eitaa logo
🏴 منتظران ظهور 🏴
2.8هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
9.4هزار ویدیو
297 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 منتظران ظهور 🏴
⚡️وظایــــــــــف منتظـــــــــــــران⚡️ 💢ادامه ی تکلیـــف چهاردهم🔻 🔅امام صادق علیه السلاپ پس از ب
⚡️وظایــــــــــف منتظـــــــــــــران⚡️ 💢تکلیـــف پانزدهم🔻 ❣تکذیب و رد مدّعیان نیابت خاصّه حضرت مهدی علیه السلام در عصر غیبت کبری❣ از تکالیف و وظایف مؤمنان است. ✨شیعه ی امامیه معتقد است که با فوت نایب خاص آن حضرت در غیبت صغری، شیخ علی بن محمّد سَمُری رضی الله عنه، نیابت خاصّه و وکالت از جانب امام زمان علیه السّلام خاتمه یافته است. 🔰شیخ علی بن محّمد سَمُری رضی الله عنه چهارمین وکیل نایب خاص آن حضرت بوده است و به اعتقاد شیعه اثنی عشری و بر حسب مذهب امامیه، نیابت خاصّه فقط مخصوص غیبت صغری است و در غیبت کبری، نیابت خاصّه و وکالت از جانب امام علیه السّلام وجود ندارد.☝ 👈امّا نیابت عامّه آن حضرت در عصر غیبت کبری نه تنها ممکن و جایز است بلکه ادلّه و براهین، بر وجود و ثبوت نیابت عامّه ی آن حضرت دلالت دارند و علمای عامل و واجد شرایط(ِ1) مذکور در لسان اهل بیت علیه السّلام، وکلا و نوّاب عامّه ی آن حضرت می باشند.👌 💭راوی می گوید: "در سالی که شیخ علی بن محمّد سمری از دنیا رفت، من در مدینة السلام (بغداد) بودم و چند روز قبل از وفاتش نزد او حاضر شدم؛ او برای مردم نامه ای بیرون آورد. از آن نسخه برداشتم که: 💠بسم الله الرّحمن الرّحیم، ای علی بن محمّد سمری! خداوند اجر برادرانت را در (فقدان) تو بزرگ بدارد. همانا تو از امروز تا شش روز دیگر خواهی مرد، پس خود را مهیّا کن و به احدی وصیت نکن که پس از وفات تو، جانشین تو گردد. به تحقیق غیبت کبری آغاز شده است؛ پس ظهوری نخواهد بود مگر بعد از اذن خداوند عزّوجّل، و آن بعد از طولانی شدن وقت ظهور، و سخت شدن دل ها و پرشدن زمین از ستم است و به زودی در شیعیان من کسانی می آیند که ادّعا می کنند مرا دیده اند. آگاه باشید هرکس قبل از خروج سُفیانی و صدای آسمانی، ادّعای دیدار مرا نمود، او دروغ گو و تهمت زننده است و لا حَولَ و لا قُوَّةَ اِلّا بِااللهَ العَلِیِّ العَظیم.💠2 📌اثبات نیابت خاصّه با یکی از این سه طریق ممکن است: . . . 🖇ادامه دارد... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚1-رساله های توضیح المسائل، احکام تقلید، مسألۀ 1. 📚2-کمال الدین ج2 ص516 باب45 ح 44 را نشر دهید و قدمی برای کسب معرفت امام زمان علیه السلام بردارید... 🕹 اللهم عجـــل لولیـــک الفـــرج... 🌺سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات...
⚡️وظایــــــــــف منتظـــــــــــــران⚡️ 💢 ادامه ی تکلیـــف پانزدهم🔻 اثبات نیابت خاصّه با یکی از این سه طریق ممکن است: ✅اوّل: نصّ صریح و تصریح خود امام زمان علیه السّلام؛ ✅دوم: نصّ تصریح نایب خاص امام علیه السّلام؛ ✅سوم: آشکار شدن و وقوع کرامات و امور خارق عادت، از طرف مدّعی نیابت خاصّه، که نشانه ربط و ارتباط خاص او با خداوند متعال و آن حضرت، و تأکید اوست. هر یک از نوّاب خاص امام علیه السّلام در عصر غیبت صغری، 👈یا با نصّ خود امام علیه السّلام 👈و یا نصّ و تصریح نایب خاص پیشین او، تعیین و منصوب شده اند و دارای کرامات و امور خارق عادات بسیاری بوده اند؛ 📌بنابراین تا هنگامی که نیابت خاص شخصی، با ادلّه قطعی ثابت نشود، نمی توان قائل به نیابت خاص او شد و این ادّعای نیابت و همچنین قبول آن حرام است. ♨️در عصر غیبت کبری، حصول این طرق سه گانه، بعید، بلکه باطل و مردود است؛ زیرا به طور مسلّم نه نصّ و تصریحی از طرف امام یا نایب خاص او وجود دارد و نه فردی یافت می شود که با کرامات و ارائه ی آن ها، بتواند نیابت خاص خود را به اثبات رساند. 🔰آری ممکن است فرد یا افرادی، مدّعی نیابت خاصّه ی امام زمان علیه السّلام باشند؛ امّا باید آن ها را به طور جدی امتحان کرد و دید آیا هیچ یک از این طرق سه گانه، قائم بر نیابت خاصّه ی آن فرد یا افراد هست یا خیر؟☝ ♦️با امتحان و دقّت نظر در قول، فعل، فکر،کردار و ادّعای فرد مدعّی نیابت خاصّه، دروغ و فریب او به خوبی آشکار می شود. ❗️از آغاز غیبت کبری تاکنون، تحقّق هیچیک از این راه های سه گانه در احدی نه شنیده و نه دیده شده است. 💥روشن است که مدّعی نیابت خاصّه باید بیش و پیش از همه، عامل به شریعت و دین خدا بوده و کوچک ترین لغزشی از او دیده نشود و همه واجبات را به جا آورده و تمام محرّمات را ترک کند و از مکروهات بپرهیزد و مستحبّات را انجام دهد و کرامات و خارق عادات او نیز باید بر ارتباط او با حضرت حجّة علیه السّلام دلالت تام و کاملی داشته و نیابت خاص او را به اثبات رساند،که چگونگی آن نزد اهل فن روشن است. 🔅آن جا که حضرت می فرمایند: 💠هر کس ادّعای مشاهده ی مرا نمود، دروغ گوی تهمت زننده است💠 به همین موضوع اشاره دارد، یعنی اگر کسی ادّعا کند از طرف آن حضرت نیابت خاصّه دارد و ایشان را آنگونه که نوّاب خاص ملاقات می کرده اند، ملاقات می کند، دروغگو و تهمت زننده است. . . . را نشر دهید و قدمی برای کسب معرفت امام زمان علیه السلام بردارید... 🕹 اللهم عجـــل لولیـــک الفـــرج... 🌺سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات...
و پـاســـخ مهدوی سوال🔻 ⁉️ چرا به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه شریف، "قائم" می گویند؟! ⚡️قائم یعنی قیام کننده. 🔹آن حضرت در برابر اوضاع سیاسی و انحرافات اجتماعی و دینی قیام می‌کند و عالم را پر از عدل و داد می‌نماید. ♨️قیام آن حضرت یک قیام جهانی است که همه اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر را فرا می‌گیرد و وعده الهی را محقق می‌سازد. 💭شخصی از امام جواد علیه‌السلام همین سؤال را پرسید، امام پاسخ دادند: 💠به جهت آنکه نام و یاد مهدی به فراموشی سپرده می‌شود و بعد از آن فراموشی او قیام می‌کند.💠1 🗯شیخ مفید رحمه‌الله از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: 💠مهدی قائم نامیده شده است، چون قیام به حق می نماید.💠 2 📌از برخی اخبار استفاده می‌شود که به این علت مهدی را قائم می‌گویند که در عالم قبل از این عالم، در حال قیام بودند و مشغول نماز و عبادت پروردگار. . . . 📚۱. کمال‌الدین، شیخ صدوق، ج۲، ص۳۷۸. 📚۲. الارشاد، شیخ مفید، ص۳۶۴. 🌺اللهم عجـــل لولیـــک الفـــرج🌺
گناه13_1396-8-29-12-56.mp3
4.77M
13 نذار پیامدهای گناهانی که مرتکب شدی؛ دامنگیرت بشـــه! هوایِ سالمندان و کودکانـو داشته باش. محبتِ خاصّت به اونا دفع کننده ی آثارِ گناهانت هستند. 🎤 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 منتظران ظهور 🏴
شاهزاده ای در خدمت قسمت صدو پنجاه: خلیفه دوم هم طعم مرگ را چشید و بازهم فراموش کاران ،فراموش کردند
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه و یکم: عایشه و حفصه جلو رفتند و یکی پس از دیگری گفتند: یا خلیفه ، ما از شما طلبی داریم عثمان نگاهش را از مردم گرفت و به آنها دوخت و گفت : ما که حسابمان پاک است و به شما بدهکار نیستیم ، طلب شما از ما چیست ؟! عایشه گلویی صاف کرد و گفت : ما میراث همسرمان ، رسول الله را از ملک و دارایی او که اکنون در دست شماست ، از شما خواهانیم... فضه با شنیدن این حرف یاد آن معرکه ای افتاد که پدران این دو زن ، ابوبکر و عمر برپا کرده بودند و بانویش ، اولین مظلومهٔ عالم در اینجا حاضر شد و حق خودش ،سرزمین فدک را که خود پیامبر به ایشان بخشیده بود از آن دو طلب کرد و همین دو زن عایشه و حفصه نزد پدرانشان شهادت دادند که از پیامبر شنیده اند که انببا الهی از خود ارثی به جا نمی گذارند و عجیب اینکه ، بعد از گذشت سالها حرف خودشان را فراموش کردند و در پی میراثی افتادند که از رسول الله به آنها میرسد... فضه اشک چشمانش را گرفت و گوش تیز کرد تا ببیند عثمان به آنها چه میگوید... فضه دلش حال و هوای بانویش را کرده بود او به یاد حضرت زهرا سلام الله افتاده بود و اشک بی امان صورتش را میشست ،یاد قصه غصه فدک ،یاد آن پهلویی که شکست ، آن سرزمینی که غصب شد ، آن حقی که به یغما رفت و آن بانویی که آسمانی شد.. ناگاه با صدای عثمان به خود آمد ، عثمان فریاد زد: شما دو نفرچه می گویید ؟ کدام حق ؟ کدام میراث ؟ زود با دلیل و مدرک ثابت کنید که من حقتان را غصب کردم .... ادامه دارد 📝به قلم :ط_حسینی
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه و دوم: عایشه کمی جلوتر آمد و گفت : همانطور که می دانید و من و این زن همراهم از زنان پیامبر صلی الله علیه واله بودیم و حال در پی میراثی که از همسرمان به ما می رسد و میدانیم اینک در دست شماست آمده ایم و شما موظفید که حق ما را به ما باز پس دهید. عثمان در جای خود جابه جا شد و گفت : به خدا قسم به شما میراث نمی دهم چونکه شهادت شما بر علیه خودتان را به یاد دارم ، شما دو تن نزد پدران خود(ابوبکر و عمر ) شهادت دادید که از پیامبر شنیده اید که فرمود : پیامبر ارثی به جا نمی گذارد و هر چه از او باقی می ماند صدقه است. شما دو تن حتی به این شهادت بسنده نکردید و و این گفته را به یک عرب بیابانی دورافتاده که به پایش بول می نمود و با بولش خودش را تطهیر میکرد یعنی مالک بن حرث بن الحدثان یاد دادید و او همراه شما شهادت داد و یک نفر از اصحاب پیامبر و از انصار جز این عرب بیابانی شهادت نداد. عثمان نگاهی به جمع پیش رویش انداخت و ادامه داد: قسم به خدا! شکی ندارم که آن عرب بیابانی و شما دو نفر به پیامبر نسبت دروغ دادید. فضه با شنیدن این سخنان ، اندکی دلش آرام گرفت و با خود گفت : درست است که او هم بر کرسی خلافت به ناحق تکیه داده اما حرفی زد که عین حق و حقیقت است. در این هنگام عایشه و حفصه در حالیکه زیر لب به عثمان ناسزا می گفتند از مجلس خارج شدند در میانه راه خروج بودند که عثمان صدایش را بالاتر برد و‌گفت :برگردید، آیا شما نبودید که نزد پدرانتان به این مطلب شهادت دادید؟ هر دو روی برگرداندند و‌گفتند: آری.. عثمان گفت : اگر براستی شهادت دادید پس طبق گفته خودتان حقی در اموال رسول الله ندارید اما اگر شهادت دروغ دادید لعنت خدا و فرشتگان و لعنت همه مردم برشما و برکسی که شهادت شما را علیه اهل بیت پیامبر(حضرت زهرا) قبول کرد.... فضه با شنیدن این سخن اشک چشمش دوباره روان شد و با خود گفت : این جماعت خود می دانستند که چه ظلم عظیمی به دختر رسولشان می کنند ، دانسته و آگاهانه ظلم کردند و بی شک عاقبت بدی در پیش خواهند داشت... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه سوم: دوران، دوران قدرت نمایی عثمان بن عفان بود و عجیب اینکه ، خلیفه سوم ، دنیایش با دو خلیفه دیگر فرق داشت . اگر آن دو بین مردم بر کرسی ساده می نشستند و در خانه ای مانند دیگر مردم ساکن بودند ، اما این خلیفه طبع شاهانه اش ،بسی بیش از همه بود و در همان اول راه خانه ای محکم با درهای زیبا و بزرگ ساخت که در نظر مردم قصری باشکوه بود و تا به حال مانند آن را ندیده بودند.. دیگر زمین خانه با حصیر یا گلیمی ساده پوشیده نبود بلکه فرش های زیبا و چشم نواز سراسر ،قصر خلیفه را در بر گرفته بود و تزیینات زیبا ،چشم هر بیننده ای را خیره می کرد. و کاش این اسراف بیت المال به همینجا خاتمه می یافت ، خلیفه خود خوانده سوم دوست داشت نه تنها خود شاهانه زندگی کند بلکه نزدیکانش را نیز در این مورد شریک می کرد و از بیت المال مسلمین بذل و بخشش های فراوان به اقوام و امویان می نمود و هرکس نسبش به بنی امیه نزدیک تر بود ، بهره اش از بیت المال بیشتر می شد... این اعمال و‌حرکات آنقدر ادامه داشت که کم کم صدای همه را حتی طلحه و زبیر را در آورد.. عایشه و‌حفصه هم که این بذل و بخشش ها را دیدند طمع کردند و برای طلب میراث پیامبر به او مراجعه کردند که تیرشان به سنگ خورد... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه چهار: روزگار بر وفق مراد خلیفه خود خوانده سوم می گشت و عثمان بن عفان مانند انسانی دست و دل باز ، بیت المال مسلمین را در اختیار نزدیکان و اقربا که عموما امویان بودند می گذاشت. عایشه و حفصه که دیدند نصیبی از این بذل و بخشش ها ندارند ، در گوش زنان مدینه از ظلم های خلیفه سوم سخنها می گفتند و مردان مدینه هم که چیزهایی با چشم خود میدیدند که سابقه نداشت ، کم کم صدایشان در آمد و در صدر آنها طلحه و زبیر ،قد علم کردند. خلیفه سوم بی خبر از همه جا ، در قصر بزرگ و سنگی خود آسوده نشسته بود که به او خبر رسید ،مردم طغیان کرده اند ، به کارهایش اعتراض دارند و دیگر نمی خواهند که او زمامدار مسلمین باشد و بر مسند خلافت تکیه زند...آری براستی وقتی که انتخاب، الهی نباشد باید انتظار هر چیزی را داشت ، اینان نمی دانستند که عامل بدبختی و سیه روزی امروزشان ، بیعت شکنی سی و پنج سال پیششان است ، همان زمان که پیامبر دست حیدر کرار را بالا برد و فرمودند:«من کنت مولاه ،فهذا علی مولاه...» آری کسی که به حکم خدا پشت پا بزند و بر مدار هوس های دنیا بگردد ، سرانجام خوبیهای دنیا به آنها پشت پا میزنند... خبر به عثمان بن عفان رسید و ایشان هراسان از جای برخواست و دستور داد ،سریع لشکر را به قصر بخوانید... قاصد سرش را پایین انداخت و گفت : کدام لشکر؟! مردم علم قیام به دست گرفته اند و دور تا دور قصر را محاصره کرده اند ... عثمان رو به قاصد کرد و گفت : از جانب شام خبری نشد؟ معاویه چه میکند؟ در این هنگام یکی از مقربان خلیفه جلو آمد و گفت : معاویه دست دست می کند ، بر خلاف قول حمایتی که داده است ، گویی منتظر است که مردم کار شما را یکسره کنند و این بین نصیبی از خلافت ببرد.... عثمان نمی دانست چه کند ...مانند مرغی سرکنده طول و عرض سالن قصر را میپیمود... ادامه دارد.. 📝به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه پنجم: روزها از محاصرهٔ خانهٔ عثمان بن عفان ، خلیفه خود خوانده سوم می گذشت و هر روز مردم جری تر از قبل خواستار محاکمهٔ خلیفه بودند ، تا اینکه در روز چهل و نهم از محاصره ،خبری از گوشی به گوش دیگر میرسید : خلیفه سوم را کشتند... خلیفه سوم را کشتند... و کم کم خبر بلند و بلندتر شد... و حالا کل مدینه می دانستند که عثمان را کشته اند و به همین هم قناعت نکردند و جمعیت ،حاضر نشدند که او را در قبرستان مسلمین دفن کنند. خبر به گوش فضه هم رسیده بود. فضه روی حیاط خانه در حال آسیاب کردن گندم بود تا نانی بپزد و به بهانهٔ نان تازه ، به مأمن امن زندگی اش ، خانهٔ مولایش علی علیه السلام سربزند. آتش تنور جان گرفته بود و بوی نان تازه در فضا پیچیده بود. فضه قرص دیگری نان از تنور بیرون آورد و رو به دخترش گفت : عزیز مادر ، به همراه خواهرت بقیه نان ها را بپزید ، من بی قرارم برای دیدار مولایم و اهل بیتش... دختر که خوب از دل عاشق مادر خبر داشت و می دانست فضه اگر نفس می کشد به عشق علی و اولادش است، لبخندی زد و گفت: برو مادر ، خدا به همراهت ،اما مراقب خودت باش که اینروزها اوضاع مدینه بهم ریخته است ، مبادا آتش این وقایع دامن زنی بیگناه چون تو را گیرد. فضه آه کوتاهی کشید و‌گفت : من بدتر از این روزها را دیده ام، زمانی را درک کردم که آتش حقد و حسد این نامردان مردنما دامن زنی پاک و معصوم را که از قضا دختر پیامبرشان هم بود ، گرفت و سیلی زدند و پهلو شکستند و کودک سقط کردند و درب خانه آتش زدند. و با میخ در به سینهٔ بانوی خانه نشتر زدند... فضه همانطور که اشک از چشمانش جاری بود ، عبا و روبنده پوشید ، نان ها را روی بقچه ای پیچید و به سمت بیرون خانه روان شد. از خانه فضه تا خانه مولایش راهی نبود،اما دورتا دور خانه را جمعیتی زیاد گرفته بود ، جمعیتی که عجز و لابه می کرد تا امیرالمؤمنین ،علی علیه السلام بر مسند خلافت تکیه زند ، مسندی که از ازل تا ابد متعلق به علی و اولادش بود اما سالیان درازی غصب شده بود. حالا بعد از گذشت سی و پنج سال از واقعه غدیر و سی و پنج سال خلافت های بی کفایت که هر کدام مسیر اسلام را به ناکجا آباد کشانده بودند ، مردم تازه فهمیده بودند که کسی جز ولی بلافصل پیامبر صل الله علیه واله لیاقت رهبری این دین را ندارد. فضه نگاهی به جمعیت کرد و همانطور که آه می کشید گفت : آمدید ، اما چه دیر آمدید...دین خدا را به یغما دادید...حق ولی خدا را غاصبانه ستاندید و در حق خدا و رسولش و دینش ظلمها کردید... ادامه دارد.. 📝به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت قسمت صد و پنجاه و ششم: فضه اندکی جابه جا شد و به متکای پشت سرش تکیه داد، نگاهی به در و دیوار خانه ای که این روزها در آن به سر میبرد انداخت ، خانه ای در شهر شام که فضه به خاطر عشق به زینبش به اینجا آمد ، آمد که در کنار دختر مولایش علی باشد ،اما حالا دیگر نه رمقی برای ماندن داشت و نه از فرزندان مولایش علی کسی مانده بود که در کنار آنان عطر تن فاطمه را به جان بکشد، مدتی بود که بانویش زینب پرکشیده بود و در جوار پدر و مادرش در ملکوت ساکن شده بود و فضه هر روز بر سر مزار ایشان حاضر میشد و گریه می کرد بر آنچه که دیده بود. فضه در افکارش غرق بود که صدای تقه ای به درب آمد، او خوب میدانست در این دیار غربت کسی جز همسایه اش نجمه سراغی از او نمیگیرد، پس با صدای ضعیفی گفت : بیا داخل... نجمه در حالیکه کاسه ای شیر داغ در دست داشت وارد اتاق شد و با لحنی که حکایت از شوخی می کرد گفت: سلام بی بی جان ، امروز چطوری؟ ببینم سر ذوق نیامدی تا برای ما قصه ها بگویی؟؟ بیا بیا این شیر داغ را میل کن تا نفست سر جایش بیاید و از سرزمین هایی بگویی که من نه رفته ام و نه دیده ام... فضه نفسش را آرام بیرون داد و با آیات قران ،منظورش را چنین گفت : چه می خواهی بدانی دخترم؟! من در انتظار اجل روزشماری میکنم و‌تو از من قصه می خواهی؟! نجمه در کنار این پیرزن مهربان نشست ، کاسه شیر را که هنوز هُرم داغی آن بر هوا بلند بود بر زمین گذاشت ، دستان تبدار فضه را در دست گرفت و گفت : در این سرزمین زیبا ، این دیار زیبارویان از غم و غصه حرف نزن، مگر می شود کسی به شام بیاید و از این شهر خوشش نیاید؟! فضه با شنیدن این حرف ،اشک چشمانش جان گرفت و روان شد ، خیره در چشمان او شد و‌گفت : از امامم سجاد پرسیدن در حادثه کربلا و اسارت دیار به دیارتان کجا بر شما سخت گذشت و ایشان سه بار فرمودند : الشام، الشام ،الشام....لعنت خدا بر شام و حاکمش ، لعنت خدا بر شام آن مردان ستمگرش، لعنت خدا بر شام و مسلمانان اموی اش ... فضه نگاهش را خیره به نقطه ای روی دیوار کاهگلی خانه دوخت و با صدای ضعیفی ادامه داد : من شاهزادهٔ سرزمین خود بودم... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
شاهزاده ای در خدمت قسمت پایانی فضه باصدای ضعیفی ادامه داد : من شاهزادهٔ سرزمین خود بودم ، سرزمینی که بویی از یکتا پرستی نبرده بود ، در عمرم دو بار طعم اسارت را چشیدم ،هر دو بار هم کسانی که به اسارتشان در آمدم ،ادعای مسلمانی می کردند ، اما حرکاتشان، زمین تا آسمان با هم فرق میکرد ، یک بار هنوز مسلمان نبودم ، اما عشقی پنهان بر دلم افتاده بود، من که روی پیامبر را ندیده بودم ، بی قرار دیدار بودم ، همسفران یا همان نگاهبانانم با اینکه میدانستند من از دیار کفر هستم و با انها سنخیتی ندارم ، اما به دلیل اینکه مرا از بزرگان و شاهزاده های سرزمینم میدانستند ، با من چنان برخورد می کردند که مختص بزرگان بود ، من در طول سفر از هیچ کس ذره ای بی احترامی ندیدم ، هر چه بود احترام بودو عزت ، تا اینکه به محضر پیامبر رسیدیم ، او مرا چون دختر خویش دوست میداشت و تعلیمم میداد و بعد هم به امر و وحی خداوند مرا به دخترش فاطمه سپرد... فاطمه...فاطمه...فاطمه....فضه نام فاطمه را میبرد و اشک امانش را بریده بود به طوریکه که نجمه هم همراه او اشک میریخت...فضه ادامه داد: فاطمه از مادر برمن مهربان تر بود ، در خانه اش هیچ وقت حس نکردم که من خادمه هستم ، براستی که فاطمه مادری بی نظیر بود و همسنگر و یاوری بی همتا برای علی... اما آن نامردمان مرد نما بانویم را جگر خون کردند و با مسمار در بر دل بی کینه اش نشتر زدند و سینه اش را زخمی و پهلویش را شکستند و محسنش را کشتند.. خانه اش را به آتش کشیدند و همسرش را...ولی زمانش را....دست بستند آری آن نامسلمانان مسلمان نما ، ظلمی در حق آل محمد کردند که ملائک آسمان بر آن گریه ها نمودند ، براستی که اگر آن زمان سیلی به صورت فاطمه نمی نشست ، در این زمان کسی جرأت جسارت و سیلی زدن به فرزندان حسینش را نداشت ، اگر آن زمان تازیانه بر بدن دختر پیامبر نمی زدند ، کسی جرأت نمیکرد در کربلا تازیانه بر تن طفلان حسین بزند...اگر آن زمان دستان مولایم علی را نمی بستند ،مردی پیدا نمی شد که در کربلا جسارت داشته باشد تا دستان علی بن حسین را بندد و او را به اسارت ببرد.....اگر آن نامردمان مرد نما درب خانهٔ اهل بیت پیامبر را به آتش نمی کشیدند ، کسی در این زمان توان آتش زدن خیمه های حسین را پیدا نمی کرد... آری هر چه من و ما در کربلا دیدیم ، تخمی بود که در سقیفه کاشته شده بود و در کربلا میوه داد... خدا لعنتشان کند ،خدا اولین ظالم به حق محمد و آل محمد را لعنت کند تا آخرینشان را... آری نجمه جان ، من هم اسارت سربازان نجاشی را دیدم و هم اسارت یزیدیان شام را....اینجا هم ادعای مسلمانی میکردند!!! اما چه مسلمانی؟ مسلمانی که شراب می خورد و ظلم می کند و نواده های پیامبرشان را که شاهزاده های این کره خاکی اند به خاک و خون میکشد ، چه جور مسلمانی هست؟! به خدا قسم که اینان مسلمان نیستند ، اینان نام اسلام را یدک می کشند و قوانین اسلام را زیر پا لگد کوب می کنند و کجاست منتقم؟! کجاست منتقم کرار که بستاند انتقام شهدای کربلا را ؟! کجاست منتقم کرار که بستاند انتقام سر بریده حسین را ، جگر پاره پاره حسن را، فرق بشکافته علی را و پهلوی بشکستهٔ زهرا را... فضه به اینجای حرفش که رسید انگار خون از چشمانش میبارید ، اشکها بی امان و بی مهابا بر صورتش می نشست ، او دلش هوای بانویش زهراسلام الله علیها را کرده بود... دستان لرزانش را بالا برد و گفت : خدایا بحق فاطمه ات ، مرا به فاطمه برسان ، در همین حین انگار سقف کاه گلی اتاق شکافته شده بود و هودج هایی از نور فرود می آمد. فضه اندکی آرام گرفت خیره به روبه رو شد ، بانویی سفید پوش و زیبا رو به طرفش آمد ، به خدا قسم که او زهرای مرضیه بود، فضه دستان لرزانش را بر سینه گذاشت و گفت : السلام علیک یا فاطمه الزهرا....السلام علیک یا ام الائمه.... و نگاه زیبایش ایستاد... نجمه که نمی دانست چه شده و از سکوت ناگهانی فضه متعجب شده بود ، دستش را به طرف دستان فضه برد و متوجه شد که دیگر جانی در بدن این پیرزن مهربان نمانده... آرام او را روی بستر خوابانید ، دست به روی چشمان فضه کشید و همانطور که چادر فضه را روی پیکر او میداد زیر لب زمزمه کرد : خوشا به حالت که عمری خدمت زهرا کرده ای و اینک در آغوش او جای گرفتی... «اللهم العن الاول ظالم ، ظلم حق محمد و آل محمد» یا رب الفاطمه ، بحق الفاطمه ، اشف صدرالفاطمه بالظهورالحجة..... پایان 📝به قلم :ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌متن شبهه👇👇👇 بعضا عنوان می‌شه که توی صدر اسلام، مصداق و شاهدی از برخورد رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و امیرالمؤمنین علیه‌السلام، با بی‌حجابی در سطح جامعه نداریم آیا این گزاره تاریخی، درسته؟ اگه خیر، آیا شواهدی براش دارین؟ و اگه بله، آیا اصلا بی‌حجابی اجتماعی، در حکومت‌های الهی صدر اسلام، موضوعیت داشته؟ 📌پاسخ به شبهه👇👇👇 ♥️ چند نکته، سپس پاسخ: 1⃣ آیا در صدر اسلام بی حجابی وجود داشته؟ یعنی آیا بی حجابی مساله بوده است تا از اهل بیت انتظار برخورد داشته باشیم؟؟ 2⃣ آیا حجاب از همان ابتدای آمدن اسلام واجب شده یا نه؟ 3⃣آیا اهل بیت با بی حجابی های کم نیز برخورد داشته اند یا خیر؟؟ 4⃣ آیا حکومت فقط وظیفه ی اقدام عملی دارد و یا اینکه اقدام فرهنگی نیز جزء وظائف حکومت است؟؟ 🌸 پاسخ نکته و سوال اول: 🌹شواهد زیادی وجود دارد که بی حجاب در صدر اسلام بسیار بسیار کم بوده است و زنان مسلمان بعد از آمدن حکم حجاب آن را رعایت می کرده اند 🌸برای نمونه به مواردی چند از این گزارش‏ها‌اشارتی می‏ رود: 1- گزارش‏ های عایشه: در وصف وضعیت حجاب پس از نزول آیه و حکم حجاب از عایشه نقل شده است که: رحمت خدا بر زنان مهاجر پیشگام باد که هنگامى که خداوند فرمان حجاب را نازل فرمود، ضخیم‏ترین پوشش‏هاى پشمین خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند. (طبری، جامع‏البیان، ج9، ص306) در گزارش دیگرى آمده است که نزد عایشه از برترى زنان قریش سخن به میان آمد. او گفت زنان قریش صاحبان فضیلت‏اند، اما به خدا قسم من در پاى‏بندى به کتاب خدا و ایمان به قرآن کسى را برتر از زنان انصار ندیدم. وقتى آیه «وَلْيَضْرِبْنَ‏ بِخُمُرِهِنَ‏ عَلى‏ جُيُوبِهِنَ» نازل شد و مردان این آیه را در خانه‏ها بر زنان خود خواندند، بعد از آن هر یک از آن زنان با لباس خود، سر و کناره‏هاى صورتش را مى ‏پوشاند. آنان وقتى صبح پشت سر رسول‏خدا به نماز ایستادند سر و گردن خود را پوشانده بودند، به گونه‏اى که خیال مى‏کردى بر سر آنها کلاغ نشسته است. (سیوطی، الدرالمنثور، ج5، ص42) 2- گزارش ام‏سلمه: سیوطى به سند خود از ام‏سلمه نقل مى‏کند که: بعد از نزول آیه «یُدْنِينَ‏ عَلَيْهِنَ‏ مِنْ‏ جَلَابِيبِهِنَ» زنان انصار از منازلشان با پوشش‏هاى مشکى خارج مى‏شدند به گونه‏اى که به نظر مى‏رسید بر سر ایشان کلاغى نشسته است. (همان، ج5، ص221) 3- منع کنیزان از رعایت حجاب: منع کنیزکان از رعایت حجاب، به عنوان نشانه‏ای برای جدا شدن بین زنان آزاده و کنیز است. توضیح اینکه در برخی روایات منقول است که کنیزان مسلمان سر خود را نمی‏پوشاندند و در دوره خلفاء مانع حجاب کنیزکان می‏شدند:(وسائل‏الشیعه، ج4، ص412) 🔰 اگر این سنخ روایات درست باشد، بیانگر این مطلب است که بی‏حجابی در صدر اسلام نبوده؛ زیرا عدم پوشش، نشانه کنیز بودن قلمداد می‏شد و زنان آزاد به خاطر اینکه به کنیزان مشابه نشوند سر خود را می‏پوشاندند. 4- کیفیت حجاب حضرت زهرا(س): کیفیت حجاب حضرت زهرا(س) در زمان حیاتشان نیز یکی از نشانه‏های وضعیت حجاب در آن زمان می‏باشد. برای نمونه به چند گزارش از وضعیت حجاب آن حضرت‌اشارتی می‏رود: الف) در گزارش‏ های خروج آن بانو از خانه و حضور در مسجد در جریان فدک می‏ خوانیم: هنگامي كه به فاطمه(س) ثابت شد كه ابوبكر فدك را از او به زور گرفته و تحويل نمي‏دهد، آن بانوي عزيز، مقنعه و روسري‏اش را بر سر محكم بست و با عده‏اي از زنان متدين و نزديكان خويش كه او را در ميان گرفته بودند به سوي مسجد رسول‏الله حركت كرد، در حالي‌كه با لباس‏هاي طولاني راه مي‏رفت كه حتي روي پاهاي او پوشيده بود و بدنش پيدا نمي‏شد و چنان راه مي‏رفت كه گويا پيامبر اكرم(ص) در حركت است وارد مسجد شد. جمعيت مهاجر و انصار آنجا را پر كرده بودند و براي دختر پيامبر(ص) جايگاهي درست كرده بودند، كه مردها او را نمي‏ديدند.» (بحارالانوار، ج43، ص192) ♥️در گزارش دیگری و‌ضعیت پوشش حضرت در آن واقعه این‌گونه گزارش شده است: مقنعه را بر سر بست و جلباب و چادر را به گونه ‏ای که تمام بدن آن حضرت را می‏پوشاند، به تن کرد.» (بحار، ج29، ص220) ب) گزارش خروج آن حضرت از خانه جهت حضور در خانه پدرش بدین قرار است: چادرش را سر نمود، و روبندش را انداخت و به طرف منزل پیغمبر(ص) حرکت نمود.» (بحار، ج43، ص147) ج) هنگام وصیت به فضه خادمه برای تهیه تابوت فرمود: من دوست ندارم کاری را که با جنازه زنان می‏کنند، و پارچه‏ای بر روی آن می‏اندازند که برآمدگی‏های بدنش را نامحرمانان می‏بینند.» لذا حضرت دستور داد برای جنازه او تابوتی ساخته و بدن او را داخل تابوت بگذارند، به‌گونه‏ای که کسی او را نبیند.» (وسائل‏الشیعه، ج3، ص221) ✅اما پاسخ سوال دوم: 🔰حکم وجوب حجاب در سال پنجم هجری و بنا بر برخی روایات و گزارش‏ها در سال هشتم هجری تشریع گردیده است. (ن.ک. قاموس قرآن، ج8، ص302؛ المیزان، ج20، ص376ـ377؛ البرهان، ج1، ص251؛ التمهید، ج1، ص
106ـ10) بر این اساس تا حدود ۱8 سال بعد از بعثت پیامبر اکرم(ص) حجاب کامل میان مسلمانان واجب نبود. این امر خود یکی از مهم‌ترین دلائل کمبود گزارش در برخورد پیامبر اکرم(ص) با این پدیده است. وقتی هنوز حکم حجاب نازل نشده، برخورد با بدپوششی چه معنایی خواهد داشت؟ ✅پاسخ سوال سوم: 🔆در سیره نبوی و علوی به موارد متعددی برخورد می‏کنیم که در اعلامیه‏ ها و بیانات رسمی و حکومتی، پدیده بدپوششی مورد تقبیح و مذمت قرار گرفته و در مواردی از عمّال حکومتی خواسته شده که با این امر مقابله نمایند. در ذیل به چند مورد‌ اشارتی می‏رود: ♥️1)پیامبر اکرم(ص) هنگامی که عمرو بن حزم را به عنوان والی نجران در یمن منصوب کرد، شرح وظایفی برای او نگاشت. حضرت در بخشی از این آئین‏نامه کاری، او را مسئول پاکدامنی و حجاب مردم می‏داند و از او می‏خواهد به اقدامات عملی در این زمینه همت گمارد؛ اينكه مردم را از نماز خواندن در يك لباس كوچك نهى كند مگر اينكه پوششى باشد كه بتواند دو طرف آن را به دو شانه خود گره بزند. و مردم را از اينكه لباس كوچكى بپوشند كه عورتشان آشكار شود بازدارد و از اينكه كسى موهايش را پشت سرش انباشته كند، نهى كند» (میانجی، مکاتیب‏الرسول، ج2، ص528). 🌸 این فرمایش که در واقع وظائف حکومت را نیز بازگو می‏کند، با صراحت، گسترش حجاب و عفاف و برخورد با پدیده بدپوششی را از کارویژه‏های حکومت می‏ داند. 🌹2) از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) از توقف زنان در مسیر رفت و آمد و اینکه زنان هنگام بیرون آمدن از خانه لباس شهرت بپوشند، نهی می‏ کرد. همچنین زنان را از آنچه سبب ایجاد زینت در صدایشان (ناز و کرشمه) می‏شود و نیز از بلند کردن صدایشان در غیر ضرورت نهی فرموده است: 🔆همانا رسول خدا(ص) نهی می‌فرمود از اینکه زن از وسط خیابان و یا کوچه راه برود، و می‏فرمود: زنان سهمی در وسط جادّه ندارند، 🔰و همچنین او نهی می‏کرد از اینکه زن هنگام خارج شدن از منزل، لباسی بپوشد که مشهور و انگشت نما باشد، و یا خود را تزیین به زیور آلاتی نماید که موقع راه رفتن سر و صدای آنها شنیده شود (و باعث جلب توجّه مردان نامحرم گردد)، 🌹و همانا او لعنت می‏کرد زنانی را که خود را (از لحاظ پوشش و رفتار) شبیه مردان می‏کنند و یا مردانی را که خود را شبیه زنان می‏نمایند، 🌹و همچنین نهی می‏کرد از اینکه زنان بدون ضرورت در میان نامحرمان حرف بزنند، و یا در غیر خانه‏های خودشان شب را بخوابند، و همچنین نهی می‏کرد از اینکه مردان نامحرم بر آنان سلام کنند.‏ (مستدرک‏الوسائل، ج14، ص280) ♥️این روایت پیرامون حضور زنان در اجتماع از جهت پوشش و شیوه گفت‌و‌گوی اجتماعی آنان وارد شده است. بنابراین از روایت می‏توان این مطلب را برداشت نمود که، حکومت و دستگاه‏های حکومتی می‏توانند در صورت عدم رعایت پوشش در محافل اجتماعی توسط زنان با ایشان برخورد نموده و مانع از حضور زنان بد حجاب در جامعه شود. 🔰3) نقل شده است: هنگامی که رسول‏ خدا(ص) نماز جماعت را تمام می‏ کرد، هنگام خارج شدن از مسجد، قدری درنگ می‏ کرد تا زنان خارج شوند یعنی حضرت توجه داشت تا اختلاط رخ ندهد و زنان بروند سپس مردان بیرون بیایند(سنن‏ابی‏داود، ج7، ص543) 🌸همچنین آن حضرت به زنان دستور داده بود هنگامی که زنان در مسجد حضور می‏یابند، عطر و بوی خوش بکار نبرند: (ابن‏ابی‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج19، ص347) 🔰حضور زنان در مسجد تابع حضور آنان در اجتماع است. بنابراین پیامبر در این روایت به نوعی در مقام بیان کیفیت حضور زنان در اجتماعات و مواردی که باید از جانب آنها رعایت شود، می‏ باشد. ❇️4) در حدیت دیگری آمده است که رسول خدا به دختر گرامی خود دستور داد از اضافه ملحفه، سرش را بپوشاند: در این روایت کیفیت پوشش توسط پیامبر خطاب به دختر گرامی‏شان بیان شده است. این روایت علتی بر لزوم پوشاندن سر، توسط زنان در حضورهای اجتماعی و در برابر نامحرمان است. 🔆 بنابراین حکومت می‏تواند در راستای برنامه‏ریزی جهت پوشش زنان از این‌گونه روایات به عنوان راهبرد استفاده نماید. ✅چنانچه در روایات دیگری که در ذیل بدان‏ها‌اشاره خواهد شد، نیز به بحث کیفیت ظاهر شدن زنان در محیط‏های اجتماعی پرداخته شده است و هرکدام از این روایات می‏تواند مبنایی برای ایجاد قوانینی در مورد مسئله پوشش و حجاب و یا مقابله حکومت با پدیده بدپوششی قرار بگیرد.(مستدرک الوسائل، ج8، ص 368) ♥️5) امام صادق(ع) به نقل از رسول ‏خدا(ص) می‏فرماید: زنان نباید در جامعه از وسط جاده و یا خیابان و یا کوچه عبور کنند و راه بروند، و بلکه باید همیشه از دو طرف آن، یعنی از کناره‏های آن راه روند. (کلینی، الکافی، ج5، ص519) 🔆 این روایت صراحتاً جنبه اجتماعی و حکومتی داشته و در آن به کیفیت حضور زنان در خیابان‌اشاره شده است. 🔆 این روایت از یک سو ‌اشاره می‏ کند، رفت و آمد زنان در معابر عمومی موجب جلب توجه مردان نامحرم می‌شود و شای
شایدمنجر به اعمال نامطلوب و منفی شود و از سوی دیگر نباید مانع از رفت و آمد زنان شد و آنان را درخانه حبس نمود. پس اگر به هنگام رفت و آمد از کنار کوچه و خیابان عبور کنند تا کمتر مورد توجه واقع شوند؛ مناسب‏تر است. بر این اساس، اگر زنی بدون حجاب یا با حجاب نامناسب شرعی بخواهد در انظار عمومی رفت و آمد نماید؛ به شدت مورد نهی واقع می‌شود. زیرا در چنین حالتی جلب توجه بیشتری پیش می‏آید. از این‏رو، بی‏حجابی زنان در حکومت اسلامی مورد نهی موکَّد است. 🌸6) امام صادق(ع) می فرمایند: از جمله پیمان‏ هایی که رسول ‏خدا(ص) از زنان امت خود گرفته است این است که چادرهای خود را در بین ساق پا و پشت خود جمع نکنند (و بر بدن نچسبانند)، و با مردان نامحرم در محل خلوتی ننشینند (الکافی، ج5، ص519). 🔆قرار گرفتن چنین مفاد و الزاماتی در یک پدیده سیاسی و اجتماعی (بیعت) بیانگر الزام از جایگاه حقوقی و حکومتی است. ♥️7) امام صادق(ع) به نقل از امیرالمومنین(ع) کیفیت حضور زنان در یکی از مکان‏های عمومی یعنی بازار را تعیین می ‏فرماید، که این حکم را می‏توان در دیگر مکان‏های عمومی نیز جاری ساخت: (کلینی، الکافی، ج5، ص537). و در حدیث دیگری از حضرت نقل است که: آیا شرم نمی‏کنید و به غیرت نمی‏آیید، که زنان شما راهی بازارها و مغازه‏ها می‏شوند و با افراد بی ‏دین برخورد می‏ کنند (همان، ج5، ص537) 🌸سیاق خطاب حضرت نشان می‌دهد که از جایگاه حکومت، چنین سرزنشی را متوجه سهل‌انگاری عراقیان کرده است و نه امر به معروف و نهی از منکر شخصی. ✅خطاب کلی به عراقیان و گزارش دادن به حضرت گویای این نکته است. 🔆 وقتی حضرت در حالی که حاکم است، آن هم با این لحن، خطابی را متوجه جامعه می‌کند، اصل این است که از موضع حاکمیت است و نه صرف بیان حکم شرعی یا وظیفه شخصی امر به معروف و نهی از منکر، همانند هر فرد دیگر. 🌸دیگر اینکه مقصود روایت این نیست که چرا زنان اهل عراق به رفت و آمد در خیابان و بازار مبادرت می‏کنند؛ بلکه مقصود سرزنش اهل عراق از نحوه رفت و آمد زنان است. به قرینه سخن رسول‏الله(ص) که پیش‏تر نقل شد، حضرت علی(ع) زنان اهل عراق را امر کردند به هنگام رفت و آمد باید از کنار راه عبور کنند تا برخوردی با مردان پیش نیاید، اگر غیر این اتفاق افتد؛ نشانه بی‏شرمی و بی‏غیرتی اهل آن شهر است. ♥️مطابق این روایت نیز بی‏حجاب بودن زنان در معابر عمومی به طریق اُولی مورد عتاب و نهی حاکم اسلامی قرار می‏گیرد. ✅8- از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: مردی زن صفت را پیش پیامبر(ص) آوردند که دست و پای خود را حنا گذاشته بود. حضرت پرسید: چرا چنین کرده است؟ گفتند:ای رسول‏خدا! خود را شبیه زنان می‌سازد. پیامبر دستور تبعیداو را به منطقه‌ای در مدینه به نام (نقیع) صادر کرد» (سنن‏ابی‏داود، ج7، ص288). 🔰 برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به آدرس زیر مراجعه فرمایید 🔸https://b2n.ir/n81142 🌸 در مورد سوال آخر نیز باید بگویم اهل بیت کارهای فرهنگی زیادی در زمینه حجاب انجام داده اند که به خاطر طولاني شدن جواب روایات آن را ذکر نمی کنم. -------------------------- ☑️کانال جامع پاسخ به شبهات وشایعات در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋تنها کلمه ای که می‌تواند تمام دردهای انسان را یکجا تسکین دهد همین کلمه است او با شماست و همه چیز را می‌بیند. تمام اشک ها، سختی ها، تحمل کردن‌ها و صبوری هایت را می‌بیند و روزی برایت تمام تلخی ها را جبران می‌کند. و کامت را به اندازه بزرگی خودش شیرین می‌کند. صبور باش و فراموش نکن او همین جاست کنار تو سکوت می‌کند تا درد تو را بزرگ کند و رشد دهد اما به این معنی نیست که تو را فراموش کرده و نمی‌بیند. شک نکن در اوج سختی هم در آغوش او هستی. 🌺🌿 وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ او با شماست هر کجا که باشید ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ، ﺑﻴﻨﺎﺳﺖ .(٤) سوره حدید🌿 •🌿•🌺منتظران ظهور 🌺•🌿• https://eitaa.com/montazeraan_zohorr 🌿💐🌿💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽آخـرین یـار کــشی شیطان بــازی اصــلی داره شروع میشه ظــهور نزدیکه مـلت انقلابی ✋🏼 آماده باش کـامل
🌸🍃🌸🍃 بار خدایا.. ای گستراننده ی هر گسترده و ای آفریننده ی دل ها بر فطرت های خویش خدایا... آن چه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای خدایا... ببخشای آن چه را که با زبان به تو نزدیک شدم ولی با قلب آن را ترک کردم. خدایا.. ببخشای نگاه های اشارت آمیز و سخنان بی فایده و خواسته های بی مورد دل و لغزش های زبان را آمین دل های تان پر از آرامش لبخند خدا همراه همیشگی زندگی تان https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🏴 منتظران ظهور 🏴
( نماز شب ) دستور خواندن نماز شب 🍏نماز شب يازده‌ ركعت است: چهار تا دو ركعت (مثل نماز صبح) به ن
( نماز شب ) دستور خواندن نماز شب 🍏نماز شب يازده‌ ركعت است: چهار تا دو ركعت (مثل نماز صبح) به نيت نماز نافله شب و يك نماز دو ركعت به نيت نماز نافله شَفْعْ و يك نماز يك ركعتي به نيت نماز وَتْر 🍑🍋🍇 1⃣ نيت نماز های چهارتایی (دو رکعته شب):  دو ركعت نماز شب مي‌خوانم قُربة اِلي الله 🍊🍉🍓 - در ركعت اول: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قل هو الله احد + ركوع + سجده - در ركعت دوم: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قل هو الله احد + قنوت + ركوع + سجده + تشهد + سلام. 🍓🍊🍇 ✅(نماز شبي كه در قست بالا آمده است را چهار بار تكرار كنيد كه جمعاً هشت ركعت نافله شب مي‌شود). 🍏🍑🍋 2⃣ نماز نافله شفع: نيت: دو ركعت نمازنافله شَفْعْ مي‌خوانم قُربة اِلي الله - در ركعت اول: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قل اعوذ برب الناس + ركوع + سجده. 🍓🍉🍊 - در ركعت دوم: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قل اعوذ برب الفلق + قنوت + ركوع + سجده + تشهد + سلام. 🍏🍇🍑 3⃣نماز وتر:( یک رکعت) نيت: يك ركعت نماز وَتْر مي‌خوانم قُربة اِلي الله - در ركعت اول: يك بار سوره حمد + سه بار سوره قل هو الله احد + يك بار سوره قل اعوذ برب الفلق + يك بار سوره قل اعوذ برب الناس 🍋🍓 - در قنوت: خواندن كامل قنوت + در حاليكه دست چپ به قنوت و در دست راست تسبیح است، 1⃣ چهل نفر( هر کسی میتواند باشد) را دعا کنید ( مثلا اَللّهُمَّ اِغْفِر ل + رضارضایی.. اَللّهُمَّ اِغْفِر لحسن ابراهیمی و.... و در آخر بگوييد ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنينَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمينَ وَ اَلْمُسلِماتْ ) 2⃣و بعد از آن هفتاد بار بگوييد ( اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبي وَ اَتُوبُ اِلَيه) 3⃣سپس هفت بار بگوييد  (هذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ اَلْنار) «اين است مقام كسي كه از آتش قيامت به تو پناه مي‌برد» 4⃣سپس سيصد مرتبه بگوييد ( اَلْعَفو ) 5⃣و سپس يك بار بگوييد ( رَبّ اغْفِرْلى وَ ارْحَمْنى وَ تُبْ عَلىََّ اِنَّكَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحيم ) «پروردگارا ببخش مرا و رحم كن به من و توبه مرا بپذير به راستي كه تو، توبه پذيرنده، بخشنده و مهرباني». + ركوع + سجد + تشهد + سلام 🍏🍊🍎 (تسبيحات حضرت زهرا س:  (34 مرتبه، الله اكبر، 33 مرتبه، الحمد لله و 33 مرتبه، سبحان الله) ✳️ در حديثي آمده: خواندن تسبيحات فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از هزار ركعت نماز مستحب، نزد خداوند بهتر است... 🍓🍋🍉 آمرزش اموات مومنین ومومنات فراموش نشود. 🍋اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا