برنامه درس حافظ
" شرح و تفسیر غزلیات حافظ "
توسط #استاد_محمد_رضا_رنجبر
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌼منتظران ظهور
🔴حساب کنید چند تا کار خالص براتون مونده....!
📝مقدس اردبیلی رفت حمام ، دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم،
خدایا شکرت که وزیر نشدیم
خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم.
♦️مقدس اردبیلی پرسید :
آقا خُب شاه و وزیر ظلم میکنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟
🔸گفت:او هم بالاخره اخلاص ندارد...
🔰شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی، نیمهشب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد،
دوباره انداخت دید طلا بالا آمد،
به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب میخواهم برای نماز شب، کمک کن!
🔆 مقدس گفت: بله شنیدم..
✅حمامی گفت :اونجا،نصفهشب،کسی بوده با مقدس؟
مقدس گفت: نه ظاهراً نبوده.
⚠️حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟ پس معلوم میشود خالص خالص نیست!!
🔰مقدس اردبیلی میگوید: یک دفعه به خودم آمدم....
❤️امام صادق علیه السلام فرمودند:
«عمل خالص آن است که نخواهی جز خدای متعال، کسی تو را برای آن کار، ستایش کند.»
☘اگر امام، ریا را مخفی تر از ردّ پای مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تار می داند، به خاطر آن است که:
🔥گاهی انسان عمری ریا می کند ولی می پندارد که اخلاصدارد...!
🌼اخلاص، هرچند کمیاب است، ولی اگر پیدا شود، بسیار ارزشمند است و خداوند، مشتری و پذیرای کارهای خالص بندگان مخلص است.
📘منابع:
موسوعة سیرة اهل البیت علیهم السلام، ج34، ص 133
. محجه البیضاء، ج8، ص 28.
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#آنقدرشوربودکه_خان_هم_فهمید
روزی بود و روزگاری بود. در زمان های نه چندان دور هر روستایی صاحبی داشت.روستاها مانند کالاهای دیگر خرید و فروش میشدند. مردم روستا مجبور بودند هر ساله مقداری از دسترنج خود را به صاحب روستا که به اون خان میگفتند بدهند.
یکی از روستاها صاحبی داشت که به او قلی خان میگفتند.او نه زحمتی میکشید و نه کاری میکرد و همه ی مردم از زورگویی هایش ناراضی بودند.قلی خان آشپزی داشت که شب و روز برایش غذا میپخت.آشپز بدی نبود اما چون از کار های خان و ستمکاری های اون ناراحت بود توجهی به درست پختن نمیکرد.غذاهایی که آشپز میپخت بدبو ، بدطعم و بی ارزش بود اما خان هیچ اعتراضی نمیکرد و اطرافیانش هم گرچه میدانستند غذا ها بد هستند اما از ترس خان چیزی نمیگفتند.
یک روز که آشپز باشی مشغول غذا پختن بود ناگهان سنگ نمک از دستش در رفت و مستقیم افتاد توی دیگ غذا.آشپز باشی اول تصمیم گرفت که سنگ نمک را در بیاورد اما وقتی به این فکر افتاد که خان هیچ وقت توجهی نمیکند تصمیمی دیگر گرفت که خودش را به زحمت نیندازد.
وقتی غذا آماده شد و همه دور سفره بزرگی نشستند…هر کس با بی میلی غذای خودش را کشید.با خوردن اولین لقمه آه از نهاد همه برآمد.قلی خان دو سه لقمه خورد و حرفی نزد.اما انگار متوجه موضوعی شده باشد ، دست از غذا خوردن کشید و رو به آشپزش کرد و گفت:ـ« ببینم غذا کمی شور نشده است؟»
آشپز تکذیب کرد. اطرافیان که برای اولین بار اعتراض خان را دیده بودند از جواب آشپز عصبانی شدند و یکی از آنها فریاد کشید:«خجالت بکش! این غذا آنقدر شور شده که خان هم فهمید.»
قلی خان گفت:«یعنی غذا همیشه بد بوده و من نفهمیدم؟؟»
یکی دیگر گفت:«بله قربان!!»
قلی خان که اصلا تحمل حرف های توهین آمیز دیگران را نداشت چوبی برداشت و به جان اطرافیانش افتاد و آنهارا از خانه اش بیرون کرد و گفت :« به من میگویید نفهم؟»
بعد به آشپز گفت:«دیگر به این ها غذا نده.»
و نشست و بقیه غذا را تا ته خورد.
از آن به بعد هنگامی که کسی در انجام کار های نادرست و استفاده نابه جا از موقعیت ها زیاده روی کند ، تا جایی که ساکت ترین آدم ها را هم به اعتراض در آورد از این ضرب المثل استفاده میکنند.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس دعا
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
💠بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز دوشنبه💠
🔸صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔹صلوات مخصوص بر حضرت زهرا (س)
🔸دعای عهد با مولایمان حضرت ولی عصر (عج)
🔹صلوات و دعاهای مجرب و روزانه
🔸نکند شب و روزی از شما بگذرد و این چهار آیه را تلاوت نکنید
🔹عهد ثابت روز دوشنبه
🔸نماز و دعا و زیارت مخصوص روز دوشنبه
برای سلامتی و فرج مولایمان هر روز دعا کنیم🙏🍀🙏