eitaa logo
پسرفاطمه(عج)
5.7هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
12.9هزار ویدیو
81 فایل
﷽ ❤ #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ‍ ⚠️ تبادل فقط باکانالهای مذهبی وآموزشی بالای 2 کا ادمین نظرات ، پیشنهادات و تبادل ⬅️ @SeydAli_Alavi تبلیغات ارزان ⬅️ @tabtarefe
مشاهده در ایتا
دانلود
❣قمقمه اش هنوزآب داشت نمـےخورد از سر کانال تا انتهای کانال میرفت و مےآمد لب های بچه هارا باآب قمقمه اش تَرمیکرد ریگ گذاشتہ بود توی دهنش کہ خشک نشود وبه هم نچسبد 🌹 #شهید_حسین_خرازی 👇👇👇 🆔 @montazar
🔴 قابل توجه همه ی مسوولین 🌹 برای شناسایی منطقه رفته بود ♦️بعد شناسایی نقشه عملیات را پهن کرد نقطه ای را نشان داد و گفت: اگر من شهید شدم اینجا از روی چند خوشه گندم رد شدم به صاحبش بگویید راضی باشد. 🌺 @montazar
🌹خیلی قشنگه حتما بخونید🌹 👈 میگوید: پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید میشوم. 🌸گفتم: از کجا میدانی؟ مگر علم غیب داری؟ گفت: نه، ولی مطمئنم. چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد. به آسمان رفتم. فرشته ای دیدم که اسم های شهدا را مینویسد. تمام اسم ها را میخواند و میگفت وارد شوید. 🌸 به من رسید گفت حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین رو دیدم گفتم: " یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب میشود. 🌸 تا این در ذهنم آمد زمین خوردم. چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده و در بیمارستانم. اما دیگر وابستگی ندارم. اگر بالا بروم به زمین نگاه نمیکنم" 🔺گاهی ما بخاطر وابستگی هایمان، از دین کوتاه می آییم. 🌺 @montazar 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠 🌿رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند، پیرمرد می گفت: جوون! دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟ حاج حسین خندید، آن یکی دستش را آورد بالا، گفت: این جای اون یکی رو هم پر می کنه، یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم؛ پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت، 🌿پرسیدم پدر جان! تازه اومده ای لشکر؟ حواسش نبود، گفت: این، چه جوون بی تکبری بود، ازش خوشم اومد دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ اسمش چیه این؟ گفتم: حاج حسین خرازی، راست نشست، گفت: حسین خرازی؟ فرمانده لشکر؟ 🌷 🌷 🌷 شادی ارواح طیبه شهدا @montazar