eitaa logo
🏴 منتظران ظهور 🏴
2.8هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
9.4هزار ویدیو
297 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️🕋⭐️امیدواری درظهور 👤🎥جناب حجت الاسلام پناهیان
بشارت هفتم: بشارت آیت الله بهجت‌(ره) درباره زنده بودن سفیانی در حال حاضر 💡 آری، سفیانی هست! (مبشرات بزرگان در مورد نزدیکی ظهور) ✅ آیت الله بهجت(ره): ▫ مرحوم مقدسی مشهدی در عتبات از خدا خواسته بود که بفهمد آیا سفیانی(۱) (الان در دنیا) هست یا خیر. در کاظمین در وسیله نقلیه، عربی که کنار او نشسته بود، وقت پیاده شدن به او فرمود: 🔸 آری، سفیانی هست! ▫ این داستان پیش از پنج شش سال قبل واقع شده است.(۲) ⬅ در محضر بهجت، ج۲، ص۶۳ 💡۱. خروج سفياني يكي از علايم قطعي ظهور است كه در سال منتهي به ظهور اتفاق مي افتد. سفیانی یکی از بزرگترین دشمنان امام زمان (عج) در هنگام ظهور است. 💡۲. البته حضرت استاد مدظله نیز این جریان را بیش از ۱۰، ۱۵ سال قبل (از سال ۱۳۸۳ که سال چاپ اول این جلد کتاب بوده) فرموده‌اند. بنابراين، اين ماجرا حدودا بين سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۸ (هجری شمسی) رخ داده است و در سال ۱۴۰۲ سفیانی حداقل ۳۵، ۴۰ سال و یا بیشتر سن دارد. 🏷 (عج)
♥️بیانات امام حسین سلام الله علیه♥️♥️درباره 🕋مهدویت و🌅ظهور
"مقدمه در یکی از فرازهای زیارت عاشورای امام حسین(ع) می خوانیم: وَ اَسئَلهُ اَن یبَلِّغَنِی المَقامَ المَحمُودَ لَکُم عِندَالله وَ اَن یرزُقَنِی طَلَبَ ثارِکُم مَعَ اِمامٍ هُدَی ظاهِرٍ ناطِقٍ بِالحَقّ مِنکُم؛ من از خداوند درخواست می کنم که مرا به مقام شایسته و ستوده ای که برای شما در نزد پروردگار است برساند و خون خواهی در رکاب امام هدایت از خاندان شما که ظهور کرده و به حق نطق می کند - حضرت مهدی موعود(عج) - را نصیب من فرماید تا انتقام خون به ناحق ریختۀ شما را بگیرم. با بررسی بیانات امام حسین(ع) درباره مهدویت و امر ظهور می توان به پیوند عمیق و ناگسستنی این دو قیام مهم و سرنوشت ساز واقف شد. آن چه حسین(ع) می دانست و آن را به اصحاب بزرگوارش انتقال داد، هدفی بزرگ بود که آیندۀ جهان را رقم می زند و صد البته ارزش چنین جانفشانی ها را داشته و دارد. عاشورا زمینه ساز قیام و انقلاب منجی بشریت خواهد بود؛ چرا که این واقعه، موجب ایجاد یک اندیشه بنیادین در شیعه شده که مرگ، بهتر از زندگی تحت حکومت ستمگران و قدرت های کافر است. این اندیشه در طول تاریخ با شیعه همراه بوده و چنین عاملی باعث شکل گیری انقلاب هایی مانند انقلاب اسلامی ایران شد. ادامه همین تفکر است که به یاری خدا به انقلاب جهانی مهدی(عج) منجر خواهد شد. شیعه معتقد است مهدی می آید که مأموریت حسین (ع) را تکمیل کند و به سرانجام برساند تا ظلم و ستمی در جهان باقی نماند و عدل و داد سراسر جهان را فراگیرد. امام حسین(ع) در موارد متعددی به امر ظهور و مباحث مهدویت پرداخته است. نوشتار حاضر درصدد طبقه بندی و تحلیل و بررسی این بیانات است. توصیف مهدی(عج) از زبان حسین(ع) امام حسین(ع) در مواردی با بیان ویژگی های امام مهدی(عج) دل ها را به سوی ایشان ترغیب می فرمود و بدین وسیله زمینه ظهور آن بزرگوار را در قرن های آینده آماده می ساخت. امام(ع) در پاسخ به مردی که از آن وجود مقدس سراغ می گرفت، امام زمان(عج) را این طور توصیف فرمود: مِنْ بَنِی هَاشِمٍ مِنْ ذِرْوَةِ طَوْدِ الْعَرَبِ وَ بحْرِ مغِیضِهَا إِذَا وَرَدَتْ وَ مَخْفِرِ أَهْلِهَا إِذَا أُتِیَتْ وَ مَعْدِنِ صَفْوَتِهَا إِذَا اکْتَدَرَتْ لَا یَجْبُنُ إِذَا الْمَنَایَا هَکَعَتْ وَ لَا یَخُورُ إِذَا الْمَنُونُ اکتَنَعَتْ وَ لَا ینْکُلُ إِذَا الْکمَاةُ اصْطَرَعَتْ مُشَمِّرٌ مُغْلَوْلِبٌ ظَفِرٌ ضِرْغَامَةٌ حَصِدٌ مُخْدِشٌ ذِکْرٌ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللَّهِ رَأْسٌ قثَمُ نشُؤَ رَأْسُهُ فِی بَاذِخِ السُّؤْدَدِ وَ عَارِزٌ [غَارِزٌ مَجْدَهُ فِی أَکْرَمِ الْمَحْتِدِ فَلَا یَصْرِفَنَّکَ عنْ بیْعَتِهِ صارِفٌ عَارِضٌ یَنُوصُ إِلَی الْفِتْنَةِ کُلَّ مَنَاصٍ إِنْ قَالَ فَشَرُّ قَائِلٍ وَ إِنْ سَکَتَ فَذُو دَعَائِرَ ثُمَّ رَجعَ إِلَی صفَةِ الْمهدی(عج) فَقَالَ أَوْسَعُکُمْ کَهْفاً وَ أَکْثَرُکُمْ عِلْماً وَ أَوْصَلُکُمْ رَحِماً؛ (نعمانی، 1397: 13/ 214) از بنی هاشم، از قله بلند عرب، از جایگاه ژرف دریای آن او کار آمد، چیره دست، پیروز و سرافراز است. او شیر صحنه پیکار و دشمن شکن نام آور است. او از شمشیرهای خداست و در عین حال سالار بخشنده و بزرگوار است. اندیشه او از دنیا و آخرت رهیده و در عالی ترین جایگاه سیادت و منزلت و قرب خداوندی جای گرفته است. پس هشدار که شیطان از حق برگشته، در هر زمانی به فتنه ای برمی خیزد تا شما را از بیعت با او منصرف کند. سپس حضرت به اوصاف مهدی اشاره کرد و فرمود: پناه دهندگی اش از همه فراگیرتر، علم او از همه فزون تر وصله رحمش از همه بهتر و بیشتر است. ⭐️🌷⭐️همین طور در روایت دیگری در توصیف ایشان می فرماید....... 🌼ادامه دارد.......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🌍سیاست مهدوی🌍 ◀️ از رسالت های اصلی ما مقابله با کفر و طاغوت است.چنان که در نظام دینی ما گفته شده با کافران دشمن باشید و در آیه الکرسی می خوانیم: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ». ◀️اثر وضعی حضور اجتماعی و مشارکت مردمی، مقابله با طاغوت است هیچ چیز به اندازه این مشارکت ها برای طاغوت ناراحت کننده نیست و همه حرکت ها و کارشکنی های دشمن برای کاهش حضور در صحنه مردم است؛ یعنی دغدغه اول جریان طاغوت حضور کمرنگ مردم در انتخابات است. 🔶🔶تاثیر حضور در انتخابات بر پیشرفت کشور ◀️ در ایران به عنوان کشوری شیعی و برخوردار از جامعه مسلمان، مدعی زمینه سازی برای ظهور امام زمان(عج) است و هر کسی باید به طور طبیعی فکر کند چه کنم کشور و انقلاب پیشرفت کند تا در این مسیر پیش برویم؟ در این میان رای دادن و حضور در انتخابات به پیشرفت کشور کمک می کند و این اصل حضور مقابله با طاغوت است. ◀️ اثر معنوی مقابله با طاغوت کمک به حفظ نظام است.به فرموده امام خمینی(ره) حفظ نظام از اوجب واجبات است این مهم ثابت می کند حضور ما در انتخابات فرض و گامی برای کمک پیشرفت کشور است. 🔶اصالت تحرکات مهدوی به ظلم ستیزی است. 🔷 در مهدویت با دو نگاه مرتبط به هم مواجه هستیم. یک نگاه توسعه ای به فعالیت ها و حرکات مهدوی همچون برگزاری جلسات دعای ندبه و ساخت مهدیه ها و ... است در حالی که اصالت تحرکات مهدوی به ظلم ستیزی و مقابله با طاغوت است. ◀️همانطور که در جامعه عصر ظهور کسی به خود سرگرم نیست در جامعه منتظر هم افراد نباید فقط خود را مدنظر داشته باشند. انتخابات و دولتی مهدوی است که با همه وجود مقابل طاغوت بایستد و با همه وجود دغدغه اش رشد کشور با تکیه بر توان و ظرفیت های مردمی باشد. ◀️بنابر تصریح روایات، در حاکمیت امام عصر(عج)، حضرت حجت(عج) شدیدلعمّال هستند و بر کارگزاران سخت می گیرند، از این رو، در جامعه منتظر و مدعی زمینه سازی ظهور امام عصر(عج) نیز کارگزاری مهدوی است که به خود سخت بگیرد و همه توجهش رشد و صلاح جامعه باشد. ◀️مدیرانی که در فکر دنیا و پیشرفت خود هستند و همه چیزشان در شان و موقعیت و جایگاه و آینده و فرزندان‌شان و یک کلمه «من» خلاصه می شود لایق کارگزاری کشور امام زمانی نیستند. خوب است آنان که دنیای آباد می خواهند سرگرم دنیا شوند، دلیلی ندارد وارد این میدان و عرصه شوند. مردم باید بدانند در انتخاب به گزینه ای رای دهند که دغدغه اش ایجاد جامعه توحیدی و مهدوی و فضای یکدلی و همرنگی باشد و واضح ترین شاخصه چنین مدیرانی، سرگرم نبودن به خود است. مدیرانی در این ۴۵ سال به انقلاب صدمه زدند که همه همّ و غمّ‌شان منیت هایشان بوده است. ✍استاد کفیل https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْم‌ِٱلله‌ِٱلرَّحْمٰن‌ِٱلرَّحیٖمِ 🕋پیامبـراکـرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم: 🔮هرکس در شب دهم ماه شعبان ❄️۴رکعت 💦دونماز ۲رکعتی بخواند 🔹درهررکعت: 🧎🏻⇇ حمـد ✙ آیةالکرسـی ✙🧮 ۳مـرتبه سـوره‌کوثر⇉ ♥️خـداوند به فرشتگان مى‌فرمايد: براى كسى كه اين نماز را خوانده است 🧮صد هزار عمل نيك بنويسيد و 🧮صد هزار  درجه او را بالا ببريد و 🧮 صد هزار  در را به روى او بگشاييد و هرگز آن‌ها را نبنديد و نيز او و پدر و مادر او و همسايگانش آمرزيده مى‌گردند. 📚اقبال‌الاعمال ◌◍◌◍◌◍ 📖آیةالکرسی 🌸بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ 🕊️⃢ بِسْم‌ٱللّٰه‌ٱلرَّحمٰن‌ِٱلرَّحیٖم اِنّٰا اَعْطَيْنٰاکَ ٱلْكَوْثَرَ ¹ فَصَـلِ‏ّ لِرَبِّکَ وَٱنْحَرْ ² اِنَ‏ّ شٰانِئَکَ هُوَ ٱلْاَبْتَرُ ³ ⏰حدود۱۰دقیقه ◌◍◌◍◌ 🎁این‌نماز پرفضیلت را به امام‌عصر ارواحنافداه هـدیه کنیم. ◌◍◌◍◌ ⏳وقت خواندن این نماز ازبعد نماز مغرب و عشاء تا اذان صبح ◌◍◌◍◌ لازم نیست درنمازهای واجب و مستحبی نیت به زبان گفته شود واگر نیت رابه زبان هم بیاوریم اشکالی ندارد(مثلاً ۲ رکعت نمازشب دهم ماه شعبان می‌خوانم قربةالی‌الله) 📢نشر این پیام صدقه جاریه است ◌◍◌◍◌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 شاید يه بار دیگه بابامو ببینم 🔵 ‏از فرزند شهید اكبر زوار جنتى خواستن شعر بخونه؛ گفت ميشه دعاى فرج بخونم؟ آخه من روزی هزار بار دعای فرج می‌خونم! می‌خونم‌ تا امام‌ زمان‌ ظهور كنه. ميگن اگه آقا بياد، شهدا هم باهاش ميان. شاید يه بار دیگه بابامو ببینم... 😔 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌متن شبهه👇 اگر نماز ستون دین است پس چرا جزو اصول دین نیست؟ 📌پاسخ به شبهه👇 ✅ هر دینی از دو بخش تشکیل می گردد: 1⃣ اصول: عقیده یا عقایدی که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد. اصول دین اسلام (به معنای عام) شامل توحید، نبوت و معاد است. و اصول دین به معنای خاص (اصول مذهب شیعه)شامل عدل و امامت نیز می باشد. 2⃣ فروع: دستورات عملی که متناسب با آن پایه یا پایه های اعتقادی و برخاسته از آن باشد. منظور از فروع دین، احکام عملی اسلام است. ⭕رتبه ی اصول دین چون از باب علم است مقدم بر فروع دین که از باب عمل است می باشد؛ یعنی تا علم و اعتقاد یقینی نباشد عمل معنا ندارد. ✅پس منظور از اصول دین، اصولی است که انسان باید ابتدا به آنان علم و یقین پیدا کند تا وارد اسلام شده، آنگاه دستورات عملی اسلام را فرا روی خود می بیند. و چون «تحصیل علم مقدم بر عبادت است»، از این امور به اصل یاد شده است. انسان پس از ورود به اسلام به یکسری از عبادات (عبادات ظاهری مانند نماز، زکات، روزه و... و باطنی مانند توکل، تقوی، شکر و ...) برخورد می کند که به آن فروع دین گفته می شود. ⭕ اگر اسلام را مانند خانه ای فرض کنیم، این اصول همچون کلید ورودی به این خانه است. ولی مسلماً این خانه دارای ستون هایی است که خانه بر آن استوار است. بله نماز دارای اهمیت زیادی است، اما این اهمیت فوق العاده منافاتی ندارد با این که نماز از فروع دین باشد زیرا مسائل دیگری از آن مهم تر هستند و در مقام علم یقینی به عنوان اصول مطرح می شوند!
احکام انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 منتظران ظهور 🏴
#رمان ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن #قسمت_65 به اسرا گفتم تابلو را روبروی تختم نصب کند. تا هر روز ببینمش.
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن با آلارم گوشی‌ام برای نماز بیدار شدم، با کمک عصایی که کمیل آورده بود بلند شدم و وضو گرفتم وکنار تختم سجاده ام را پهن کردم و نمازم را خواندم. بعد باخودم فکر کردم کلا گوشی ام را خاموش کنم وکناربگذارمش، تا اگر آرش پیامی فرستاد نبینم. ولی اگر دیگران دلیلش را پرسیدند چه بگویم؟ یا اگرکاری پیش آمدکه مجبوربه استفاده بودم چه... قدیم هاچقدرمردم بدون موبایل راحت زندگی می کردندوآرامش داشتند. یا می توانم یک ترم مرخصی بگیرم و به دانشگاه نروم...آن هم نمی شود باید دلیل محکمی برای مرخصی داشته باشم.. البته این کارها پاک کردن صورت مسئله است. بایدبتوانم مشکلم را حل کنم. پاهایم را دراز کردم و تکیه دادم به تخت و خیره شدم به مهر... خیلی راهها ازذهنم می آمدومی رفت، ولی نتیجه ایی نداشت. قرآن را برداشتم و بازش کردم. سوره جاثیه آمد. نگاهی به معنی آیه انداختم، آیه ی 15 بود. نوشته بود: " هرکس کار شایسته کند به سود خود اوست،وهر که بدی کند به زیانش باشد.سپس به سوی پروردگارتان برگرداننده می شوید." بارها و بارها خواندمش و به این نتیجه رسیدم که باید بیشتر روی خودم کار کنم و صبور باشم. وبرای این صبور بودن باید ذهنم را کنترل کنم، بلند شدم و روی تختم دراز کشیدم و تسبیح به دست شروع به ذکر گفتم. ذکر چقدر راهکار خوبی است برای کنترل ذهن. با احساس حرکت دستی روی موهایم چشم هایم را باز کردم. مادرم بود، با لبخند گفت: –صبحانه نخوردیم که بیدار شی با هم بخوریم. دست هایش را با دو دستم گرفتم و ماچ آبداربه رویشان زدم و گفتم: – سلام صبح بخیر.خیلی خوابیدم؟ او هم با پشت دست صورتم رو ناز کردو گفت: –سلام دخترگلم، ساعت ده به نظرت خیلیه؟ ــ اره خوب، اینجوری حسابی پشتم باد می خوره. نیم خیز شدم و گفتم: – از امروز باید یه برنامه واسه خودم بنویسم که تا آخر تعطیلات یه خروجی خوب داشته باشم. مامان درحال بلند شدن از روی تختم گفت: – چی ازاین بهتر. بعد از صبحانه کتابهایی که باید می خواندم را روی میز کنار تختم گذاشتم همینطور کارهای خیاطی ام و اذکاری که برای صبر بیشتر می خواستم تکرارکنم را نوشتم و کنار کتاب هایم گذاشتم. نزدیک ظهر بود که گوشی‌ام زنگ خورد، سوگند بود، خیلی هم شاکی، چون قرار بود فردای روزی که تصادف کردم به خانه شان بروم و کارم را نشانش دهم. با اعتراض گفتم: –به جای این که من شاکی باشم تو هستی؟ اصلا سراغی می گیری که چه بلایی سرم امده. با نگرانی پرسید: –اتفاقی افتاده؟باور کن راحیل تا نیم ساعت قبل سال تحویل مشغول دوخت و دوز بودم.سرمون خیلی شلوغ بود.دلم برایش سوخت و دیگر چیزی نگفتم، فقط داستان تصادفم را تعریف کردم. خیلی ناراحت شدو گفت: –سارا امده اینجا، خواستم بگم تو هم با سعیده بیا دور هم باشیم.با این اوضاع ما میاییم اونجا. سارا گوشی را گرفت و چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم و بعد دعوتش کردم که با سوگندحتما بیاید. اسرا که وسط تلفن من امده بود داخل اتاق، لبش را به دندان گرفت و گفت: –ناهارو افتادن نه؟ خنده ایی کردم و گفتم: –آره دیگه، به مامان میگی سه تا مهمون داریم. سعیده رو هم زنگ بزن بیاد. اسرا با هیجان نگاهی به اتاق انداخت وبه صورت نمایشی چنگی به صورتش زدو گفت: –وای! خاک برسرم، اتاق رو نگاه کن، حسابی به هم ریخته، بعد با عجله بیرون رفت. طولی نکشیدکه برگشت و شروع به مرتب کردن اتاق کرد. وقتی بچه هاامدند با دیدن انگشت پایم باتعجب گفتند: –چرا گچ نداره؟ ما ماژیک آورده بودیم روش یادگاری بنویسیم. –آخه سخته انگشت رو گچ بستن، واسه همین اینو بستن. موقع نماز همه رفتند برای وضو و من چون وضو داشتم همانجا کنارتختم سجاده ام را انداختم تانمازم را بخوانم. سارا بسته ی کادو شده ایی را از کیفش درآورد و گفت: –راحیل جان قابل تو رو نداره. باتعجب نگاهش کردم و گفتم: –این چه کاریه آخه، کادو واسه چی؟ با مِنو مِن گفت: –دیگه همین جوری گفتم اولین باره میام دست خالی نباشم. اشاره کردم به دسته گل کوچکی که آورده بودو گفتم: – همین بس بود دیگه، اینجوری شرمنده میشم. با خجالت گفت: – نه بابا، دشمنت شرمنده. بعد فوری کادو را برداشت و گفت: –اشکالی نداره بزارم توی کمدت؟ اگه میشه بعدا بازش کن. مشکوکانه نگاهش کردم و گفتم: –نه چه اشکالی داره. دستت درد نکنه. بعد ازخوردن ناهار سوگند گفت: – حالا که تو ناقص شدی و خونه نشین. می خوای چند روز یه بار بیام خونتون وبقیه خیاطی رو بهت بگم؟ ــ نه، اینجوری اذیت میشی، بزار بعد تعطیلات. ــ باشه، هر جور راحتی. سعیده گفت: – اگه خواستی بری من می برمت، اصلا غمت نباشه. ــ نه، سعیده جان، بمونه بعداز تعطیلات بهتره. سارا از وقتی کادو را داده بوددر فکر بود. اشاره ایی کردم و پرسیدم: – خوبی؟ لبخندی زدو گفت: –ممنون بعد یهو بلند شدو گفت: – من دیگه برم. 🍁به‌قلم‌لیلافتحی‌پور🍁 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن بعد از رفتن بچه ها سعیده ماندومن هم قضیه ی کادو را برایش گفتم، فوری بلندشد وکادو راآورد. می خواست بازش کند که خشکش زد. نگاهش را دنبال کردم دیدم با خودکار روی کاغذ کادو نوشته شده، از طرف آرش. خون به صورتم جهید، آب دهانم را قورت دادم و گفتم: –ولی سارا که گفت از طرف خودشه. با صدای پیام گوشی ام، برداشتمش و بازش کردم. سارا بود.بعد از عذر خواهی گفته بود که آرش خواهش کرده هر طور شده هدیه را به دستم برساند. اوهم اول خانه ی سوگند رفته و ازاو خواسته مرادعوت کندبه خانه شان، ولی وقتی دیده نمی توانم بروم خودش امده. موقع دادن کادوحرفی نزده چون ترسیده قبول نکنم. هنوزپیام را می خواندم که دیدم سعیده کادو را باز کرد و هینی کشیدو گفت: – وای چقدر نازه. سه شاخه گل طلایی رنگ فلزی که درون قاب فلزی سیلوری جای داده شده بود. کنارش هم یک جا کلیدی که دوتا قلب پارچه ایی، که در هم تنیده بودند، آویزان بود. کنارش هم یک پاکت بود. سعیده فوری پاکت را باز کرد، نامه بود.به طرفم گرفت وگفت: – بیا خودت بعدا بخون. حالم بد بود، نامه را گرفتم و با خودم گفتم نباید بخوانمش، ممکن است چیزی نوشته باشد که با خواندنش سست شوم. من که خودم را می شناسم، پس چرا کاری کنم که اوضاع بدتر و دل تنگی ام بیشتر شود. با این فکرها بغض راه گلویم را گرفت و تنها کاری که آن لحظه به ذهنم رسید پاره کردن نامه بود. سعیده هاج و واج به دستهایم نگاه می کرد. –لااقل می ذاشتی من بخونم ببینم چی نوشته، چرا پاره می کنی؟ بعد چشمکی زدو ادامه داد: –شاید اصلا جزوه دانشگاه باشه، روزی که نرفتی رو برات نوشته فرستاده باشه بابا. چرا اینجوری می کنی؟ یعنی تو ذره ایی حس کنجکاوی نداری؟ بعد تکه ایی از کاغذهایی که در دستم بود را گرفت و شروع کرد به خوندن. "راحیل جان ما باید دوباره با هم حرف..."کاغذ را از دستش گرفتم وبا همون بغض گفتم: – سعیده حوصله ندارما. سعیده نچ نچی کرد. –من فکر می کردم مثلث عشقی تو فیلم هاست، بعد کمی فکر کردو گفت: – البته واسه شما از مثلث گذشته، دیگه شده مربع عشقی، راستی اون پسره که باهاش تصادف کردی بهت زنگ نزد؟ کلافه گفتم: –چرا زد، گوشی و دادم مامان، یه جور محترمانه دکش کرد. کاغذهای پاره شده را مچاله کردم و به دستش دادم و گفتم: – اینارو ببر بنداز سطل اشغال، یه نایلون رنگ تیره هم بیاراین خرت وپرت ها روبریز داخلش تا بعدا پسش بدم. کاغذها راگرفت و گفت: –چه سنگ دل. بعد دوباره زیرو روی کاغذها را نگاه کرد. – یعنی جزوه نبوده؟ ولی راحیل پسره زرنگه ها، هدیه فرستاده که توتعطیلات هی نگاهش کنی تا یه وقت فراموشش نکنی. بعد نگاه گنگش رابه چشم هایم چسب کرد. – ما که نفهمیدیم تو چته، یه بار به خاطرش خودت رو میندازی زیر موتور، یه بارم بر می‌داری جزوه پاره می کنی. این پسره هم یه چیزیش میشه ها، مثل زمانهای قدیم، که چاپارها نامه می بردن.نشسته نامه نوشته، داده یکی بیاره. به نظر من که جفتتون خولید باهم دیگه خوشبخت میشید. آنقدر منقلب بودم که انگار حرف های سعیده را متوجه نمی شدم. –بدو سعیده یه وقت اسرا میاد تو اتاقا. بعد از رفتن سعیده، جا کلیدی قلبی رادستم گرفتم، چقدرعاشقانه بود. حس می کردم ذهنم بدون این که خودم متوجه باشم کم‌کم وارد استخری ازیادآرش شده است، برای نجات نیازبه یک غریق ماهروقوی داشتم. 🍁به‌قلم‌لیلافتحی‌ پور🍁 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c