#امیرالمومنین
من کویرِ خشکم اما با علی گُل میکنم
سرمه ام را از غبارِ سُمِ دُل دُل میکنم
تا که احساس مریضی میکنم در هرکجا
یکّم از خاکِ نجف را من تناول میکنم
درد و درمان هردو دستِ توست یاحیدر مدد
نسلِ من را کن غلامِ خانه زادت تا ابد
با نگاهِ خود به ما بنده نوازی میکنی
با همه ایتام و کودک ها تو بازی میکنی
با هزاران درد ، مردم پشتِ درب خانه اند
هرکه را طبق صلاحِ خویش راضی میکنی
من نجف میخواهم و دیوانهی شهرِ توام
عاشقِ لعنِ به دشمن هات هستم در حرم
وحدت بی دشمنی از تو مرا دورم کند
نورِ رخسارِ تو ، گر بینم تورا ، کورم کند
من شنیدم ، که نجف انگور هایش عالی است
از نجف انگور خوردم مست و مستورم کند
گر موذن سر نگه میدارد از مستی بوَد
نامِ تو ، تنها دلیلِ خلقتِ هستی بود
قوصِ هستی ، طرحش از ابروی زیبای تو بود
چشمِ تو دل از دلِ پیغمبرِ خاتم ربود
در شبی که کافران دنبالِ مرگش بوده اند
در میانِ بسترش اما کسی جز تو نبود
جانِ خود را میگذاری تو وسط در راهِ دین
یک شبی راهم بیا در پیشِ این نوکر بشین
هرکه می آید نجف پیشِ تو سر خم میکند
صحنِ تو چشمِ مرا بارانِ نم نم میکند
من بدون تو ، دو دنیا را نمیخواهم دگر
جنتِ بی تو چه فرقی با جهنم میکند؟
تو همانی که تمام عمر هستم مستِ او
تو همانی که گِلِ نوکر شده از هستِ او
جان گرفتم ، جان گرفتم ، جان گرفتم ، با علی
ای قدر قدرت ، قوی شوکت ، شهِ والا علی
موسِی و عیسِی و ابراهیم و ایوبِ نبی
ذکر لب هاشان به هر سختی ، صد و ده یاعلی
در شبِ معراج ، نامت را نبی دیده چنین
سر درِ جنت نوشته؛ یا امیر المؤمنین
لکن آقا هستی اش تنها ز هستِ فاطمه ست
ضربهی حیدر به خیبر ، ضربه شستِ فاطمه ست
مرتضی از چادرِ زهرا تبرک میکند
پس یقینا هرچه اعجاز است ، دستِ فاطمه ست
نامِ مولا بردم اما روی لب این زمزمه
بر لبِ عالَم علی ، ذکرِ علی یافاطمه
پاییز ۹۹
#محمدحسین_چاوشی