرن پنجم هجرى به بعد (با اینکه از آن به بعد دیگر حکومت عربى وجود نداشت و این خود ایرانیها بودند که حکومت مى‌کردند) مى‌بینیم هرچه زمان گذشته است معارف اسلامى با روح ایرانى آمیزش بیشترى پیدا کرده است. تاریخ نشان می‏دهد که هرچه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است. ایرانیان پس از صد سال که از فتح ایران به دست مسلمانان گذشت، نیروی نظامی عظیمی به وجود آوردند. دستگاه خلافت اموی در اثر اجحافات و انحرافات از تعلیمات اسلامی مورد بی‏علاقگی عموم مسلمانان- بجز اعرابی که روی تعصب عربی گام برمی‏داشتند- واقع شد. ایرانیان با قدرت و نیروی خود توانستند خلافت را از خاندان اموی به خاندان عباسی منتقل کنند. قطعاً در آن زمان اگر می‏خواستند حکومت مستقل سیاسی تشکیل دهند و یا آیین کهن خویش را تجدید کنند، برای آنان کاملًا مقدور بود ولی در آن وقت نه به فکر تأسیس حکومت مستقل در برابر دستگاه خلافت اسلامی افتادند و نه به فکر تجدید آیین کهن و دورافکندن آیین جدید. تا آن وقت تصور می‏کردند با تغییر خلافت از دودمانی به دودمان دیگر می‏توانند به من آرزوی خود که زندگی در ظل یک حکومت دینی اسلامی در پرتو قرآن کریم بود نایل گردند. 🔻ایرانیان می‌پنداشتند تمام، تقصیر بنى‌امیه است؛ اگر حکومت از بنى‌امیه به دست بنى‌العباس که مدعى مسلمانى بودند بیفتد احکام اسلام اجرا مى‌شود. فقط به خاطر اجراى احکام اسلام بنى‌امیه را برداشتند و بنى‌العباس را به جاى آن گذاشتند. چرا در آن روز، ایرانى اوستا را به جاى قرآن نگذاشت، حتى یک حکومت ایرانى به جاى یک حکومت عربى نگذاشت؟ چون خیال مى‌کرد که این فقط بنى‌امیه است ]که خلاف اسلام عمل مى‌کند.[ ایرانى به خدا ایمان داشت، به قرآن معتقد بود و خیال مى‌کرد اگر بنى‌العباس بیاید کارها رو به راه مى‌شود، قرآن را اجرا مى‌کنند؛ ولى نکردند. 🔻بعد از 100 سال دیگر طاهریان پیدا مى‌شوند. اینها از حکومت بنى‌العباس هم منزجر شدند و فهمیدند که بنى‌العباس هم برادر بنى‌امیه است. چرا در آن موقع یک حکومت ایرانى تشکیل دادند اما باز این کار را نکردند که قرآن را بردارند و اوستا را به جاى آن بگذارند؟ چون ایمانشان به قرآن بود. سلسله طاهریان که در مقابل خلافت خلیفه کوس رقابت و استقلال مى‌زد چرا در مقابل دین عرب سر تعظیم فرود آورد؟ بعد از طاهریان دولتهاى مقتدرترى بر روى کار آمدند که حتى معنآ هم اختیار خلیفه به دست آنها بود. دولت دیالمه و آل‌بویه یک دولت بسیار مقتدرى بود. خلیفه بغداد در مقابل دیالمه قدرتى نداشت. اصلا آنها بودند که خلیفه را برمى‌داشتند و خلیفه دیگرى به جاى او مى‌گذاشتند. آن‌وقت چرا این کار را نکردند؟ 🔻در دوره‌هاى بعدى، غزنویان هم همین طور. قدرت سلطان محمود غزنوى کجا و قدرت خلیفه بغداد کجا؟ براى ایرانى در تمام این چهارده قرن، قرنى نبوده است که این فرصت پیش نیاید که اگر بخواهد، دینى را که از طرف عرب آمده است عوض کند؛ اگر مى‌خواست دین اسلام را رها کند و دین سابق خودش را روى کار بیاورد برایش مثل آب خوردن بود، چرا نکرد؟ در این چهارده قرن، غیر از زمان بنى‌امیه، ایرانى همیشه قدرتمند و قوى بوده است ولى روز به روز پیوندش را با اسلام قویتر و نیرومندتر کرده است. ادامه دارد... برگرفته از کتاب اسلام و مسأله ملیت 👇 http://eitaa.com/joinchat/113508352Cdd1d77aefa
🔴عظمت حضرت خدیجه سلام الله علیها حضرت خدیجه رو اون‌طوری که شایسته هست نمی‌شناسیم. متاسفانه بدلایل مختلفی در طول تاریخ و در کتب تاریخی تا اونجایی که می‌تونستن فضائل حضرت خدیجه رو سانسور کردن و ایشون رو تخریب کردن. یکی از دلایل این تخریب‌ها بزرگ کردن عایشه هست. در مواردی اسم حضرت زهرا و حضرت خدیجه رو حذف کردن و اسم عایشه رو گذاشتن. و تاریخ رو تحریف کردن. [دلیل اول تخریب] بعضی جاها این تحریف‌ها تابلو شده. مثلا حدیث معروف پیامبر که چهارزن بهشتی که بهترین زن‌های عالم‌اند که دوتای آن‌ها حضرت زهرا و خدیجه هستن. در چاپ جدید کتاب صحیح‌مسلم این دو اسم حذف شده و اسم عایشه قرار گرفته. بعد جالبی قضیه اینه که این حدیثو در قسمت فضائل حضرت خدیجه آوردن ولی اسمی از خدیجه نیست. عقلشون نرسیده حداقل از این قسمت حذفش کنن. و یا مثلا حضرت خدیجه رو یک زن پیر و بیوه که قبلا دوتا شوهر داشته، جلوه دادن. که برخی از مورخین میگن این‌ها دروغی بیش نیست. و حضرت‌خدیجه تقریبا هم‌سن پیامبر بوده، نهایت دوسال بزرگتر. و همچنین قبل از آن ازدواجی نکرده بوده. دلیل این دروغ‌ها این بوده که خواستند رَحم مطهر حضرت‌خدیجه که حضرت زهرا رو بدنیا آورد و ریشه امامان‌ما هست رو خدشه‌دار کنن و بگن قبل پیامبر عرب‌جاهلی با او ازدواج کرده بود. در حالی که این رحِم‌پاک رو خدا مخصوص اهل بیت مقدّر کرده بود. [دلیل دوم تخریب] بعضیا می‌گن خدیجه دوتا دختر داشته قبل از ازدواج با پیامبر. درجواب باید گفت، دو دختری که با حضرت‌خدیجه زندگی می‌کردن دختران خواهرش هاله بودن که از دنیا رفته بود و خدیجه(س) اونارو به سرپرستی گرفته بود روزی عایشه به حضرت زهرا درباره مادرش خدیجه جمله‌ای گفت که باعث ناراحتی حضرت زهرا شد، ایشان با چشمی گریان نزد پیامبر آمد و از عایشه شکایت کرد، پیامبر(ص) فرمود ناراحت نباش، رها کن این حرفهارا《إِنَّ بَطْنَ أُمِّکِ کَانَ لِلْإِمَامَهِ وِعَاء》رحم مادر تو ظرف امامت‌پرور بوده است. در عظمت حضرت خدیجه همین بس که در روایت داریم که "کان رسول الله یسکن الیها" پیامبر با او آرامش پیدا می‌کرد، تو سختی ها پیامبر با خدیجه خودش را آرام می‌کرد. پیامبر‌(ص) بعد از وفات حضرت خدیجه هروقت یاد ایشون میفتاد اشک تو چشماشون جمع میشد. وهمیشه میگفت، ای کاش حالا که حکومت اسلامی تشکیل دادیم و دوران سخت تموم شده، خدیجه بود، خیلی جاش خالیه مادر حضرت زهرا و مادر همه‌ی امامان بجز‌ امیرالمؤمنین بود. و البته برای علی(ع) هم مادری کرد. چراکه علی از کودکی در خانه خدیجه بزرگ شد. منابع: استادکاشانی، دکترمیثم مطیعی 👇 http://eitaa.com/joinchat/113508352Cdd1d77aefa
🔵ادامه مناظره امام حسن علیه السلام پس از عمرو‌بن عثمان، عمرو‌بن عاص به سخن درآمد گفت: آری، ای پسر ابوتراب! ما به دنبال تو فرستادیم تا از تو اقرار بگیریم که پدرت، ابوبکر صدیق را مسموم کرد و در قتل عمر فاروق دست داشت و عثمان ذو‌النورین را مظلومانه کشت، پدرت ادعای چیزی را کرد که حق وی نبود و سزای آن را دید. ای حسن! تو به گمان خود خویش را امیر‌المؤمنین می‌دانی، در حالی که تو  چنین عقل و درایتی نداری. چطور خود را امیر‌المؤمنین می‌نامی در حالی که این مقام از تو سلب شده و تو نادان قریش قلمداد شدی؟ این سرنوشت شما به‌خاطر کارهای بدی است که پدرت انجام داد. اگر می‌پنداری که ما به تو دروغ گفته و در مورد تو سخن باطل می‌گوییم و ادعایی به‌خلاف حق داریم سخن بگو، و الا بدان که تو و پدرت بدترین خلق خدایید. اما پدرت، که خدا ما را از کشتن او بی‌نیاز کرد و خود خدا او را کشت. اما تو فعلاً در دست ما اسیری و ما مختاریم هر تصمیمی که بخواهیم در مورد تو بگیریم، به خدا قسم اگر ما تو را به قتل برسانیم، نه نزد خدا گناهکار هستیم و نه نزد مردم عیبی به شمار می‌رود. پاسخ امام حسن به عمروعاص اما تو ای عمرو‌بن عاص! که بغض علی را داری. اولین عیب و ننگ تو این است که مادرت زنی زنا کار بود. تو در رختخوابی که بین چند نفر مشترک بود متولد شدی، آنگاه گروهی از مردان قریش بر سر تو با یکدیگر دشمنی کردند، که از جمله آنان ابوسفیان ابن حرب، ولید‌بن مغیره، عثمان‌بن حارث، نصر‌بن حارث‌بن کلده و عاص‌بن وائل بودند که هر کدام گمان می‌کرد تو پسر او هستی. در نهایت کسی که از لحاظ حسب و نسب از همه پست‌تر و از نظر منصب خبیث‌تر و از جهت زناکاری از همه گناه کار تر بود بر ما بقی غلبه یافت و تو را به عنوان پسرش تصاحب نمود. با این سوابقی که داری بر می‌خیزی و می‌گویی: من بغض و کینه محمّد را دارم!؟ عاص‌بن وائل به پیامبر خدا - صلی‌الله علیه و سلم -  نسبت کسی را داد که ابتر و مقطوع‌النسل است و هرگاه بمیرد اسم و رسم وی نابود خواهد شد؛ لذا خداوند سبحان آیه ذیل را نازل کرد که می‌فرماید: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ» یعنی یا محمّد! آن کس که بغض و کینه تو را دارد، خود مقطوع‌النسل است، و تو ابتر و مقطوع النسلی. مادر تو همان زنی بود که برای زنا نزد قبیله عبد قیس می‌رفت و برای این عمل وارد خانه و مکان‌ها و گودی درّه‌های ایشان می‌شد. تو همان کسی هستی که رسول خدا هر جا مقابل دشمن قرار می‌گرفت از همه بیشتر با آن بزرگوار عداوت و از همه بیشتر آن حضرت را تکذیب می‌کردی. اما سخنی که درباره عثمان گفتی: ای بی‌حیای بی‌دین! تو بودی که آتش جنگ را بر علیه عثمان شعله‌ور کردی و به طرف فلسطین فرار نمودی و عاقبت بدِ او را انتظار می‌کشیدی. وقتی خبر قتل وی به تو رسید نزد معاویه پناهنده شدی. ای خبیث! تو دین و ایمان خود را برای دنیای دیگری فروختی. ما تو را به خاطر بغضی که به ما دارای ملامت نمی‌کنیم و تو را به این خاطر که به ما محبت نداری عتاب نخواهیم کرد، چرا که تو چه در زمان جاهلیت و چه اسلام، دشمن بنی‌هاشم بوده و هستی. تو بودی که رسول خدا را با هفتاد بیت از شعرت هجو نمودی. آنگاه آن بزرگوار فرمود: بار خدایا! من نمی‌توانم شعر بگویم و شعر گفتن سزاوار من نیست، پس تو عمرو بن عاص را به تعداد هر بیتی که در هجو من گفته است هزار بار لعنت کن. ای عمرو‌بن عاص که دنیای دیگری را بر دین و ایمان خود مقدم داشته‌ای و...... ‌ 👇 @tarikh_ja سخنان عتبة‌بن ابوسفیان و جواب حضرت در قسمت بعدی👇
🔵 ادامه مناظره امام حسن علیه السلام پس از عتبه، ولید بن عقبة بن ابی معیط گفت: ای بنی‌هاشم! شما اولین کسانی بودید که از عثمان عیب‌جویی نمودید و مردم را علیه وی جمع کردید، تا اینکه وی را به خاطر حرصی که به سلطنت داشتید کشتید و با او قطع ارتباط نمودید. امت را به خاطر حرصی که برای رسیدن به مقام سلطنت داشتید و محبت و علاقه‌ای که به دنیای پست و بی‌ارزش داشتید، دچار هلاکت کرده و خون آن‌ها را ریختید. .... پاسخ امام به ولید‌بن عقبة اما تو ای ولید‌بن عقبه! به خدا قسم من تو را به این خاطر که بغض علی را داری ملامت و سرزنش نمی‌کنم، زیرا آن حضرت هشتاد تازیانه برای اینکه تو شراب‌خواری کرده بودی به تو زد و پدر تو را در جنگ بدر کشت. تو چگونه به علی ناسزا می‌گویی و حال آنکه خدا در ده آیه از قرآن او را مؤمن و تو را فاسق معرفی نموده است!؟ از جمله این آیات در سوره سجده است که می‌فرماید: «أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستوون» (سجده/ 18)  «آیا کسی که مؤمن است همچون کسی است که فاسق و نافرمان است؟ یکسان نیستند.» همچنین در سوره حجرات می‌فرماید: «إن جاءکم فاسق به نبأ فتبیّنوا أن تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» (حجرات/ 6) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد، نیک وارسی کنید، مبادا به نادانی گروهی را آسیب برسانید و [بعد،] از آنچه کرده‌اید پشیمان شوید.» تو را چه به این که نام قریش را به زبان آری، اما اینکه گمان می‌کنی ما عثمان را کشته‌ایم؛ به خدا قسم این سخنی که در مورد علی ـ علیه السّلام ـ می‌گویی، طلحه و زبیر و عایشه نتوانستند بگویند، تو چگونه این تهمت را به علی می‌زنی!؟ اگر تو از مادرت جویا می‌شدی که پدرت کیست، او ذکوان را رها می‌کرد و تو را به عقبة‌بن ابی معیط می‌بست و از این حسب و نسب رفعت و مقامی به دست می‌آورد. در حالی که خداوند برای تو و پدر و مادرت در دنیا و آخرت این همه عیب و ننگ شماره کرده است. و حال آنکه خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمی‌کند. ای ولید! به خدا قسم تو از نظر سن و سال از آن کسی که گمان می‌کنی پدرت هست بزرگ‌تری، پس چگونه به علی ناسزا می‌گویی! اگر تو متوجه خویش می‌شدی و نسبت خود را با پدرت می‌یافتی و می‌فهمیدی که با آن که ادعا می‌کنی نسبتی نداری، در صورتی که مادرت به تو گفت: ای پسرم! به خدا قسم که پدرت از عقبه ناکس‌تر و پلیدتر بود. @tarikh_ja صحبتهای مغیره و پاسخ امام حسن در قیمت بعدی👇
🔵 ادامه مناظر امام حسن علیه السلام سپس مغیرة بن شعبه شروع به سخن نمود، سخنان او کلاََ ناسزا گفتن به علی علیه السّلام بود. بعد گفت: ای حسن! عثمان مظلومانه کشته شد. پدرت که قاتلان عثمان را با خود همراه کرده و آنان را جای می‌داد و از ایشان دفاع می‌کرد، به قتل عثمان راضی بود. پدرت دارای شمشیر و زبانی دراز بود، شخص زنده را می‌کشت و از اموات عیب‌جویی می‌کرد. پدرت در زمان حیات پیامبر خدا با آن حضرت دشمنی می‌کرد، قبل از فوت پیامبر خدا، پدرت مردم را علیه آن حضرت تحریک می‌نمود و تصمیم گرفت که پیامبر را بکشد، و رسول خدا هم از این رفتارها آگاه بود. پس از آن پدرت اکراه داشت که با ابوبکر بیعت کند تا اینکه او را به زور نزد ابوبکر آوردند، آنگاه دسیسه نمود و زهری به ابوبکر داد و او را کشت. سپس با عمر جدال کرد تا اینکه تصمیم گرفت گردن او را بزند، آنگاه برای قتل او تلاش کرد. پس از این جریان به عثمان طعنه زد تا او را به قتل رسانید. پدرت در قتل کلیه این افراد شرکت داشته، بنابراین پدرت چه مقام و منزلتی نزد خدا خواهد داشت؟! خدا در قرآن مجید فرموده است که اختیار و قدرت در دست صاحب مقتول می‌باشد، و معاویه ولیّ مقتولی است که به‌ناحق کشته شده است (یعنی عثمان). پس اگر ما تو و برادرت را به قتل برسانیم به حق رفتار کرده‌ایم، زیرا اهمیت خون علی از خون عثمان بیشتر نخواهد بود. ای فرزندان عبد‌المطلب! چنین نیست که خدا مقام سلطنت و نبوت را در خاندان شما جمع نماید. 🔻پاسخ امام خطاب به مغیرة‌بن شعبه اما تو ای مغیرة بن شعبه! تو حقیقتاً دشمن خدایی، که هم قرآن و هم رسول او را تکذیب می‌کنی. تویی که زنا کاری،(و همه می‌دانند) واجب است که حد خدا بر تو جاری شود، زیرا شهود عادل و نیکوکاری بر زناکاری تو شهادت داده‌اند، ولی سنگسار نمودن تو به تأخیر افتاده و حق به وسیله باطل و صداقت به واسطه غلط اندازی پایمال شد. این گونه حقوق از دست رفت در حالی که خداوند عذاب دردناک و رسوایی دنیا را برای تو مهیا کرده بود، ولی رسوایی عذاب آخرت به مراتب بیشتر است. تو بودی که فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ را زدی و خون او را ریختی، به طوری که ایشان جنین خود را سقط کرد. تو این عمل را برای اینکه پیامبر خدا را ذلیل و با امر آن حضرت مخالفت کرده باشی و نیز حرمت او را هتک کنی انجام دادی. و این در حالی است که پیامبر خدا به زهرا ـ سلام الله علیها ـ فرموده بود: تو بزرگ زنان اهل بهشت هستی. به خدا قسم که بازگشت تو به سوی آتش است و وبال سخنانی که گفتی بر علیه تو خواهد بود. 🔻برای کدام یک از این سه موضوع به علی ناسزا می‌گویی؟ آیا به خاطر نقصان حسب و نسب او؟ یا برای اینکه از پیغمبر اسلام دور است؟ یا عمل ناشایستی در قبال دین اسلام انجام داده است؟ یا به این دلیل که حکم به جور و ستم داده است؟ یا اینکه به دنیا رغبتی داشته است؟ اگر چنین سخنانی بگویی دروغ گفته‌ای و مردم تو را تکذیب خواهند کرد. آیا تو گمان می‌کنی علی عثمان را مظلومانه کشت؟ به خدا قسم که علی پرهیزکارتر و پاک‌تر از کسی است که او را سرزنش می‌کند. به جان خودم قسم اگر این‌طور باشد که علی عثمان را مظلومانه کشته باشد، به تو هیچ ربطی ندارد، زیرا تو عثمان را در زمانی که زنده بود یاری نکردی و پس از مرگ وی هم تعصبی نسبت به وی نداشتی. خانه تو همیشه در طائف بود. تو همیشه خواهان زنان زناکار و طرفدار امور زمان جاهلیت و نابودکننده اسلام بودی، تا اینکه هر چه نباید بشود شد. اما جواب اعتراض تو به بنی‌هاشم و بنی‌امیه؛ مقصود تو این است که خود را نزد معاویه محبوب کنی. اما جواب سخن تو درباره امارت و گفته یارانت راجع به مقام سلطنتی که به دست آورده‌اید این است که، فرعون مدت چهار صد سال سلطنت کرد و موسی و هارون دو پیامبر بودند که وی را به راه حق دعوت می‌کردند و چه صدماتی که از فرعون دیدند. مقام خلافت مقامی است که خدا به افراد نیکو کار و تبهکار عطا می‌کند. لذا خداوند می‌فرماید: «و إن أدری لعله فتنة لکم و متاع إلی حین» (انبیاء / 111){و نمی‌دانم، شاید آن برای شما آزمایشی و تا چندگاهی [وسیله] برخورداری باشد.} و نیز می‌فرماید: «و إذا أردنا أن نهلک قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فی‌ها فحقّ علیها القول فدمّرناهم تدمیراً» (اسراء /  16) و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوش گذرانانش را وا می‌داریم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [یک سره] زیر و زبر کنیم. @tarikh_ja ادامه مناظره در قسمت بعدی👇