#قسمت_هفدهم
طوقی کبوتر همسفر اسرای کربلا
....🕊 تا به حال همچنین سفر غمگینی نداشتم😔 دوستان خوبم، مردم بی وفا به خانواده پیامبر مهربان☀️ که حتی از پدر هم براشون بیشتر زحمت کشیده بود، رحم نکردند. خانواده ای که هر کسی مشکلی داشت، سراغ آنها می آمد. آنها برایش دعا🤲 می کردند و از خدا می خواستند که مشکلشان را حل کند. خدا هم مشکل آنها را حل می کرد.
ما در این سفر شهرها را یکی پس از دیگری گذشتیم. به شهر پر بلای شام رسیدیم. اول ماه صفر بود. مردم بی وفا به پشت بام ها رفته بودند. می خواستند اسرایی☀️ که طناب و زنجیر بهشان بسته بودند را ببینند. یزید که لعنت خدا بر او باد را دیدم.
اسرا☀️ را جلوی یزید ملعون👺 نگه داشتند. حضرت زین العابدین، امام سجاد مهربان☀️ به یزید سنگدل👺 فرمودند:
ای یزید، اگر پیامبر مهربان☀️ ما را ببیند، چه جوابی به او می دهی❓
یکی از دختران امام حسین(علیه السلام)☀️ فرمود: ای یزید👺 آیا دختران پیامبر مهربان☀️ باید اسیر شوند؟
با شنیدن این سخن، مردم شام را دیدم که شروع به گریه کردند. یزید ترسید. برای همین هم دستان امام سجاد مهربان☀️ را باز کرد.
ای یزید👺 ما امانت های پیامبر مهربان☀️ در بین شما هستیم.
یزید ملعون را دیدم که👺 عصبانی شد.
عمه مهربان☀️ حضرت زینب(سلام الله علیها) فرمودند: ای یزید ستمگر، تو مسلمان نیستی. تو پیامبر مهربان را قبول نداری. وگرنه به خانواده اش ظلم نمی کردی.
تو فقط زورگو هستی. اما ای یزید👺 ما از زورگویان نمی ترسیم.
یزید را دیدم که ترسید و ساکت شد...
واقعا هم همین طور بود. من می دیدم که عمه مهربان☀️ و امام سجاد(علیه السلام)☀️ با شجاعت حرفشان را زدند و جلوی زورگویی های یزید ایستادند...
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
✨شوق دیدار_۵✨
#قسمت_پنجم
اما قبل از آن که احمد چیزی بپرسد، امام عسکری علیه السلام✨ رو به احمدکرد وگفت: ای احمد ! از زمانی که خداوند انسان را آفریده همیشه از طرف خدا در روی زمین 🌎 فرستادگان و کسانی که مردم را راهنمایی و هدایت کنند وجود داشته و تا قیامت نیز چنین خواهد بود و زمین از فرستاده و حجت خدا خالی نخواهد شد. احمد تا این کلمات را از امام عسکری علیه السلام ✨ شنید👂 پرسیدن برایش راحت شد و به خود جرأت داد و پرسید: ای پسر رسول خدا امام و جانشین پس از شما کیست؟ امام عسکری علیه السلام ✨ بدون این که جوابی بدهند با عجله به درون اتاق🚪 رفتند.
احمد خیلی تعجب😳 کرد و با خودش گفت: نکند امام عسکری علیه السلام✨ از پرسش من ناراحت شده اند؟ بعد از لحظاتی امام عسکری علیه السلام ✨ برگشتند در حالی که پسر بچه ای سه ساله را در آغوش داشتند که صورتش همانند ماه شب چهارده 🌕 میدرخشید✨. سراسر وجود احمد را تعجب فرا گرفته بود و به چهره ی زیبا💚😊 و قشنگ آن پسر بچه نگاه می کرد که امام عسکری علیه السلام✨ فرمود: ای احمد، پسر اسحاق! اگر نزد خدای بزرگ❤️ و امامان، شخص بزرگوار و قابل اعتمادی نبودی پسرم را به تو نشان نمی دادم، همانا نام و نشانه های او همانند نام و نشانه های رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ✨است.
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
10.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: پیش داوری
پیام اخلاقی: کسب تجربه
🍃🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo
#والدین_بخوانند
۵ روش طلائی درست حرف زدن با فرزندان
۱. اگر کودکت با گریه چیزی می خواد!
نگوئید: بیا بگیرش، فقط دیگه گریه نکن و صداتو نشنوم!
بگوئید: می دونم که خیلی دوستش داری، اما میدونی که من نمیتونم بهت اجازه بدم بهش دست بزنی!
۲. اگه موقع غذا خوردن، مقاومت میکنه و نمیخوره!
نگوئید: اگه غذاتو نخوری ضعیف و کوچولو میمونی و دیگه بزرگ نمیشی!
بگوئید: وقتی غذاتو خوب بخوری مثل من و بابا قوی و بزرگ میشی!
۳. اگه داره کار اشتباهی انجام میده!
نگوئید: تو نمیتونی و داری اشتباه انجام میدی، بده من درستش کنم!
بگوئید: بیا با هم فکر کنیم ببینیم چجوری میشه این کارو راحت تر انجام بدیم!
۴. اگه حرف زشتی زد!
نگوئید: بچه بی ادب!
بگوئید: حرف بد زدن ممنوع!
۵. اگر بهتون دروغ گفت!
نگوئید: دروغگو، مگه نگفتم دروغ نگو!
بگوئید: میدونم راستشو بهم نگفتی، دفعه بعد بهم راستشو بگو
@montazer_koocholo
Audio_48508.mp3
5.18M
#قصه های مادر جون
#قصه_مهدوی
#قصه_شب
📚عنوان:شوخی با امام زمان(عج)
🎤گوینده:خانم وفایی
🍒🥦🍒🥦🍒🥦
💚الهی الهی چقدر این قصه ها دلنشینه🤗🤗
موافقین امشب هم حرفای مادر جون👵 رو با گوش👂 جانمون بشنویم❓
🌞مهربوناصلوات و دعا🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون❤️ فراموش نشه 😉
🍒🥦🍒🥦🍒🥦
📚مارا به دوستان وعزیزانتان معرفی کنید👇
@montazer_koocholo
#قسمت_هجدهم
طوقی 🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا🕌
داشتم از خاطرات شام براتون میگفتم. هر موقع از شام میگویم، قلبم آتش میگیرد. چون با چشمان 👀خودم مصائب و مشکلات خانوادهی پیامبر ⚡مهربان را دیدم. یادم است که آن موقع که پیامبر مهربان زنده بودند، بارها به مردم فرمود: حسین نور دیدهی من است. هر کسی حسینم را اذیت کند، من را اذیت کرده و هر کسی من را اذیت کند، خدای مهربان را اذیت کرده است. در مجلس یزید ملعون، رقیهی 3ساله را دیدم که گوشهای نشسته بود. خیلی دلش برای بابا حسینش⚡ تنگ شده بود. به عمه زینبش⚡ که نگاه میکرد، دلش آروم میگرفت. درد کشیدن رقیه⚡ سه ساله من را خیلی آزار میداد. پرواز🕊 کردم و رفتم کنار یکی از کبوترانی🕊 که آنجا بود نشستم. دیدم او هم ناراحت است و اشک میریزد. نگاهش را به سمت من کرد و گفت: یادم است که پیامبر⚡ مهربان به مردم بی وفا میفرمود: خداوند نام پسرانم حسن و حسین(علیهماالسلام) ⚡را در آسمانها☁️ نوشته است. کبوتر🕊 نگاهی به رقیهی⚡ سه ساله کرد و به من گفت: ببین این آدمهای زشت👺 و ستمگر حتی به این دختر سه ساله هم رحم نکردند.
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
#شعر
#جمعه_های_انتظار
صبح و ظهر و شب هستی
یاد کربلا ، آری
داغ جد پاکت را😢
روی قلب خود داری💔
من در این عزاداری🏴
با تو می شوم هم درد🕯
غصه ها به دل داری
در عزای او، ای مرد😞
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
@montazer_koocholo