فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی
🌱تا حالا به معنای فرج در و عجل فرجهم فڪر ڪردیم..؟!
این فرج به چه معناست؟!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری #استاد_شجاعی
※ خیلیها میان برا امام حسین علیهالسلام سینه میزنند،
اما امام یه عدهای رو برمیداره برای یه کار مهمتر!
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
36.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حق را بگویید
دلم سوخت برای دخترم دخترت دخترآی چادریمون
همسرم همسرت همسرآن چادریمون
اقایان هلالی و پویانفر اشتباه کردید
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
✘ دخترم دائم در اینستاگرام پرسه میزنه!
✘ همسرم بهم خیانت میکنه و با شخص دیگری در ارتباطه!
✘ فرزند نوجوانم به دیدن فیلمهای پورن اعتیاد پیدا کرده!
✘ پسرم با هم دانشگاهیش وارد روابط همجنسگرایی شدن!
و .......
※ کجا رو اشتباه رفتیم؟
تهِ این سقوطهای اخلاقی کجاست؟
#استاد_شجاعی
《"زنان،بهترین معماران خانواده هستند"》
منتشر کننده ی خیروخوبی ها باشیم...
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
⚫️ هر صندلی مدیریتی معادل ۷۳ شهید
سه هزار پست مهم در سه قوه وجود دارد
برای نظام و ماندنش حدود ۲۱۹ هزار شهید دادهایم.
یعنی برای هر صندلی ۷۳ شهید!
به تعبيري ديگر براي هر صندلي مدیریتی يك كربلا بر پا شده!
خوشا به حال مدیرانی که شرمنده شهدا نیستند.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
4_5823703575787734806.mp3
9.29M
#راضی_به_رضای_تو ۱۸
🔆 قشنگیِ مقام رضا به اینجاست :
که نقشه تمومِ زندگیت رو میدی دستِ کسی که ، از خودت بهت مهربونتره ...
و بعد با خیال راحت و بی دغدغه
می ایستی یه گوشه و زندگیت رو میکنی !
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🏴 منتظران ظهور 🏴
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_نوزدهم🎬: رباب سراپا گوش شد تا نظر مولایش را بداند که حسین چنین فرمود:
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_بیستم🎬:
زنها و بچه ها بر کجاوه نشستند و کاروان حسین با سرعت به پیش میرفت.
رباب، سکینه و رقیه را در کنار خود گرفت، حالا علی اصغر شش ماهه شده بود و عجیب دلبری می کرد، با هر حرکت علی اصغر، خنده بر لبهای رقیهٔ سه ساله می نشست.
شتر شتابان گام برمی داشت و هراز گاهی بچه ها به طرفی خم می شدند و این خود گویی بازیی بود برایشان..
و اما رباب خوب می دانست که دلیل این شتاب چیست، او از زبان حجت خدا شنیده بود که یزید نقشه ها دارد، اولین نقشه اش کشتن پنهانی حسین در حریم بیت الله الحرام بود، او گفته بود اگر این نقشه نگرفت، حسین مجبور است راه خروج از مکه را در پیش گیرد و بی شک اهل و عیالش را همراه نخواهد برد، نقشه دوم اسارت وگروگان گیری، اهل بیت حسین بود و سپس مجبور کردن حسین با این حربه تا بیعت کند یا کشته شود و اما حال که این دونقشه نگرفته بود، والی جدید مکه که از خروج حسین علیه السلام آگاه شده بود، جنگاوران سپاه یزید را در گروهی جمع کرده بود و در تعقیب این کاروان کوچک اما تاثیر گذار فرستاده بود، پس حسین باید به شتاب میرفت تا از کمند سربازان یزید رهاشود.
روز به نیمه رسیده که سوارانی با اسب های تیزرو و شمشیر و تازیانه به دست کاروان را دوره می کنند.
صدای همهمهٔ بیرون کجاوه بچه ها را از عالم بازی بیرون میکشد، رباب پرده کجاوه را کمی کنار میزند، سکینه با نگرانی می گوید: چه شده مادر؟!
رباب آهی می کشد و می گوید: گمانم سربازان یزید ما را محاصره کرده اند و حتما قصد دارند، ما را به مکه بازگردانند و...
رباب خاموش میشود و سکینه در خود فرو میرود، ناگهان صدای ناز و کودکانهٔ رقیه در کجاوه می پیچد: تا عمویم عباس هست، آنها نمی توانند کاری کنند آخر عمو عباس یل عرب است و هیچ کس توان مبارزه با او را ندارد، صدای خنده علی اصغر بلند می شود و گویی او هم با حرکتش، حرف رقیه را تایید می کند، رقیه دستی به گونه نرم علی اصغر می کشد و رو به رباب می گوید: علی اصغر بزرگ شود هم مثل عمو عباس پهلوانی شجاع میشود و جنگاوری می کند.
رباب لبخندی میزند و بوسه ای از گونه این دخترک شیرین زبان میگیرد و می گوید: آری براستی که چنین است، من نذر کرده ام خداوند فرزند پسری به من دهد تا برای پدرش سربازی کند.
در همین حین صدای یل ام البنین، قمر بنی هاشم است که گویا هل من مبارز میطلبد و بنیان زمین را می لرزاند: آهای سپاهیان یزید، منم عباس بن علی، فرزند ابوتراب، شمشیر زنی را از مادرم که شمشیری زنی قهار در عرب بود فرا گرفتم و در رکاب پدرم علی، مشق سربازی و جنگ کرده ام، من خون حیدر کرار در رگ دارم، همان کس که پهلوانان کفار را با یک اشاره ذوالفقار به دونیم کرده، همان کس که با یک ضربه درب قلعهٔ خیبر از جا کند، اگر مرد این میدان هستید جلو بیایید، بدانید تا من هستم محال است بگذارم چشم زخمی به مولایم حسین برسد.
سواران یزید از برق نگاه عباس و رجز خوانی این شیر بیشهٔ حسین، لرزه بر اندامشان افتاد و راه آمده را بازگشتند.
رباب که شاهد ماجرا بود، دستی به سر رقیه کشید و گفت: همانطور شد که تو گفتی، تا عباس هست هیچ کس جرات آن را ندارد که نگاهی چپ به ما کند، خوشا به حال حسین و زینب که چنین برادری دارند و خوشا به حال شما که اینچنین عمویی دارید و خوشا به حال ما که در جوار قمر بنی هاشم هستیم.
وکاروان دوباره حرکت کرد.
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#بیست_یکم🎬:
غروب دوازدهم ذی الحجه است، کاروان چهار روز است بی وقفه، شب و روز رانده است، اکنون به وادی عقیق رسیده اند و به حد کافی از مکه دور شده اند، دیگر خطر حمله یزیدیان، کاروان حسین را تهدید نمی کند و یزید باید نقشه دیگر و حیله ای دیگر به کار برد تا به حسین دست یابد.
همه خسته شده اند، پس دستور توقف و استراحت صادر میشود.
شترها را می نشانند و اهل بیت حسین از کجاوه پایین می آیند، قارب غلام رباب مشغول برپا کردن خیمهٔ بانویش است که دیده بان کاروان ندا میدهد: چند سوار به سمت ما می آیند، تعدادشان زیاد نیست اما انگار هدفشان ما هستیم.
رباب علی اصغر را در آغوش می فشارد و به سمتی میرود که جمعیت جمع شده اند و به رد آمدن آن سواران خیره شده اند.
کمی که میگذرد، سه سوار به کاروان میرسند، رباب دقت می کند و بعد نفس راحتی می کشد، بوسه ای از گونه علی اصغر میگیرد و می گوید: عبدالله بن جعفر، همسر عمه جانت زینب است با دو پسرش عون و محمد آمده است و بعد زیر لب می گوید: عبدالله بن جعفر که نماینده امام در مکه بود و قرار شد آنجا بماند و اخبار مکه را به سمع حسین برساند، پس برای چه آمده؟!
خیلی نمی گذرد که همه اهل کاروان میفهمند عبدالله نامه ای از والی مکه دارد که از حسین خواسته برگردد و قول داده که از یزید برای حسین امان نامه بگیرد.
رباب با شنیدن این حرف سری تکان میدهد و میگوید: والی مکه چه فکری با خود کرده که اینچنین پیشنهاد مضحکی به مولایم حسین میدهد؟ مگر نمی داند که حسین حجت خداست و همراه شدن حسین با کسی چون یزید خیالی خام نیست، مگر نمی داند امان نامهٔ همه دست خداست و یزید در این وادی راهی ندارد..
عبدالله بن جعفر، نامه والی مکه را به حسین تسلیم می کند و حسین میداند که این هم خدعه ایست از طرف یزید تا او را به بند کشد پس چنین جواب میدهد: «نامه تو به دستم رسید، اگر قصد داشتی به من نیکی کنی، خدای جزای نیک به تو دهد، تو به من امان دادی اما بهترین امان ها، امان خداست»
واینچنین است که باز نقشهٔ یزید نقش بر آب میشود، عبدالله قصد برگشتن می کند، اما عون و محمد دلشان پیش دایی شان حسین است و از پدر رخصت می گیرند که در کنار مادرشان زینب و مولایشان حسین بمانند.
عبدالله که عشق زینب را به حسین دیده و خوب میداند این عشق را با شیر خود به خورد فرزندانش داده و آنان هم عاشقانه سر بر مهر حسین نهاده اند،مخالفتی نمی کند.
خداحافظی زینب و فرزندانش با عبدالله تماشایی ست...عبدالله هم دل در گرو حسین دارد، اما چه کند که حسین امر کرده او در مکه بماند، پس سفارش زینب را به عون و محمد می کند و می گوید: مبادا بگذارید خم به ابروی مادرتان بیاید.
زینب که دختر حجت خداست و خواهر حجت خداست و عمه حجت خداست و خود حجتی ست بر حجت خدا، خوب می داند که این سفر به کجا ختم می شود پس از عبدالله تشکر می کند و گویی با زبان بی زبانی به او می گویید: ممنون از اینکه به فکر من بودی و نگذاشتی در قربانگاه ابتلای کربلا من بدون قربانی باشم و فرزندانت را در آن روز عظیم به قربانگاه دفاع از حجت خدا بفرستم...
عبدالله آخرین نگاه را به فرزندانش می کند و به سمت مکه می تازد.
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #تقویم_معارفی_شیعه
☀️ دوشنبه - ٠٩ مرداد ١۴٠٢
🌙 الإثنين، ١٣ محرم ١۴۴۵
🌲م Monday 31 July 2023
👈 امروز متعلق است به امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام
🕋 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (١٠٠ مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (١٠٠٠ مرتبه)
- یا لطیف (١٢٩ مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم روز:
🌙 تدفين پيكرهای مقدس شهيدان كربلا (۶١ ق)
🌙 حضور اسراى اهلبیت علیهمالسلام در مجلس ابن زیاد ملعون و خطبه آتشین حضرت زینب سلاماللهعلیها (۶١ ق)
🌙 شهادت عبدالله بن عفيف ازدی در کوفه (۶١ ق)
☀️ اعلام پرچم رسمى جمهورى اسلامى ايران (١٣۵٩ش)
☀️ روز اهدای خون
🤲 اعمال روز:
🔹 عزاداری در سومین روز شهادت امام حسین (ع) و زیارت آن حضرت از دور و نزدیک پسندیده است؛
💠 حدیث روز:
💎 پيامبر اکرم (ص): «مَن بَكى عَلى مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَينَبَ بَنتِ عَلِيٍ عليهاالسلام) كانَ كَمَن بَكى عَلى أخَوَيهَا الحَسَنِ و الحُسَينِ (عليهماالسلام)
«هر كس بر مصيبتهاى اين دختر [زينب عليهاالسلام] بگريد، همانند كسى است كه بر برادرانش، حسن و حسين عليهماالسلام گريسته باشد»
📚 وفياتالأئمه، ص۴٣١
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
May 11
💠بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز دوشنبه💠
🔸صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔹صلوات مخصوص بر حضرت زهرا (س)
🔸دعای عهد با مولایمان حضرت ولی عصر (عج)
🔹صلوات و دعاهای مجرب و روزانه
🔸نکند شب و روزی از شما بگذرد و این چهار آیه را تلاوت نکنید
🔹عهد ثابت روز دوشنبه
🔸نماز و دعا و زیارت مخصوص روز دوشنبه
برای سلامتی و فرج مولایمان هر روز دعا کنیم🙏🍀🙏
سلام آقــاے مهربانـم...💔
جنس تنهایـی تو از نخ بی مِهری ماست
هرچه ما بر گنــه آلوده تریم
از شمــا دورتــریــم...
الهی به غربت و تنهائی حضرت مهدی(عجل الله) عجل لولیک الفرج
🍂✨🌹
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها
#نیایش_صبحگاهی
🌾خدایا،
هیچ کاری برایم سهل نشد مگر با عنایت تو!
هیچ باری از دوشم زمین گذاشته نشد
مگر با مدد تو!
هیچ انسانی،در مسیرم قرار نگرفت مگر به خواست تو!
🌾ای روزی دهندۀ بی منت،
یقین داریم دری بسته نخواهد شد
مگر، قبل از آن دری گشودہ گردد....
پس مارا به سمت درهای گشودہ
از رحمتت هدایت کن.
خدایا شکرت🌹❤️
#ستارگان_دشت_کربلا
⇦ عبد الله بن علی (ع)
«عبدالله بن على بن ابى طالب» از شهداى کربلا است. وى فرزند امیرالمومنین (علیه السلام) و «امالبنین» بود و از این رو برادر حضرت عباس به شمار می آمد. عبدالله بن على هنگام شهادت ۲۵ سال داشت. قاتل او هانى بن ثبیت حضرمى بود.
نام گرامى این شهید در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه آمده است.
● تنقيح المقال، مامقانى، ج۲، ص۱۹۹
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#السلام_علیک_یا_اصحاب_الحسین_ع
#درسهای_عاشورایی
❧ جوان مردی و فرزانگی
در تمام صحنه های نهضت عاشورا و نیز در رفتار امام حسین علیه السلام صداقت و جوان مردی موج می زند. نمونه بارز آن برخورد امام با حر و سپاهیان اوست. در مسیر کربلا در منطقه «شراف» وقتی ...
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨امام رضا علیهالسلام فرمودند:
اگر دوست داری در بهشت با پیامبر اکرم(ص) همراه باشی قاتلان امام حسین را لعنت کن. ✨