فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 خودت را روبروی امام زمان ببین ...
🔴 راه حل مرحوم آیت الله مصباح برای خطورات نفسانی..
#امام_زمان
منتظران ظهور،،صاحب الزمان عج ..
eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔴 منتظرانی که قبل از ظهور از دنیا رفتهاند، بار دیگر در زمان ظهور به دنیا باز میگردند
⭕️ بر اساس روایات، هر مومنِ منتظری که قبل از ظهور از دنیا رفته باشد، در زمان قیام امام مهدی، در عالم برزخ به او اطلاع میدهند که فلانی، امامت ظهور نموده.. و او را بین بازگشت به دنیا و بقا در بهشت برزخی مختار میکنند؛
🌕 مفضل بن عمر مىگويد: در مورد قائم عليه السلام مشغول صحبت بوديم و اين كه چه كسانى از اصحاب ما در حالی كه منتظر حضرت بودهاند از دنيا رفتهاند. پس امام صادق علیه السلام به ما فرمودند: وقتی حضرت قائم قیام کند، به نزد مؤمن در قبرش میروند و به او میگویند: صاحب تو ظهور كرده اگر مىخواهى كه در خدمت او باشى به او ملحق شو و اگر مىخواهى كه در کرامت پروردگارت بمانی، در قبر خود بمان‼️
...إِذَا قَامَ أُتِيَ اَلْمُؤْمِنُ فِي قَبْرِهِ فَيُقَالُ لَهُ يَا هَذَا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تُقِيمَ فِي كَرَامَةِ رَبِّكَ فَأَقِمْ.
📗الغيبة (للطوسی)، ص ۴۵۸
#امام_زمان
#آستانه_ائمه_اطهار_علیهم_السلام
#امام_صادق_علیه_السلام
#اللهم_صل_علی_محمدﷺ_و_آل_محمدﷺ_و_عجل_فرجهم
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
920815-Panahian-H-HaghShenas-DinVaZibayee-02-48k.mp3
13.65M
🌸دین و زیباییهای آن🌸
جلسه دوم
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌼 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
💐خورشید مکه اومد
💐ماه مدینه سر زد
🎙 #محمود_کریمی
👏 #سرود
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
محمد زینت نام جهان است
چه خوشبوتر از آن اندر دهان است
نزائیده کسی همچون محمد
که نور روی وی رنگین کمان است
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص)🌺
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)💫
#بر_همگان_مبارکباد🌺
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝اینبار اهل سنت همه را غافلگیر کردند ...
🎙 نماهنگ زیبای جـــان بِــــ قربـــانِ محمد (ص) تحکیم میثاق شیعه و سنی در زیر سایه امنیتی پایدار، فضایی آرام و دل نشین همراه با طبیعی بکر در روستای «دَرَکْ» چابهار سیستان و بلوچستان در نماهنگی با زبان «بلوچی»
📎 #میلاد_پیامبر_اکرم
📎 #میلاد_امام_جعفر_صادق
📎 #ایران_صدا
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🟢 آن شهیدی که شب ۱۱ ماه رمضان حضرت صاحب را دید به ما میگوید: اگر ذره ای از ولایت فاصله بگیریم، شکستمان نه... نابودیمان حتمی است..
📚 به نقل از پدر شهید مدافع حرم اسماعیل خانزاده در دیدار با مقام معظم رهبری
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
1_36327580.mp3
8.72M
🎙استاد #رفیعی
🔸موضوع: چهارده نکته کلیدی درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
🔴اهمیت تربیت نیرو برای امام زمان ارواحنا فداه
🔵 از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه ؟
🌕 گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره!
🟢 اینکه بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچههای نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم. برای امام زمان عجل الله تعالی آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم، کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم....!!!
#امام_زمان
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_هفتاد_نهم🎬: فاطمه آخرین نگاه را به وضع خانه کرد و وقتی مطمئن شد همه چیز
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_هشتاد🎬:
انگار روح الله زیر و رو شده بود، مدام حرف های فتانه را با عناوین مختلف تکرار می کرد.
زینب هم که گریه اش بند نمی آمد، نوزادی که تا آن روز آرام و بی صدا بود، از زمین تا آسمان فرق کرده بود، دیگر فاطمه شب و روزش یکی شده بود.
روزها با روح الله سرو کله میزد و شبها با زینب، نمی دانست این بچه چطورش شده بود که حتی سینهٔ مادر را هم نمی گرفت و با هزار دعا و ذکر، شبانه روزی یک بار شیر می خورد.
اصلا اوضاع زندگی فاطمه بهم ریخته بود و این باعث شده بود که وضع روحی خوبی نداشته باشد و البته روح الله هم دست کمی از او نداشت، این روزها حس می کرد کسی مدام کنار گوشش وزوز می کند، انجار از او می خواست به طریقی فاطمه را از رفتن به دانشگاه منع کند، گاعی اوقات سردردهای شدیدی عارضش میشد و اکثر اوقات هم چشمانش چنان قرمز میشد که انگار تشتی از خون است، مدام بی قرار بود و نمی دانست این بی قراری را چگونه درمان کند،از طرفی در همین اوضاع و احوال، مطهره و عاطفه هم بعد از سالها یادشان افتاده بود که روح اللهی هم هست، آنها هم رفت و آمد به خانه روح الله را شروع کرده بودند و این رفت و آمد نتیجه اش، دخالت های مطهره بود و این هم برای فاطمه قوز بالا قوز شده بود
فشارها از همه طرف بر زندگی روح الله و فاطمه زیاد شده بود و فاطمه از جنگیدن خسته شده بود و چاره ای نداشت جز تسلیم..
پس تسلیم شد و دور درس و دانشگاه را خط کشید
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_هشتاد_یکم🎬:
روزها مثل برق و باد می گذشت، فاطمه دور درس و دانشگاه را خط کشیده بود و آرامشی نسبی بر زندگیشان حاکم شده بود و انگار همین کار باعث شده بود فتانه اندکی آرام گیرد و از طرفی روح الله در امتحان استخدامی یک نهاد دولتی پذیرفته شده بود و محل خدمت او شهرستانی بود که فاصله زیادی تا زادگاهش داشت، با انتقال محل زندگی فاطمه و روح الله، انگار تمام اتفاقات بد به ارامش و اتفاقات خوب تبدیل شده بود.
فتانه درگیر زندگی بچه هایش شده بود و طوری رفتار می کرد که روح الله کمترین تماسی با محمود نداشته باشد و به نوعی می خواست رشتهٔ پدر و فرزندی را ببرد و روح الله که مشغله هایش زیاد شده بود، اصلا به کارهای فتانه فکر نمی کرد تا بفهمد هدفش چیست؟ اما فاطمه با فراغ بال همه چیز را زیر نظر داشت و از طرفی خوشحال بود که از فتانه دور شده و خوشحال تر بود که فتانه به دلایلی خواهان این است که بین روح الله و خانواده اش ارتباط زیادی نباشد.
این سالها،یکی از بهترین سالهای زندگی این زوج محسوب میشد، زینب قد می کشید و هر روز شیرین زبان تر از قبل می شد و فاطمه فرزند دومش را به دنیا آورد.
عباس که به دنیا آمد انگار تمام آرامش دنیا را در کامشان ریختند، عباس بچه ای ارام بود که خوب میخورد و خوب می خوابید و مانند زینب که شبها نا ارامی می کرد و از گرفتن سینه مادر امتناع میکرد، نبود، روح الله هم پله های ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت و اوازهٔ کار و موفقیتش شهر به شهر می گشت و این بین به گوش فتانه و فرزندانش می رسید.
هر چه محمود به بودن و موفقیت های روح الله بیشتر افتخار می کرد، کینهٔ و حسادت فتانه بیشتر تحریک می شد، خصوصا اینکه سعید پشت سر هم بد بیاری می آورد، دست به هر کاری میزد، اخرش خراب می شد و سرمایه اش از بین میرفت و فتانه مجبور بود به نوعی روی شکست های سعید سرپوش قرار دهد تا مسخره خاص و عام نشود.
تا اینکه به فکر سعید رسید که بنگاه معاملاتی ماشین بزند و ماشین های خارجی را وارد کند و این ما بین سود کلانی نصیبش شود و همین زمان ماجرایی تازه شروع شد..
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
بر اساس واقعیت
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c