✨﷽✨ـ
🌸 السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ #سلام_یا_مهدی.
🌸 سلام بر امام قائم منتظر خلق و بر سلطان عادل مشهور
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
ز غرقاب فراق خود رهی بنما به ساحلها
ملا محسن فیض کاشانی
#امام_زمان علیه السلام #شعر #ادبیات
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
#با_خوبان
غار علیصدر تماشایی است و آب غار زلال؛
مثل اشک چشم است
دمای آب ثابت و مطبوع
دمای هوا ثابت و مطبوع
زمستان و تابستان هم ندارد؛
ولی با اینهمه هیچ جنبنده ای در آن نمی جنبد! حیات در آنجا معنا ندارد
یعنی از ماهی و مرغابی هم خبری نیست که نیست!
⁉️ می دانی چرا؟
🔆 چون از نور خورشید، و از تابش آفتاب خبری نیست.
زندگی بدون نور خدا و اهل بیت علیهم السّلام مثال همین غار علیصدر را دارد، ممکن است زیبا و مجلل باشد ولی از حیات و انگیزه و زندگی در آن خبری نیست.
👌 کسانی که یاد امام در دلشان نورافشانی میکند در کم و زیادهای دنیا از پا در نمی آیند.
😊 به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
🔅به آسـمان رود و کـار آفـتاب کنـد
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
آرزوی بزرگ.mp3
1.47M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥آرزوی بزرگ
🔻 یعنی راجع به من چی فکر میکنه؟ توی دلش جایی دارم یا نه؟
اصلا دوستم داره...؟!
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
AUD-20220117-WA0097.mp3
12.25M
⏯ #واحد احساسی #امام_زمان(عجلﷲفرجه)
🍃ای نامت از دل و جان
🍃در همه جا به هر زبان جاری
🎤 #جواد_مقدم
👌بسیار دلنشین
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍃🌷ـ﷽ـ🌷🍃
✅ خداوند راه هدایت را در زندگیات قرار داده است
🔹پیرزن مؤمنهای بود که سرکه میگرفت و از آن کسب درآمد میکرد. روزی خاطره عجیبی تعریف کرد.
🔸گفت:
در فصل پاییز انگور و سیب ضایعات را میخریدم و در خمره میریختم تا سرکه شوند و شکر خدا بعد از فوت همسرم، روزیِ مرا خدا از این راه میرساند و به راحتی زندگی میکردیم. حتی سرکه با اینکه زکات واجب ندارد ولی من سهم فقرا را همیشه کنار میگذاشتم.
🔹دخترم ازدواج کرد و برای تهیه جهیزیه او مجبور شدم یک بار زکات سرکه را ندهم و سرکه را گران بفروشم چون سرکههای من در شهر بیهمتا بود و همیشه مشتریها و تقاضاهای زیادی داشتم.
🔸با اینکه سود زیادی کرده بودم ولی همه چیز برخلاف پیشبینی من اتفاق افتاد و برعکس دورههای قبل آنچه کسب کردم هیچ برکتی نداشت.
🔹نوبت بعد که سرکه گذاشتم، تمام سرکههای من تبدیل به شراب شد. بسیار تأسف خوردم و برای من این اتفاق نادر و عجیب بود.
🔸با یکی از مشتریان سرکه که برای تحویل سرکه آمده بود، موضوع را در میان گذاشتم و گفتم:
این بار برای فروش چیزی ندارم.
🔹او کنجکاو شد و برای تأمین ضرر من حاضر بود شراب را به بالاترین قیمت بخرد و بین طالبان مسکر بفروشد. دیدم شیطان مرا در ظلمت دیگر و آزمون دیگری برای نفسم قرار داده است.
🔸بدهکاری جهیزیه دخترم آزارم میداد طوری که اگر تمام شرابها را میفروختم به راحتی بدهیهای خود را میپرداختم.
🔹شیطان دنبال گشودن ظلمت دیگری بر من بر روی ظلمت قبلیام با اغوای خود بود که زکات نداده و گرانفروشی کرده بودم. شیطان قصد داشت روزی مرا از خدا به تمتع از دنیا محدود و دنیا و آخرت مرا ویران سازد.
🔸سحرگاهان که برای نماز بیدار شدم با استعاذه و لعن شیطان به زور توانستم حریف نفس خود شوم.
🔹به مدد الهی همه خمره را در چاه فاضلاب خانه خالی کردم و گفتم:
خدایا! من غلط کنم با فروختن شراب، نافرمانی و معصیت تو بنمایم.
🔸بعد از ریختن شراب به اتاق خود برگشتم و کلی گریه کردم.
🔹نزدیک ظهر مرد جوانی درب خانه مرا زد و گفت:
از تهران آمده است و دنبال سرکهای خوب برای درستکردن سکنجبین برای فشارخون پدرش میگردد.
🔸در خانه شیشهای سرکه برای خودم داشتم که برای رضای خدا به او بخشیدم و هرچه پول خواست بدهد، نگرفتم. چون عادت داشتم سرکه را اگر برای دوا و درمان میخواستند هدیه میکردم.
🔹یک هفته از این داستان گذشت. روزی در خانه بودم که مردی با مبلغ زیادی پول درب منزل را زد و گفت که پدر آن مرد جوان فشار خونش تنظیم شده، طوری که اطبا از طبابت آن عاجز شده بودند و این هدیه از طرف پدر آن مرد است.
🔸با همان مبلغ، بدهی جهیزیه دخترم را دادم و با مدد الهی دوباره از راه حلال به درستکردن سرکه در منزل و کسب معاش پرداختم. و این اغوای شیطان را به توفیق الهی با نوری که از بخشش خود کسب کردم، دفع نمودم.
🌱 وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ (طلاق، ۳)
🌱 و كسی كه از خدا بترسد، خدا برايش راه نجاتی از گرفتاريها قرار میدهد. و از مسيری كه خود او هم احتمالش را ندهد رزقش میدهد و كسی كه بر خدا توكل كند، خدا همه كارهاش میشود كه خدا دستور خود را به انجام میرساند و خدا برای هر چيزی اندازهای قرار داده است.
#شیعه #معاش #حلال_و_حرام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 #زنان_قهرمان
⭕️ روایت جذاب یکی از مهمترین پزشکان زنان و زایمان در ایران
🎥 مستند #زن_بودن؛ داستان «طاهره لباف» پزشک زنان و زایمان که سابقه طولانی در مبارزات سیاسی دارد و توسط ساواک دستگیر و دوبار از دانشگاه اخراج میشود اما...
🔻 دانلود و تماشا
🌐 b2n.ir/zn-bd
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
نگرشی به مرور زندگی پس از مرگ ۳
💢 با توجه به ماهیت تجربه نزدیک به مرگ که بعد غیرمادی را در برمی گیرد، با اینکه شاید علم هرگز نتواند روشی برای بررسی روشمند و علمی آن ارائه و صحت وسقم آن را مشخص کند، اما اگر با آگاهی به محدودیتهای روش علمی و با نگاه گسترده تری به شواهد نگاه کنیم، از این همه روایت های مشابه و سازگار از جهان پس از مرگ شگفت زده می شویم.
💢 به ویژه آنچه که این تجربیات را ارزشمند می سازد، پیام های مشترکی است که تجربه کنندگان نزدیک به مرگ از سراسر جهان و با باورها و فرهنگ های مختلف از آنسو آورده اند. شاید شنیدن و عمل به این پیام ها بتواند جهان ما را از طریق تحول و تعالی تک تک انسان ها از بحران های کنونی نجات بدهد و باعث جهشی معنوی در تاریخ تکامل بشر شود.
💢 یکی از مهم ترین پیام های تجربه کنندگان نزدیک به مرگ این است که زندگی ما و جهان به طور کلی براساس حساب و کتابی خلق شده و دارای معنا وهدفی است و این هدف «رشد و تکامل معنوی» است. یکی از تجربه کنندگان دراین زمینه معتقد است که «همگی ما در راه و مسیر تکامل هستیم. تنها چیزی که بین ما تفاوت دارد مسیر و تجربه ای است که برای خود انتخاب می کنیم ... تک تک ما موجوداتی روحانی هستیم که در حال تجربه زندگی زمینی هستیم.»
💢 یکی از تجربه گران می گوید: «آنچه درک کردم این بود که من هرگز فانی نیستم و از ازل وجود داشته ام و تا ابد وجود خواهم داشت و محال است که نابود شوم... و من برای همیشه در امنیت و محافظت کامل بوده و خواهم بود.»
💢 جالب است که براساس نظریات بسیاری از تجربه گران نزدیک به مرگ، ما به اراده و اختیار خود تصمیم می گیریم که برای رشد و تعالی معنوی بیشتر متولد شویم و به دنیای زمینی بیاییم. یکی از تجربه گران و نویسندگان معروف در مورد تجربه نزدیک به مرگ خودش می نویسد: «به من گفتند که ما زمینی ها، همه بدون استثناء، بنابه میل و اراده و اشتیاق شخصی بوده که روی کره زمین آمده ایم، و اینکه به راستی، این خود ما بودیم که بسیاری از نقاط ضعف، شرایط و اوضاع دشوار زندگی مان را برگزیده ایم تا به کمک آنها، امکان رشد و تکامل معنوی پیدا کنیم. ما قبل از آمدن بر روی زمین می دانستیم که لازم است مورد آزمایش های دشوار و گوناگون قرار بگیریم تا بفهمیم که چگونه خواهیم توانست مأموریت مان را انجام دهیم.
✋ پـــایـــان
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🕊
#مناجات_نامه
🌾 الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.
خواجه عبدﷲ انصاری
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨ـ
🌱 السَّلاَمُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ وَ النُّورِ الْبَاهِرِ #سلام_یا_مهدی.
🌱 سلام بر صاحب شمشير كشيده و بر ماه تابان و نور درخشان
اگر دانستمی کویت به سر میآمدم سویت
خوشا گر بودمی آگه ز راه و رسم منزلها
ملا محسن فیض کاشانی
#امام_زمان علیه السلام #شعر #ادبیات
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «سیرِ تغییر مردم»
🔸 از امامی که با هلهله صداشو نمیشنون تا امامی که آرزوی شنیدن صداش رو دارن... چی عوض شده؟!
#امام_زمان علیه السلام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍀🌾🍁✨﷽✨
🌾🍁
🍁
✅ سخن امام مهدی ارواحنافداه هنگام ظهور
🌿امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند:
اولین سخنی که امام مهدی ارواحنا فداه هنگام ظهور بیان میکنند، «بقیّة اللّه خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین» است. سپس میفرمایند : من بقیت اللّه و حجت خداوند و خلیفه او بر شما هستم، پس هیچ سلامكنندهای بر او سلام نمیكند مگر اینكه میگوید:
«السلام علیك یا بقیة اللّه في ارضه.»
همچنین، راوی از امام صادق(علیه السلام) درباره نحوه سلام کردن به حضرت مهدی(عجل الله فرجه) سؤال میکند حضرت میفرمایند: «این گونه سلام کنید:
«السلام علیک یا بقیّةاللّه فی أرضه».
سپس این آیه شریفه را تلاوت كردند:
🌱 «بَقِیتُ اللّه خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیكُمْ بِحَفیظٍ» هود/٨۶
اگر مؤمن باشید ، آنچه از جانب خدا برایتان باقى مى ماند، براى شما بهتر است، و من نگهبان شما نیستم.
#امام_زمان علیه السلام
#قرآن
🍁
🌾🍁
🍀🌾🍁
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 هشدارهای چند وقت پیش استاد #رائفی_پور در برنامه ثریا درباره تحرکات تروریستهای تکفیری غیر ایرانی برای انجام عملیاتهای خرابکارانه و کشتهسازی در کشور
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🔺 در روایت داریم که اجرای یک حد شرعی مثل یک شلاق توسط دادگاه و قاضی، از ۴۰ روز باریدن باران ارزشش بیشتره...
اگه همون روزهای اول چند تا از آشوبگرانی که پلیس رو آتش زدند جلوی دوربین ها اعدام میکردند جلوی کشته شدن صدها نفر گرفته میشد...
درد اصلی ما اینه که در برخی موارد، به اسلام واقعی عمل نمیشه. به خیال مماشات با آشوبگران اتفاقا تعداد بیشتری کشته خواهند شد...
#دشمن_شناسی #بصیرت
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
⭕️ امنیت ما فقط زمانی تامین میشه که بتونیم دشمن رو بترسونیم
هرچقدر با دشمن خونی و پلید مماشات کنیم او ضربات بیشتری به ما خواهد زد...
#دشمن_شناسی #بصیرت
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
26.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ دشمن رو باید از دور دید....
💥 کلیپ ویژه
#دشمن_شناسی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#توییت | پشتیبانی گسترده گروهکهای تروریستی و ضدّ ایرانی از ابتدا نشان میداد دشمن پای کار است...
#شاهچراغ
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مسمومیتِ روح.mp3
1.62M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥 مسمومیتِ روح!
▫️خدایا دقیقاً مشکلت با من چیه؟!
چرا نمیذاری یک آبِ خوش از گلوی من پایین بره؟
تا یه مشکلی حل میشه یکی دیگه سر راهم میذاری...
دیگه خسته شدم!
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌱بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌱
#سلام_بر_ابراهیم ۱
چرا ابراهیم هادی؟
🔸 تابستان سال ۱۳۸۶ بود. در مسجد امین الدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم. حالت عجیبی بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ایستاده بودم.
بعد از نماز مغرب، وقتی به اطراف خود نگاه کردم، با کمال تعجب دیدم اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!
درست مثل اینکه مسجد، جزیره ای در میان دریاست!
🔸 امام جماعت پیر مردی نورانی با عمامه ای سفید بود. از جا برخاست و رو به سمت جمعیت شروع به صحبت کرد. از پیرمردی که در کنارم بود پرسیدم: امام جماعت را می شناسی؟
جواب داد: حاج شیخ محمد حسین زاهد هستند. استاد حاج آقا حق شناس و حاج آقا مجتهدی.
من که از عظمت روحی و بزرگواری شیخ حسین زاهد بسیار شنیده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش می کردم.
🔸 سکوت عجیبی بود. همه به ایشان نگاه می کردند. ایشان ضمن بیان مطالبی در مورد عرفان و اخلاق فرمودند:
دوستان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق می دانند و اما رفقای عزیز، بزرگان اخلاق و عرفان عملی این ها هستند.
بعد تصویر بزرگی را در دست گرفت. از جای خود نیم خیز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. تصویر، چهره مردی با محاسن بلند را نشان می داد که بلوز قهوه ای بر تنش بود.خوب به عکس خیره شدم. کاملا او را شناختم. من چهره او را بارها دیده بودم. شک نداشتم که خودش است. ابراهیم بود، ابراهیم هادی!!
🔸 سخنان او برای من بسیار عجیب بود. شیخ حسین زاهد، استاد عرفان و اخلاق که علمای بسیاری در محضرش شاگردی کرده اند چنین سخن می گوید!؟ او ابراهیم را استاد اخلاق عملی معرفی کرد!؟
در همین حال با خودم گفتم: شیخ حسین زاهد که... او که سال ها قبل از دنیا رفته!!
🔸 هیجان زده از خواب پریدم. ساعت سه بامداد روز بیستم مرداد ۱۳۸۶ مطابق با بیست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اكرم صلیﷲعلیهوآله بود.
🔸 این خواب رویای صادقه ای بود که لرزه بر اندامم انداخت. کاغذی برداشتم و به سرعت آنچه را دیده و شنیده بودم نوشتم.
دیگر خواب به چشمانم نمی آمد. در ذهن، خاطراتی که از ابراهیم هادی شنیده بودم مرور کردم.
* * *
🔹 فراموش نمی کنم. آخرین شب ماه رمضان سال ۱۳۷۳ در مسجدالشهداء بودم. به همراه بچه های قدیمی جنگ به منزل شهید ابراهیم هادی رفتیم.
مراسم بخاطر فوت مادر این شهید بود. منزلشان پشت مسجد، داخل کوچه شهید موافق قرار داشت.
🔹 حاج حسین الله کرم در مورد شهید هادی شروع به صحبت کرد. خاطرات ایشان عجیب بود. من تا آن زمان از هیچکس شبیه آن را نشنیده بودم!
آن شب لطف خدا شامل حال من شد. من که جنگ را ندیده بودم. من که در زمان شهادت ایشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن جلسه حضور داشته باشم تا یکی از بندگان خالصش را بشناسم.
🔹 این صحبت ها سال ها ذهن مرا به خود مشغول کرد. باورم نمی شد، یک رزمنده اینقدر حماسه آفریده و تا این اندازه گمنام باشد!
عجیب تر آنکه خودش از خدا خواسته بود که گمنام بماند! و با گذشت سال ها هنوز هم پیکرش پیدا نشده و مطلبی هم از او نقل نگردیده! و من در همه کلاس های درس و برای همه بچه ها از او می گفتم.
* * *
🔸 هنوز تا اذان صبح فرصت باقی است. خواب از چشمانم پریده. خیلی دوست دارم بدانم چرا شیخ زاهد، ابراهیم را الگوی اخلاق عملی معرفی کرده؟
🔸 فردای آن روز بر سر مزار شیخ حسین زاهد در قبرستان ابن بابویه رفتم. با دیدن چهره او کاملا بر صدق رویائی که دیده بودم اطمینان پیدا کردم.
دیگر شک نداشتم که عارفان را نه در کوه ها و نه در پستو خانه های خانقاه باید جست ، بلکه آنان در کنار ما و از ما هستند.
🔸 همان روز به سراغ یکی از رفقای شهید هادی رفتم. آدرس و تلفن دوستان نزدیک شهید را از او گرفتم.
تصمیم خودم را گرفتم. باید بهتر و کامل تر از قبل ابراهیم را بشناسم. از خدا هم توفيق خواستم.
شاید این رسالتی است که حضرت حق برای شناخته شدن بندگان مخلصش بر عهده ما نهاده است.
🔺... ادامه دارد
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59