📢 شهدای ما «فی سَبیلِ اللَّهِ» کشته میشوند و کشتهشدگانِ دشمن «فی سَبیلِ الطّاغوتِ».
💠 آیتالله میرباقری:
"اصل مبارزه با باطل، تعطیلبردار نیست؛ درگیری بین جبهه حق و باطل، یک امر ضروری و اجتنابناپذیر است و موضوعی برای مصالحه وجود ندارد؛ چون مصالحه بر سر «اله» است؛ وقتی ما دنبال خدای خودمان هستیم و آنها دنبال دنیای خودشان هستند، امکان مصالحه نیست.
در این جنگ و مبارزه حق و باطل، دو طرف میکشند و کشته میشوند و خسارت میبینند؛ فقط تفاوت در یکجا است: «الَّذینَ آمَنوا یقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذینَ کفَروا یقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ». اینها در راه خدا میجنگند، آنها در راه غلبه شیاطین میجنگند. تفاوت در همین یک کلمه است؛ و الا آنها هم سختی میکشند و مشکلات را تحمل میکنند: «إِنْ یمْسَسْکمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»؛ اگر شما سختی میبینید دشمن هم سختی میبیند."
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⌛️ ساعت انتقام قبل از ظهور ...!
📹 حجت الاسلام پناهیان از نحوه نابودی صهیونست ها می گوید...
💥نابودی اسرائیل به دست ایرانی ها...
☑️ فلسطین کلیدواژه ظهور
✨اَللَّﮩُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ الفَـرَجــــ✨
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
✘ خیلی خراب کردم !
اینهمه گناه رو منم جای خدا بودم نمیبخشیدم.
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
✘ قابل توجه کسانی که در دفاع از فلسطین موضع مشخصی نگرفتند!
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
یا اله المُذنبین.mp3
8.08M
#پادکست_روز | #استاد_شجاعی
✘ اسم اعظم خدا، برای زمانهایی که روت نمیشه برگردی در خونهاش!
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
«فرمولی برای روا شدن حاجتها»
(هدیهای بزرگ از حضرت عبدالعظیم علیهالسلام در شب تولدشون)
🌏 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿
#سه_دقیقه_در_قیامت ۱۵
صـــدقــــه
➖ در ميان روزهايي كه بررسي اعمال آنها انجام شد، يكي از روزها براي من خاطره ساز شد.
➖ چون در آن وضعيت، ما به باطن اعمال آگاه ميشديم. يعني ماهيت اتفاقات و علت برخي وقايع را ميفهميديم.
➖چيزي كه امروزه به اسم شانس بيان ميشود، اصلاً آنجا مورد تأييد نبود، بلكه تمام اتفاقات زندگي به واسطهٔ برخي علتها رخ ميداد.
➖ روزي در دوران جواني با اعضاي سپاه به اردوي آموزشي رفتيم. كلاسهاي روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسيد، نميدانيد كه چقدر بچههاي هم دوره را اذيت كردم.
➖ بيشتر نيروها خسته بودند و داخل چادرها خوابيده بودند، من و يكي از رفقا ميرفتيم و با اذيت كردن، آنها را از خواب بيدار ميكرديم!
براي همين يك چادر كوچك، به من و رفيقم دادند و ما را از بقيه جدا كردند.
➖ شب دوم اردو بود كه باز هم بقيه را اذيت كرديم و سريع برگشتيم چادر خودمان كه بخوابيم.
➖ البته بگذريم از اينكه هرچه ثواب و اعمال خير داشتم، به خاطر اين كارها از دست دادم!
➖وقتي در اواخر شب به چادر خودمان برگشتيم، ديدم يك نفر سر جاي من خوابيده! من يك بالش مخصوص براي خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، براي خودم يك رختخواب قشنگ درست كرده بودم.
چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه كسي جاي من خوابيده، فكر كردم يكي از بچهها ميخواهد من را اذيت كند، لذا همينطور كه پوتين پايم بود، جلو آمدم و يك لگد به شخص خواب زدم!
➖ يكباره ديدم حاج آقا... كه امام جماعت اردوگاه بود از جا پريد و قلبش را گرفته و داد ميزد: كي بود؟ چي شد؟
➖ وحشت كردم. سريع از چادر آمدم بيرون. بعدها فهميدم كه حاج آقا جاي خواب نداشته و بچهها براي اينكه مرا اذيت كنند، به حاج آقا گفتند كه اين جاي حاضر و آماده براي شماست!
➖ اما لگد خيلي بدي زده بودم. بنده خدا يك دستش به قلبش بود و يك دستش به پشتش!
➖ حاج آقا آمد از چادر بيرون و با عصبانيت گفت: الهي پات بشكنه، مگه من چيكار كردم كه اينجوري لگد زدي؟
➖ جلو رفتم و گفتم: حاج آقا غلط كردم. ببخشيد. من با كسي ديگه شما را اشتباه گرفتم. اصلاً حواسم نبود كه پوتين پايم كردم و ممكن است ضربه شديد شود.
➖ خلاصه اون شب خيلي معذرت خواهي كردم. بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برويد بخوابيد، من تو ماشين ميخوابم، فقط با اجازه بالش خودم رو برميدارم.
➖ چراغ برداشتم و رفتم توي چادر، همين كه بالش رو برداشتم، ديدم يك عقرب به بزرگي كف دست زير بالش من قرار دارد!
➖ حاج آقا هم داخل شد و هر طوري بود عقرب رو كشتيم. حاجي نگاهي به من كرد و گفت: جان مرا نجات دادي، اما بد لگدي زدي، هنوز درد دارم. من هم رفتم داخل ماشين خوابيدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتيم.
➖ روز بعد، من در حين تمرين در باشگاه ورزشهاي رزمي، پايم شكست. اما نكته جالب توجه اين بود كه ماجراي آن روز در نامه عمل من، كامل و با شرح جزئيات نوشته شده بود.
➖ جوان پشت ميز به من گفت: آن عقرب مأمور بود كه تو را بكشد، اما صدقهاي كه آن روز دادي، مرگ تو را به عقب انداخت!
➖ همان لحظه فيلم مربوط به آن صدقه را ديدم. يادم افتاد عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت: فلانی كه همسايه ماست، خيلي مشكل مالي دارد. هيچي براي خوردن ندارند. اجازه دارم از پولهايي كه كنار گذاشتي مبلغي به آنها بدهم؟
گفتم: آخه اين پولها براي خريد موتور است. اما عيب نداره. هر چقدر ميخواهي به آنها بده.
➖ جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحاني كه لگد خورد؛ ايشان در آن روز كاري كرده بود كه بايد اين ضربه را ميخورد. ولي به نفرين ايشان، پاي تو هم شكست.
بعد به اهميت صدقه دادن و خيرخواهي براي مردم اشاره كرد.۱
➖ البته اين نکته را بايد ذکر کنم: «به من گفته شد که صدقات، صلهرحم، نمازجماعت و زيارت اهلبيت علیهم السلام و حضور در جلسات ديني و هر کاري که خالصانه براي رضاي خدا انجام دهي جزو مدت عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر ميگردد.»
__________________
۱ .آيه ۲۹ سوره فاطر ميفرمايد:«كساني كه كتاب الهي را تلاوت ميكنند و نماز را بر پا ميدارند و از آنچه به آنها روزي دادهايم پنهان و آشكار انفاق ميكنند، تجارت (پرسودي) را اميد دارند كه نابودي و كساد در آن نيست.»
يا حديثي كه امام باقر علیه السلام فرمودهاند: صدقه دادن، هفتاد بلا از بلاهاي دنيا را دفع ميكند و صدقه دهنده از مرگ بد رهايي مييابد.
✔️ ادامه دارد... منتظر باشید
#سه_دقیقه_در_قیامت
#دنیا_مزرعه_آخرت
#برزخ
🌷قسمتهای پیشین👉
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59