چرا خدا رو نمی بینیم؟ 1.mp3
10.92M
#صوت_کاربردی
#پرسش_های_آسمانی
شماره 9⃣1⃣
🐞موضوع: چرا خدا رو نمی بینیم؟🤔
👌پیشنهاد دانلود، فوق العاده شنیدنی☺️
@montazer_koocholo
AUD-20210615-WA0031.mp3
9.11M
#یا_موسی_بن_جعفر
#انتخاب_اصلح
#به_نیابت_از_شهدا_رأی_میدهیم
🌹#زنگوله_و_بز_بازیگوش🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤 با اجرای :اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو
🗣قرائت :#آیه_الکرسی
🎶تدوین : ___
📚منبع : شب های شیرین
@montazer_koocholo
#حدیث_مهدوی
#قسمت_سی_و_چهارم
✨رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:
🌱المَهدیُّ عَلَیهِ جَلابیبُ النُّورِ
*مهدی علیه السلام را هاله ای از نور احاطه کرده است.*
📚بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۹۰
✨آن حضرتِ مهدی
آن حضرتِ دوران
🌟خوش صورت و زیباست
پرنور و درخشان
✨دنیا شود آخِر
از ظلم و ستم دور
🌟مولایِ عزیز است
در هاله ای از نور
🌸🌸🌸🌸🌸
@montazer_koocholo
21.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: بیزینس پرسود
پیام اخلاقی: رقابت سالم و رقابت مخرب
🌸🌸🌸🌸🌸
@montazer_koocholo
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: عیب هرکس را به خودش بگو
پیام اخلاقی: غیبت کردن
🌸🌸🌸🌸🌸
@montazer_koocholo
کی از من قوی تره.mp3
31.85M
#یا_حسین_بن_علی
#انتخابات
#رأی_من_هدیه_به_حاج_قاسم
🌹#کی_از_من_قوی_تره🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو
🗣 #شعر_حماسی
🎶تدوین : ___
📚منبع :
@montazer_koocholo
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 #مهارت_های_زندگی
کارتون زیبای
مهارت های زندگی
🇮🇷 این قسمت : محسن طلبکار می شود
🔮
@montazer_koocholo
🎥 #کارتون #انیمیشن #مهارتهای_زندگی
22.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
🎞انیمیشن در مسیر باران_قسمت اول
@montazer_koocholo
#داستان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
✨یادگاری_قسمت اول✨
ریان خیلی دلش گرفته بود. انگار یک آسمان ابر در دلش سنگینی می کرد! وقت خداحافظی بود و او دلش نمی خواست از امام خود جدا شود😢اما چاره ای نبود. باید پس از ماهها دوری از خانواده اش، به شهر و سرزمین خودش برمی گشت! وسایل سفرش را پشت شتر🐪خوب جابه جا کرد و به یکی از خدمت کارهای✨امام رضا علیه السلام که به او کمک می کرد، گفت: «لطفا سطلی آب💦به شترم بده تا بروم از آقا خداحافظی✋کنم!» بعد از پله های خانه بالا رفت. امام علیه السلام در اتاق، منتظرش بود. ریان جلوی در اتاق🚪که رسید، ایستاد و با خودش گفت: «یادم باشد یکی از پیراهن های👕آقا را به یادگاری بگیرم. همچنین تقاضا کنم چند درهم به من بدهد، تا برای همسر و دخترانم انگشتر💍 و سوغاتی🛍 بخرم. اگر به آنها بگویم این سوغاتی ها را از پول آقا خریده ام، حتما خیلی خوشحال می شوند!»😍 ریان در زد و بعد آهسته آن را گشود. ✨امام علیه السلام با دیدن او از جا برخاست. جلو آمد، او را بغل کرد و برایش دعا کرد. ریان دست در گردن آقا انداخت. نتوانست طاقت بیاورد، یکهو بغض دلش پاره شد و با صدای بلند گریه کرد😭 امام علیه السلام با مهربانی سعی کرد او را آرام کند. دو خدمت کار با شنیدن صدای گریه، به سوی او آمدند. ريان با چشم های اشک آلود😢دست امام را بوسید. می خواست حرفی بزند؛ اما غصه راه گلویش را بسته بود. سرانجام از امام عليه السلام جدا شد😔
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo