#قسمت_بیست_و_دوم
طوقی 🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
... یادم رفت براتون بگم که حضرت رقیهی سه ساله، یک خواهر دیگه هم داشت. اسمشون سیده خوله بود. سیده خوله هم سه سالشون بود. آدمهای بد به دستان و گردن ایشان هم طناب بسته بودند. ⛓
سیده خوله هم مثل خواهرش رقیه، در کربلا و بعد از آن خیلی سختی کشید.😔 آخه آدم بدها 👿 ایشون رو هم میزدند. 🕊کاش میتونستم کاری کنم.
من فقط گریه میکردم. 😢
چشمم به سیده خوله بود. این دختر سه ساله خیلی ضعیف شده بود. نگرانش بودم.
همین طور که به او نگاه میکردم، دیدم در بین راه از شتر به روی زمین افتاد. 🐫
توی شهر بَعلبَک بودیم. سیده خوله خیلی آسیب دید. شب تا صبح بالای سرش نشستم. عمه زینب از او پرستاری میکرد. اما صبح که شد، سید خوله به شهادت رسید. 🥀
✨عمه زینب و بقیه خانواده ی پیامبر مهربان، خیلی برای سیده خوله گریه کردند. 😭
اما آدمهای زشت و سنگدل 👹 شادی میکردند.
امام سجاد مهربان، سیده خوله را در ورودی شهر بَعلبک به خاک سپردند. کنار قبر او نهالِ درختِ سَروی را کاشتند. 🌲 نهالی که امام سجاد کاشتند، الان به یک درخت بسیار بزرگ تبدیل شده است.🌲 دوستان من هر ساله به آنجا پرواز میکنند و روی آن درخت مینشینند. 🕊🕊
@montazer_koocholo