eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان این هفته: نامش "تالیا" بود ولی به او به او میگفتند چون هرجا که مینشست یا نماز میخواند زمین زیر پایش سبز و خرم میشد.😍 پدرش مال و نعمت زیادی داشت اما دوست دار حکمت بود و به راهنمایی انسان های بیچاره میپرداخت . وقتی به پیامبری رسید مردم را به سوی خدا دعوت کرد. ✨ روزی حضرت خضر از یکی از بازار های بنی اسراییل عبور میکرد ، فقیری از او کمک خواست ، خضر علیه السلام گفت: ای مرد با ایمان! چیزی ندارم که به تو بدهم ‌. فقیر گفت: اثار نورانیت در چهره تو میبینم ، تو را به ابروی خدا قسم به من کمک کن! .😌 خضر علیه السلام گفت: مرا به ابروی خدا قسم دادی، چیزی ندارم ، پس مرا به عنوان غلام در این بازار بفروش و پولش💰 را برای خودت بردار. فقیر پرسید: ایا چنین کاری شایسته است؟⁉️ خضر گفت: من نمیتوانم نام خدا را نادیده بگیرم، مرا بفروش. فقیر حضرت خضر را به مبلغ چهار صد درهم💰 فروخت و ان پول را برای خود برداشت و رفت. خضر علیه السلام نزد اربابش ماند، ولی دید اربابش کاری به عهده او نمیگذارد. روزی به اربابش گفت: تو مرا برای خدمت خریده ایی ، دستور بده تا کاری برایت انجام دهم. 😉 تاجر گفت: تو مرد سالخورده ایی هستی، دوست ندارم به زحمت بیفتی😊 خضر علیه السلام گفت: نه کار برای من زحمت نیست.☺️ تاجر سنگ بزرگی در گوشه خانه اش را نشان داد و از خضر علیه السلام خواست تا ان را بیرون ببرد، برای بیرون بردن ان شش کارگر نیاز بود، اما خضر علیه السلام ان را به تنهایی جا به جا کرد.😊 تاجر باور نمیکرد که خضر علیه السلام بتواند ان کار را به تنهایی انجام دهد. پس از مدتی تاجر تصمیم گرفت به مسافرت برود او خضر علیه السلام رابه عنوان امین در خانه گذاشت و از او خواست مقداری خشت درست کند تا او بر گردد. تاجر به مسافرت رفت و پس از مدتی بازگشت باور نمیکرد که حضرت خضر علیه السلام ساختمان خانه او را محکم و عالی درست کرده باشد. 👏 تاجر به او گفت: تو را به ابروی خدا قسم میدهم بگو کیستی و کارت چیست؟ خضر علیه السلام گفت: تو مرا به ابروی خدا قسم دادی، من خضر هستم که نامم را شنیده ایی، فقیری از من درخواست کمک کرد، چیزی نداشتم به او بدهم، اما چون مرا به ابروی خدا قسم داد، از ناچاری خود را غلام او نمودم او من را به تو فروخت و پولش💰 را گرفت و رفت. تاجر از اینکه او را نشناخته بود معذرت خواهی کرد و گفت: پدر و مادرم به فدایت. اختیار من با توست ، میخواهی تو را ازاد کنم تا هرجا میخواهی بروی!😇 خضر گفت: دوست دارم ازاد باشم تا به عبادت خدا بپردازم.😇 پس تاجر او را با احترام ازاد کرد و خضر علیه السلام گفت: سپاس خدایی که توفیق بندگیش را به من عطا کرد و مرا از گناه نجات داد‌ در این مدت که خضر علیه السلام در خانه تاجر بود، از میان قومش شده بود و کسی او را نمیشناخت. در روایتی از امام رضا علیه السلام داریم که میفرماید: که حضرت خضر علیه السلام از اب حیات خورده و زنده است او پیش ما می اید و به ما سلام🖐 میکند ولی ما او را نمیبینیم. پیام اخلاقی این هفته: حضرت خضر علیه السلام مونس تنهایی است‌‌.💚 امام صادق میفرماید: چون خداوند اراده فرموده عمر طولانی به عنایت کند و بسیاری از بندگان به طولانی بودن عمر طولانی ایشان اشکال خواهند گرفت، به همین دلیل عمر بنده خوب خدا حضرت خضر را طولانی کرده است ، تا تشبیهی برای عمر طولانی باشد🌟 @montazer_koocholo