فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا شده از خودتون بپرسید مسئولان و اشخاصی که تبلیغ فرزندآوری میکنند، چند فرزند دارند؟
#نشر_حداکثری
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
1_1731630047.mp3
5.61M
یا حضرت معصومه… |♬
—–|●♯♩♪♫♬♬♫♪♩♯●|—–
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
هم دختر موسی و هم خواهر سلطانی
انسان شناسی 023.mp3
11.26M
#انسان_شناسی ۲۳
#استاد_شجاعی
☜ تا تمرین نکنی
☜ تا ورزیده نشی
☜ تا وسط میدون نری
☜ تا نجنگی ؛
✘رؤیای قهرمانی، بیشتر یه رؤیای خندهداره!
🎖آستینهات رو بزن بالا ... بیا وسط میدون و یکی یکی حریفهات رو از سر راهت بردار،
و قدمقدم بزرگتر و وسیعتر شو ...
- حالا این حریفها کجان؟
- این میدون کجاست؟
- قضیهی آستین بالا زدن، چیه؟
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ببینید | شهید حاج قاسم سلیمانی: دختر عزیزم! من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند. آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند.
🔷 لحظاتی از دیدار شهید سلیمانی با دختران شهدای مدافع حرم
به مناسبت#روز_دختر
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
💠واسه هیچ چیز تو زندگیت عجول نباش!
💢بالاخره میرسه اون روزی که تو، توش به آرامش برسی!
🔸درسات تموم میشن!
🔹شغلی که واسه خودت ساخته شده رو پيدا ميكنی!
🔸سر و سامون ميگيریو آيندهی مخصوص به خودت رو ميبينی!
📌گاهی به هوای رسيدن، مسیر رو نميبينيم! مسيری که شاید زیباترین بخش زندگیمون باشه!
✅عجول نباش، گاهی خوشبختی همين جاست!
✅همین لحظه! مراقب باش از دستش ندی..
💠🔸💠🔹💠🔸💠🔹💠🔸
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
انسان شناسی 024.mp3
10.84M
#انسان_شناسی ۲۴
#آیتالله_حقشناس
#استاد_شجاعی 🎤
⚠️ همهی حریفهات رو که کنار زدی،
تازه میرسی به خطرناکترین حریف ❗️
حریفی که اگه حواست نباشه و بهش باج بدی،
تا بخوای بفهمی که داری اسیر میشی؛
به اژدهایی تبدیل میشه و چنان تو رو میبلعه که دیگه نمیتونی بلند شی! ♨️
-کدوم حریف؟
-چرا اینقدر خطرناک؟
-حالا چکار کنم باهاش؟
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
اگر نتوانید
مهارت لذت بردن از هر آنچه را که در زندگی دارید در خودتان ایجاد کنید،
مطمئن باشید با بیشتر به دست آوردن هر چیز،
هرگز خوشحال تر نخواهید شد..!
روزتون بخیر و شادی🙏🌹
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
💠🔸💠🔹💠🔸💠🔹💠🔸
📚 نمک نشناسی
روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت. از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دورتر پرت کرد.
مردی حکیم که از آن مسیر عبور میکرد، ماجرا را دید سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد:
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن آنگه که خارش خوری
حکیم به کفاش گفت:این سوزن منبع درآمد توست. این همه از آن فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور میاندازی!
🔹اگر از کسی رنجیدیم، خوبیهایی که از جانب آن شخص به ما رسیده را به یاد آوریم. آن وقت ضمن اینکه نمکنشناس نبودهایم تحمل آن رنج نیز آسانتر میشود
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
کتاب صوتی
#خون_دلی_که_لعل_شد
"خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای از زندان ها و تبعید دوران مبارزات
درمنتظران ظهور⏬
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
May 11
📚شاید در بهشت بشناسمت!
این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامه تلویزیونی مطرح شد. مجری یک برنامه تلویزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهمترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم. در مرحله اول گمان میکردم خوشبختی در جمعآوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود. در مرحله دوم چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمعآوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحله سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژههای بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
در مرحله چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلیهای مخصوص خریده شود، و من هم بیدرنگ این پیشنهاد را قبول کردم. اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت!
سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او در حالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد! خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم. او گفت: میخواهم چهرهات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr