eitaa logo
پسرفاطمه(عج)
6.4هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
15.1هزار ویدیو
82 فایل
﷽ ❤ #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ‍ ⚠️ تبادل فقط باکانالهای مذهبی وآموزشی بالای 2 کا ادمین نظرات ، پیشنهادات و تبادل ⬅️ @SeydAli_Alavi تبلیغات ارزان ⬅️ @tabtarefe
مشاهده در ایتا
دانلود
15.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ فیلمی که هر ایرانی وطن دوستی باید بارها آنرا ببیند تا دریابد در دومینوی طراحی شده توسط امریکا در کدام مرحله قرار داریم و بهتر خائنان به کشور را بشناسند. ♻️ نشر حد اکثری ✅ @montazar
🔴 ۱۴ سال پیش رهبر انقلاب از قدرت . در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴ داماد بزرگ خانواده، جواد روح‌اللهی، از رهبر انقلاب درخواست می‌کند: که ان‌شاء‌الله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید. امام خامنه‌ای می‌گویند: ما چه‌کاره‌ایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند. ... ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال این‌ها باشیم. 🏅بعد رهبر انقلاب خم می‌شوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی می‌گویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی‌ست که شفاعت می‌کند ان‌شاء‌الله....🏅 حاج قاسم سلیمانی سر پایین می‌اندازد و با دو دست صورتش را می‌پوشاند. - بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند! همه می‌خندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالت‌زده سر به زیر انداخته. رهبر انقلاب ادامه می دهند : چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است.(یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشته‌اند؛ خیلی خوب است. این هم یک هنری‌ست که ایشان دارند... بعضی‌ها خیال می‌کنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمی‌دانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بند‌هایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره ای که عوض می‌شود، تکلیف‌ها و نوع مجاهدت عوض می‌شود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم می‌شود مثل آدم‌هایی که وقتی جنگ بود، در خانه‌هایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا می‌کردند.)) لحظاتی سکوت می‌شود و جمعیت حاضر به فکر می‌روند. جواد روح‌اللهی [داماد خانواده]می‌گوید: چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ همان جلویِ در از ایشان قول شفاعت خواستم. حاجی می‌خواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمان‌ها می‌گویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور! 📕منبع ؛ کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵ ✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ با این بخش از #فیلم_مختار بارها اشک ریخته بودم،اما این روزهابیشتر معنایش را درک میکنم.مسأله فقط ثریا و‌ جهان آرا نیست برخی به دنبال آن هستندکه در این جنگ تمام عیار رسانه‌ای بانظام‌ سلطه،انقلابی ها را از اسب رزم پیاده و‌ خلع سلاح کنند ما اما از اسب رزم پیاده نخواهیم شد توکل بخدا 👤 محسن مقصودی ✅ @montazar
🔴 ‏ظاهر این طنز است اما باطن تلخی دارد وکاش کل ماجرا فقط همین برچسب بنفش بود! مروری کنیم بر صفاتی که رییس جمهور در این 6 سال به منتقدانش نسبت داد: کم سوادها/ بی دین ها/ حسودها/ کاسبان تحریم/ بی شناسنامه ها/ دنیا ندیده ها/ بیکارها/ متوهم ها/ بزدل ها/ بروید به جهنم! ✍امیرحسین ثابتی ✅ @montazar
پسرفاطمه(عج)
#شهید_سید_حمید_میرافضلی ❤️🌷 #صفحه_یک بزن بهادری که پابرهنه می‌جنگید #حر_زمانه_خود سال 1335 در قر
❤️🌷 قبل از اینکه حمید فرصت یابد که خود را از حیرت اتفاقات دوران انقلاب و شهادت برادر برهاند، عراق به کشورش حمله کرد. خیلی زود جوان‌های هم‌سن و سال و حتی کوچک‌تر از حمید دسته‌دسته راهی جبهه‌ها شدند. حمید هر روز در کوچه و محله به بچه‌های آشنایی برمی‌خورد که لباس خاکی ساده‌ای بر تن و ساکی بر دوش راهی مسجد یا محل اعزام نیرو بودند تا اعزام شوند. بچه‌هایی که تا حالا در هیچ یک از دعوا‌های محلی حمید دیده نشده بودند. بچه‌هایی که در جیب هیچ‌کدامشان چاقوی ضامن‌دار دیده نمی‌شد. بچه‌های آرام و سربه‌راهی که در مدرسه درس‌خوان بودند. کسانی که حتی یک بار در مقابل معلم خود نایستاده بودند؛ برای هیچ‌یک از هم‌شاگردی‌های خود چشم‌غره نرفته بودند؛ اما مدتی بعد عکس خندان آنها بر در و دیوار محله نصب می‌شد و جسد تکه‌تکه آنها را به عنوان شهدای جنگ تشییع می‌کردند و در قطعه‌های ویژه به‌نام «مزار شهدا» دفن می‌نمودند. حتی برادر‌هایش را می‌دید که به جبهه می‌رفتند. بی‌بی را می‌دید که با زن‌های محله به مسجد می‌روند تا کلاه و دستکش و لباس گرم برای آنها ببافند. در تمام این دوران، سید حمید در سکوت به تماشا ایستاده بود. نسبت او با مردم مثل گذشته گسسته بود، اما آنچنان در مقابل بزرگی جوانانی که مشتاقانه به استقبال مرگ می‌رفتند خود را کوچک می‌پنداشت که جسارت نزدیک شدن به آنها را در خود نمی‌دید. تنها پناه سیدحمید، دوستان سابقش بودند که سید در کنار آنها هم احساس غربت می‌کرد. دیگر تاب خنده‌های آنها را نداشت. حس می‌کرد در میان جمع مترسک‌ها نشسته است؛ مترسک‌هایی که دستشان برای کلاغ‌های مزاحم هم رو شده است. خلاء درونی سید، هرروز بیشتر می‌شد. باید کاری کرد. باید از پیله خودش بیرون می‌آمد و به پیله‌ای که حتی بی‌بی جزئی از آن است می‌رسید. باید راز این سرگشتگی را بیابد؛ باید شجاعت از نوع دیگر را تجربه کند؛ اما چگونه به آنها نزدیک شود؟ آیا سیدحمید را با سابقه و ذهنیتی که از او دارند خواهند پذیرفت. در همین دوران اولین پیشنهاد، هرچند به شوخی، به او شد. یکی ازکامیون‌دار‌ها که کاروان کمک‌های مردمی به جبهه را بار زده بود. سیدحمید را دور میدان دید و به شوخی به او گفت: تو دیگه نمی‌خوای آدم بشی؟ سید: گفت چه جوری؟ راننده گفت: چه جوریش با من. شب رفته بود پشت در توی سرما خوابیده بود. راننده کامیون که قول حمید را باور نداشت، خود را در مقابل عمل انجام شده می‌دید. او را با اکراه با خود به جبهه‌های جنوب برد. اولین سفر حمید به جنوب، سفر از نقطه‌ای جغرافیایی به نقطه‌ای دیگر نبود. هجرتی بود دایمی و مستمر از عالم اوهام به عالم معنا. او به راهی رفت که تقدیر برایش رقم زده بود. رفتار حمید در روزهای نخست همانند کسانی بود که سال‌ها در تاریکی زیسته و از نور گریزانند. اما سید توانست چشمان خود را باز کند و با حیرتی آمیخته به شوق، نظاره‌گر دنیایی باشد که از کودکی به دنبال آن بوده است. حمید خیلی زود دریافت آنچه که سال‌ها در دنیای پیرامون به دنبال آن بوده است، در وجود خودش نهفته بوده است. دانست در تمام این سال‌ها بیهوده خدا را با حواس ظاهری‌اش می‌جسته. خیلی زود شیدا شد. نفس خودش رو به حساب می‌کشید. «حاسبوا قبل ان تحاسبوا و موتوا قبل ان تموتوا»؛ بمیرید قبل اینکه شما را بمیرانند و حساب کنید قبل از اینکه از شما حساب بکشند. همیشه و همه‌جا با پای برهنه می‌رفت. می‌گفتیم چرا پابرهنه می‌ری؟ می‌گفت راحت‌ترم، اما واقعاً چیز دیگری را می‌دید که ما نمی‌دیدیم. چه دیده بود که ما نمی‌دیدیم؟ افسوس سال‌های از دست رفته را می‌خورد و همیشه خود را سرزنش می‌کرد. شب‌ها با پای برهنه در بیابان پر از خار پرسه می‌زد. زمزمه‌ها و فریادهای شبانه او آشناترین صدا برای نزدیکانش بود. اندک‌اندک برهنگی پا برایش عادت شد تا جایی که به سید پابرهنه شهرت یافت. جبهه، خط مقدم، دشمن، کمین و عملیات، همه برای سید بهانه‌ای بود برای انسانی دیگر شدن. او گمشده خود را یافته بود. سید به ندرت مرخصی می‌رفت؛ یا باید کار مهمی داشت که به عقب برمی‌گشت، یا باید زخمی می‌شد که آن وقت به عقب منتقلش می‌کردند. وقتی می‌رفت دوستان قدیم به سراغش می‌آمدند. آمده بود سر میدان شهدا. رفقا هم نشسته بودند. معمولا صحبت کم می‌کرد. درباره جبهه صحبت می‌کرد، ما هم داشتیم گوش می‌کردیم. بهش گفتیم جبهه چه جور جایی است؟ سید حادثه‌ای را که به چشم دیده بود برایش تعریف کرد. جریان زن جوان سوسنگردی که نوزاد بغلش را از داخل وانت به بیرون پرتاب کرد. سید وقتی عصبانی به آن شخص اعتراض کرد، زن گریان اعتراف کرد این بچه ثمره تجاوز عراقی به اوست، باید با او چه کنم. @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگو حسین نمی خوام.mp3
5.16M
◾️ #مداحی بسیار زیبا ◾️ من هرچی دارم از حسین دارم ◾️ @montazar 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
#یاران_ثارالله(52) جابر بن حارث سلمانى: از شهداى كربلاست. نام او را جناده، حباب، حيان و حسان هم گفته اند. وى از شخصیت هاى شيعه در كوفه بود كه در نهضت مسلم بن عقيل هم مشاركت داشت و... #معرفی_مختصر #السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع @montazar ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
◽️❤️◽️ 📖 السلام علیک فی آنآء لیلک و اطراف نهارک... 🌹سلام بر تو ای مولایی که در شب تیره غیبت، همه از تو نور می جویند؛ 🌹و در روز ظهورت، همه با آفتاب تو راه بندگی را میپویند. 🔹 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🔹 ✅ @montazar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ فیلم کمتر دیده شده از #امام_خمینی (ره)☝️ 🎥⭕️ تمام دستگاه هایی که الان به کار گرفته شده اند در کشور ما..، باید توجه داشته باشند که خودشان را مهیا کنند برای ملاقات با #حضرت_مهدی (عج) ! #وعده_ظهور 🆔 @montazar
🔴روحانی: انتقاد از دولت بی‌هزینه و توأم با جایزه و تشویق بوده است! #جهان_آرا #ثريا 🔗 پیمان علیشاهی ✅ @montazar
#عزت_مؤمن_باید_حفظ_شود. 🌹از وصایای شهید حجه الاسلام سید مجتبی نواب صفوی 🌹اگر با کاشتن گندم بر پشت بام خانه هامی توانی رفع احتیاج از بیگانه کنی بهتر است بر این کار اقدام کنی تا این که دست گدایی به سوی دشمن اسلام دراز کنی. #من_بلد_نیستم #برجام #شهید_نواب_صفوی ✅ @montazar