202030_1798375733.mp3
3.74M
✨#نماز ۶۲
❣با نمــــاز،
لحظاتی در آغوش خدا آرام می گیری!
و این هم آغوشی آرام و مهربانت میکنه،
درست شبیه خـ❤️ــدا.
اگر مهربانتر شدی...
یعنی نمازت، داره بالا می بَرَدِت
#استاد شجاعی
@montazeraan_zohorr
شیطان شناسی43.mp3
5.86M
#شيطان_شناسی ۴۳
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
✍ گناه،از اون جهت خطرناکه؛
که قلب رو تاریک می کنه !
🔻و قلب تاریک؛
هرگز رنگ آرامش رو نمی بینه!
تاریکی های ظاهروباطن مونو پاک کنیم👇
سفر پر ماجرا 43.mp3
5.23M
#سفر_پرماجرا ۴۳
💠چقدر برای دیگران، اَمنـــــی؟
💠چقدر وجودت، برای بقیه آرامش بخشه؟
💢اگه دیگران از وجودت در فشار نیستند،
یعنی فشار نَفْــس نداری،
پس= فشـــار قبـــر نداری
@montazeraan_zohorr
🌼منتظران ظهور
🔴 نمــاز شــب اول مـاه شعبان برای آمرزش همه گناهان و معادل ۱۲ هزار سال عبادت
🔵 پیامبر اکـرم ﷺ فرمودند:
🟡 هر کس در شب اول ماه شعبان دوازده ركعت نماز بخواند در هر ركعت «فاتحة الكتاب» یک بار و سورهى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را پانزده مرتبه بخواند، خداوند متعال ثواب دوازده هزار شهيد را به او عطا نموده و عبادت دوازده هزار سال را براى او مىنويسد و همانند روزى كه از مادر متولد شده، از گناهان بيرون مىآيد و نيز خداوند در برابر هر آيهاى از قرآن كه [در اين نماز]قرائت نموده، يك كاخ در بهشت به او عطا مىكند
📚 اقبال الاعمال ص ۶۶۹
🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم.
#امام_زمان
#ماه_شعبان
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان انلاین زن زندگی آزادی قسمت پنجم🎬: سحر وارد پیاده رو شد، احساس عجیبی داشت، هم یک جور سرخوشی و
رمان آنلاین
زن زندگی آزادی
قسمت: ششم🎬:
سحر زمانی به خود آمد که متوجه شد مرکز دایره ای شده که جوانانی مدهوش که انگار در این عالم نیستند او را در بر گرفته اند.
در همین حین صدای بلند ترقه مانندی به گوش رسید و پشت سرش دودی غلیظ بلند شد، همه شروع کردند به سرفه کردن و آن مابین یکی فریاد زد، گاز اشک آور زدن، گاز اشک آور زدند..
سحر که چشماش به شدت می سوخت خواست خودش را از جمع بیرون بکشد که ناگهان دستی مردانه، محکم دستش را چسپید و سحر ناخوداگاه به دنبال مردی که او را میکشد به راه افتاد.
احساس خیلی بدی داشت، انگار مور موری کل بدنش را فرا گرفته بود، اخر تا به حال دست هیچ نامحرمی به بدن سحر نرسیده بود، این خواسته سحر نبود، درسته دلش می خواست ازاد و رها باشه اما نمی خواست به او تعرض بشه وابرو و پاکیش بر باد برود.
از محل اجتماع دور شدند، آنها مأمورانی را میدیدند که خیلی راحت اجازه میدادند این جمع فرار کنند و این اوج رأفت آنها را میرساند.
به جایی رسیدند که خبری از ان جمع هیجان زده نبود و سحر تازه متوجه هیکل مردی که اورا به دنبال خود میکشید، شد، مردی چهار شانه و هیکلی با پیراهن لی آبی که آستین هایش را بالا زده بود و روی ساق دستهایش تاتو شده بود، سحر فشاری به دستش آورد و خواست مچ دستش را از دست آن مرد آزاد کند که حلقه دست مرد محکم تر شد و آهسته گفت: بیا خوشگله، چرا اینکار میکنی؟
سحر چشم به چشمهای میشی رنگ آن پسر دوخت و گفت: دستمو ول کن مرتیکه...
مرد لبخندی زد و گفت: حرفت را نشنیده میگیرم، از خانم با شخصیتی مثل شما که شعار زن زندگی آزادی می ده، همچین حرفایی بعیده عزیزم...
سحر خودش عقب کشید و گفت: عزیزت هم عمه ات هست، دستم را ول کن تا جیغ نکشیدم
مرد خنده بلندتری کرد و گفت: حالا جیغ هم بکش، فکر میکنی کسی بهت توجه میکنه؟!
دیگه برای شما که داری میگی ما ناموس کسی نیستیم، هیچ کس تره هم خورد نمیکنه، اما من و امثال من قدر شماها را میدونیم خوشگله... پس اینقدر مقاومت نکن و مثل یه دختر خوب همرام بیا...
سحر با هر حرف این مرد بدنش داغ میشد و ترسش بیشتر میشد و میترسید از آینده نامعلومی که خودش با ندانم کاریهاش برای خود رقم زده بود و در یک آن تصمیم خودش را گرفت و میخواست داد و فریاد کند که ناگهان...
ادامه دارد..
📝به قلم: ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« #شعبان،آمادگی برای ورود به ضیافت الهی»
🔹 خاطره رهبرانقلاب از امام خمینی (ره) درباره ماه شعبان
💠 توصیه های رهبری برای استفاده از ماه انتظار، ماه توسل، ماه دعا🤲
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr