فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه موکب داران عراقی موقع جمع کردن مواکب💔😭 آیا میتوان نمونهای از این ارادتها را در دنیا پیدا کرد؟ مگر عشق حسین(ع)
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
شورای فرهنگی و مذهبی مسجد حضرت اباالفضل علیه السلام
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
💠 یک کربلا مقابل هر انتخاب ماست....
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
انسان شناسی،قسمت ۱۰۱
نام استاد: شجاعی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
انسان شناسی 101.mp3
11.4M
#انسان_شناسی ۱۰۱
#شهید_مطهری
#استاد_شجاعی
📌اینکه فکر میکنیم جایی به نام جهنم وجود دارد که؛
زبانههای آتش از آن بالا میرود، و ما بعد از وفات به آن داخل میشویم، توهمی بیش نیست!!!
- آیا اساساً مقولهای به نام جهنم و یا آتش جهنم، آنگونه که سالهاست در ذهن ما نقش بسته، حقیقت دارد یا حقیقتِ دوزخ چیز دیگریست؟
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✅ مرد را با سه تکه پارچه کفن میکنند
و زن را با پنج تکه.!
❇️ شاید نکته اخلاقی اش این است که
خداوند نخواسته حتی بدن یک خانم
فوت شده را هم کسی ببیند.
📕 نخواهید آخرین روز زندگی شما
اولین روز حجابتان باشد
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
CQACAgQAAxkDAAGcKulk9YR9evUHeJotY319z1l4cXKs-wACUAcAAvllGVDjlcwXr5ph-DAE.m4a
481.9K
🔖منبر کوتاه🔖
🔊#صوتی
🔅راه نزدیک شدن به خدا
#استاد_حسینی_قمی
سخنرانی های تاثیرگذار
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: ما اگر روایت نکنیم، دشمن روایت میکند
ماموریت زینبی ما چیست؟!
#جهاد_تبیین
21-shahid-toorajizadeh4-www.rasekhoon.net-2.mp3
10.46M
#دعای_کمیل
🎤 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🥀شادی روح جمیع شهدا صلوات 🥀
#شب_جمعه
لینک متن دعای کمیل⬇️
https://erfan.ir/m41
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤
🖤امشب
✨قبل از خواب،
🖤دلهایمان را راهی
✨کربلا کنیم
🖤در آن صحن و سرای روحانی
✨آن شور و عشق
🖤حسینیان دلباخته،
✨آن عطر و صفای
🖤جان افزای غم بار...
✨السلام علیک یااباعبدالله
🖤شبتون حسینی
=====🍃🌺🍃=====
#التماس_دعای_فرج 🤲🏻
برای سلامتی وفرج مولا(عج) دعاکنید
🌸 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌸🤲🏻
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌹 منتظران ظهور 🌹
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_پنجاه_هشتم 🎬: قصر را آذین بسته اند، سر امام داخل طشتی از طلا پیش روی ی
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_پنجاه_نهم🎬:
اسیران را زندانی کردند نه در زندانی با سقف و در بلکه در خرابه ای که دیوارهای نیم ریخته داشت و سقف بالای سرشان آسمان و فرش زیر پایشان زمین بود، روزها از گزند آفتاب در امان نبودند و شبها از سرمای استخوان سوز شام در اذیت بودند و هنوز بودند مردم زیادی که اسرا را نمی شناختند و برای نگاه کردن و تمسخر به خرابه می آمدند. یزید هم شب و روز جشن داشت و باده می نوشید.
چندین شب بود که کاروان اهل بیت در خرابه زندانی بودند، نه حق گریه و ناله داشتند نه حق اعتراض، با هر حرفی تازیانه ها بالا میرفت.
نیمه شب بود، صدای آهنگ و رقص و شادی از قصر یزید به گوش میرسید، رباب گوشهٔ خرابه نشسته بود و به یاد علی اصغر و حسینش اشک میریخت، سکینه دست مادر را در دست گرفت و گفت: گریه نکن مادر، دیشب در عالم خواب میدیدم که محملی از نور از آسمان پایین آمد و بانویی پهلو شکسته از آن پیاده شد و بر سر میزد و گریه می کرد، جلو رفتم و از او نامش را پرسیدم و متوجه شدم مادربزرگمان فاطمه زهراست، من از ظلم این ظالمان و کشته شدن عزیزانمان به او شکایت بردم و حضرت زهرا با گریه فرمودند:«دخترم! آرام باش، قلب مرا سوزاندی! نگاه کن دخترم!این پیراهن خون آلود پدرت حسین است و من تا روز قیامت هرگز آن را از خود جدا نمی کنم»
سکینه اشک چشم مادرش را پاک می کند و می گوید: گریه نکن مادر! عمه زینب تازه رقیه را که بی تاب پدر بود خوابنده، اگر هق هقت بلند شود ممکن است رقیه بیدارشود و باز بی تابی کند
رباب کمی آرام شد، انگار نام زهرا هم آرامش بخش است، ناگهان صدای رقیه که از خواب پریده بلند میشود..
انگار خواب پدر را دیده، مدام نام پدر را میگوید و گریه می کند، سربازان به خرابه هجوم می اورند باید این بچه را ساکت کنند که مبادا صدایش به گوش یزید برسد و عیشش را بهم بزند.
سربازان با تازیانه فریاد میزنند: خاموشش کنید تا کتک نخورده اید، رباب و سکینه، زینب و کلثوم به سمت رقیه می روند، هر چه نوازش می کنند کارساز نیست،ناگهان باران تازیانه بر سرشان باریدن میگیرد.
گریه رقیه بیشتر شده و با زبان کودکی فریاد می زند: هر چه می خواهید بزنید، فقط پدرم را به من برسانید..
صدا به گوش یزید میرسد، سربازی با طشتی سرپوشیده وارد خرابه می شود، چندین روز است رقیه غذای درستی نخورده، رقیه نگاهی به تشت می کند و رو به زینب می گوید: عمه جان! من غذا نمی خواهم، من پدرم حسین را می خواهم، نمی دانم چه می شود انگار رقیه بوی پدر را حس کرده، خود را جلو میکشد و پارچه را کناری میزند، بوی بهشت در خرابه می پیچد،رقیه سر پدر را دیده، با دستان کوچکش او را در آغوش می گیرد، بر دندان شکسته پدر بوسه میزند، موهای به خون آغشته شده پدر را نوازش می کرد و واگویه می کرد، رقیه هم شاعر شده بود،شعر می گفت و رباب و زینب گریه می کردند: به فدای رخ چون ماه و به خون نشسته ات، به فدای مرواریدهای شکسته ات، به فدای این چشمان مظلومت ، العی به فدای لبهای خشکیده ات، کجا بودی بابا آن زمان که خارمغیلان به پایم فرو رفت؟!چرا نیامدی آتش دامنم را خاموش کنی؟! چرا نیامدی تا نگذاری آن مرد مرا تازیانه نزند؟! بابا! آن مرد مرا زد، حتی عمه هم زد، آنها چادر و معجر ما را بردند، پدر رقیه ات اینک بدون چادر است، عمه جان هم مثل من است، کجا بودی آن زمان که از ناقه افتادم و با پای شتر لگد کوب شدم؟ کجا بودی که کودکان کوفه و شام مارا نشان میدادند و میخندیدند...کجا بودی بابا...
رقیه می گفت و همه اشک میریختند، انگار اینجا مجلس روضه حسین بود و رقیه هم روضه خوان مجلس..
رقیه آنقدر گفت که خاموش شد، سرباز یزید سر را از دامن رقیه برداشت و به زینب اشاره کرد، کودک خواب رفته مواظب باشید دوباره بیدار نشود.
رباب پیش رفت تا رقیه را در آغوش بگیرد، دستش به دختر خورد، رقیه به پشت افتاد، او راحت خوابیده بود، خوابی که دیگر بیداری نداشت، رباب از هوش رفت و زینب جلو آمد و ناگهان خرابهٔ شام کربلای دیگری شد..
ادامه دارد..
به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌿🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤
مجموعه نمایش صوتی " یک آیه یک قصه "
"آموزش مفاهیم قرآن به کودکان با قصه
تهیه شده در رادیو قرآن
#یک_آیه_یک_قصه
#مفاهیم_قرآن
✅ مخصوص #کودک_و_نوجوان
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
yek aye yek ghese 51.mp3
3.49M
قسمت 1️⃣5⃣
📜سوره مبارکه عنکبوت آیه ۶۹
🔹وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ🔹
#یک_آیه_یک_قصه
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c