فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تندرو یا انقلابی؟ میانه رو یا تسلیم دشمن؟
☑️ مقام معظم رهبری:
⚠️ ما از ادبیّات سیاسی دشمن استفاده نکنیم؛ ... دشمنان انقلاب از روز اوّل آمدند تعبیر ادبیّات تندرو و میانهرو را مطرح کردند؛ ... آن روز، از همه تندروتر هم از نظر آنها امام بزرگوار بود؛ امروز هم از همه تندروتر، به نظر آنها این بندهی حقیر هستم.
❇️ اسلام، طرفدار میانه و طرفدار «وسط» است: امّا «وسط» در اسلام چیست؟ در مقابل تندرو است؟ نه، «وسط» در مقابل منحرف است.
❇️ آن کسی میانهرو نیست که منحرف از راه و منحرف از جادّه است؛ امّا در جادّه، بعضیها تندتر میروند و بعضیها کندتر میروند. تند رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست؛
🇺🇸 در ادبیّات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانهرو این است: تندرو کسی است که پایبند انقلاب است، میانهرو کسی است که در مقابل خواستههای آنها تسلیم است. ... به داعش هم میگویند تندرو؛ داعش تندرو است؟ داعش منحرف است؛
🗓 ۱۳۹۴/۱۲/۰۵
🏷 #مقام_معظم_رهبری
#انقلابی #انتخابات
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
خانواده آسمانی 55.mp3
12.73M
#خانواده_آسمانی ۵۵
#استاد_شجاعی
#دکتر_الهی_قمشهای
❗️چرا هنوز محبت خدا به خودمان را به اندازهی محبت والدینمان، باور نکردهایم؟
❗️چرا ما تصور میکنیم، ما باید طاهر و نورانی باشیم تا مورد توجه اهل بیت علیهمالسلام باشیم؟
❗️چرا ما هنوز توانایی رساندن خودمان را به یک ارتباط خصوصی با خداوند و یا معصومین نداریم؟
❗️چه عاملی قلب ما را از دریافت چنین حقایقی، و لذت بردن از این روابط، محروم کرده است؟
#انس_با_خدا
#احساس_تنهایی
#اعتماد_به_نفس
#ناامیدی_از_رحمت_خدا
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
#سامری_درفیسبوک۲ #قسمت_دوم🎬: گوشی اتاق ، اتاقی که متعلق به «مکتب امام احمدالحسن و یمانی موعود» که ت
#سامری_درفیسبوک۲
#قسمت_سوم🎬:
احمد همبوشی با قدم هایی لرزان بدون هدف عرض اتاق را می پیمود و گاهی جلو قفسه کتاب میایستاد و کتابی به دست می گرفت و زیر و رو می کرد، گویی ثانیه ها به کندی می گذشت.
تلفن دوباره شروع به زنگ زدن کرد، احمد همبوشی با سرعت خودش را به آن رساند و گوشی را برداشت و صدای الوگفتن حیدرمشتت از پشت خط بلند شد، همبوشی با صدای بلند گفت: چرا اینقدر طول کشید تا زنگ بزنی؟! این چی بود داشتی میگفتی؟!
حیدر مشتت خنده ریزی کرد و گفت: انگاری خیلی توجهت را جلب کرده هاا
همبوشی با بی حوصلگی گفت: زودتر برو سر اصل مطلب، حیدرمشتت گفت: راستش چند تا از مساجد بزرگ و شلوغ العماره را انتخاب کردم تا برای تبلیغ شروع به کار کنم، اولین مسجدی که رفتم و از شما و دعوتتان گفتم، در ابتدا مردم عادی شما را با کس دیگه ای اشتباه گرفتند و بعد چند تا از مریدهای پرو پا قرص سید محمود سرخی که انگار اونم دقیقا ادعاهایی شبیه به ادعاهای شما کرده با این تفاوت که فرزند امام غایب نیست، جلو اومدن و شروع به مجادله با من کردن، هر چه من می گفتم اونا نقض می کردن و دلایلی محکم تر بر حقانیت صرخی می آوردند، خلاصه بگم، من در اینجا یکی کلّاش تر از خودمون را دیدم، البته خود محمود صرخی را قراره فردا توی یه مکان معین ببینم تا با هم گفتگویی کنیم، حالا به نظرت تکلیف من چیه؟
همبوشی نفسش رامحکم بیرون داد و گفت: تا میتونی باهاشون مناظره کن و حتی از کتابهایی که به اسم من چاپ شده براشون ادله و برهان بیار، گیجشون کن و بزار مریدهاشون هم گیج بشن و وقتی که درمانده شدن، تو از نسب احمدالحسن که میرسه به امام زمان رونمایی کن تا افراد ساده دل که امام زمانشون را دوست دارن بیان سمت ما، بالاخره از بین نائب و فرزند امام، یکی را باید انتخاب کنند که مطمئنا فرزند امام، ارجحیت بیشتری داره و منم از اینجا سعی می کنم با موکلی که دارم زمینه شکست صرخی را بوجود بیارم.
حیدرمشتت خنده بلندی کرد وگفت: بابا تو دیگه کی هستی؟! الحق که شیطان را درس میدی، میگم اینجور که ملت را میپیچونی یه وقت حیدر مشتت یا یمانی ظهور را نپیچونی؟!!.
احمد همبوشی اوفی کرد و گفت: ببین رفیق! من هر چی باشم نامرد نیستم، با هم شروعش کردیم و باهم پیشش میبریم و از مزایای این مکتب هر چی نصیبمون شد با هم میخوریم و بعد اندکی سکوت کرد و ادامه داد: گفتی فردا با خود صرخی دیدار داری، به نظرم قبل از مناظره و جنگ و جدل، یه جورایی در خلوت باهاش کنار بیا و ببین چه طوری میشه بی سرو صدا یه دهانبند بهش بزنیم و اگر این مورد جواب نداد، برو سراغ مناظره و برنامه ای که گفتم، در ضمن یه تعداد کتاب جدید هم قراره به دستم برسه، اینا هم کارشناسی شده هستند و به نام من نوشته شدند، سعی می کنم از اینا هم به دستت برسونم.
حیدر مشتت بار دیگر خنده صدا داری کرد و گفت: باشه! راستی خدا شانس بده، من هر کار کنم به تو نمی رسم یابن المهدی، نه قلم میزنی و نه زحمتی میکشی و کلی کتاب به نامت ثبت میشه.. و با زدن این حرف هر دو خنده ای کردند و تماس قطع شد.
احمد همبوشی روی صندلی کنار میز نشست، انگار ذهنش سخت درگیر بود، او باید راه درستی برای مقابله با مدعیانی همچون صرخی که هرازگاهی سر راهش سبز می شدند پیدا می کرد.
احمد همبوشی متوجه گذشت زمان نمی شد،وقتی به خود آمد که اتاق نیمه تاریک شده بود، همبوشی کلید برق را زد و بعد گوشی تلفن را برداشت و شماره دفتر مایکل را گرفت.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞
@montazeraan_zohorr
#سامری_درفیسبوک۲
#قسمت_چهارم🎬:
گوشی زنگ خورد و از ان طرف خط صدای مایکل بلند شد.
احمد همبوشی با لحنی سراسیمه گفت: سلام جناب! منم احمد...
مایکل به میان حرف او پرید و گفت: متوجه شدم! احمدالحسن قرار شد که تماس ها محدود بشه نه اینکه دم به دقیقه زنگ بزنید، اخرش با این کارهای شما، میترسم کل قضیه لو بره و..
همبوشی اب دهنش را قورت داد و گفت: نه...نه...اصلا نترسید، قرار نیست کسی از ارتباط ما بویی ببره، درسته من از طریقی که قرارمون بود ارتباط برقرار نکردم چون اون طریق خیلی زمان بر هست و الان هم مسئله بسیار مهمی پیش امد که می بایست به سمعتون برسونم و نظرتون را جویا بشم و اگر امکانش بود کمکم کنید.
مایکل با تحکمی در صدایش گفت: کمک...کمک..من که بیشتر از بودجه به شما کمک کردم، تقصیر شماست که تنبلید و آنطور که باید فعالیت بکنید، نمی کنید.
همبوشی صدایش را ارام تر کرد و گفت: نه این بار فرق میکنه، بحث مسائل مالی نیست، طبق گفته کار گروه شما و نقشه قبلی، من چند نفر را به اطراف فرستادم برای تبلیغ مکتب احمد الحسن که متاسفانه با مشکلی مواجه شدیم، انگار توی برخی از شهرهای عراق برای ما رقیب بوجود آمده، یعنی شخصی دقیقا ادعاهای مثل ما کرده و داره چوب لای چرخمون میزاره، من گفتم به طریقی با طرف به تفاهم برسن اما الان زنگ زدم خدمتتون بگم اگر رقیب ما زیادی سر سختی نشان داد و مانع کار ما شد، شما این رقیب را با همون نیروهای خفیه تان از سر راه ما بردارین و حتی اگر امکانش هست سردسته شان را بکشید.
مایکل که تعجب از کلامش مشهود بود گفت: بکشیمش؟! چرا باید بکشیمش؟!
احمد همبوشی با حالتی حق به جانب گفت: خوب باید به نوعی خفه اش کنید چون منافع ما را داره به خطر می اندازه..
مایکل با لحنی عصبانی گفت: اونطور که میگی، رقیب شما دقیقا مثل شما عمل میکنه یعنی احتمالا خودش را نائب امام یا از نزدیکان امام دوازدهم شیعیان جا زده و داره مردم را فریب میده، این درست کاری هست که خواسته ماست، پس با اون رقیب، رفیق بشین بهتره،چون شما دو تا گروه در یک راستا دارین حرکت می کنین ، هر دوتاتون طبق معیارهای ما پیش میرین و این خیلی خوبه، هدف ما انحراف مذهب شیعه و اعتقادات شیعیان هست، حالا یکی از آسمون رسیده و داره دقیقا چیزی که مدنظر ماست را انجام میده پس نباید از سر راه برش داشت، بلکه باید حمایتش کرد.
همبوشی که انگار یک لحظه تمام بادش خوابیده بود گفت: اینجوری تکلیف ما چی میشه؟! مگر امکان داره یک خِطّه ودو فرمانروا؟!
مایکل با تحکمی در صدایش گفت: مکان تبلیغتون را تغییر بدین کاری به کار اون رقیب نداشته باشید، دنیا بزرگه و شیعیان سر از همه جا در اوردن پس شما هم باید تبلیغ جهانی داشته باشید، به جای اینکه تمام تمرکزتون را بزارید روی عراق،به کشورهای دیگه خاورمیانه برید و سعی کنید در بین شیعیان اونجا نفوذ کنید، خصوصا کشور ایران...
همبوشی حرفهای مایکل را کلمه به کلمه به خاطر سپرد و در آخر چشمی گفت و تلفن را قطع کرد، او حالا می فهمید که شخص احمد همبوشی که صهیونیست ها کلی خرج تعلیمش کردند برای انها مهم نیست، اهداف انها که همان انحراف در اعتقادات شیعیان است از هر چیزی برای موساد مهم تر است پس باید نقشه ای دیگه که دستاوردی منطقه ای و یا شاید جهانی داشته باشد، می کشید.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼🍂🌺
@montazeraan_zohorr
#سامری_درفیسبوک۲
#قسمت_پنجم 🎬:
درب مکتب احمدالحسن به شدت باز شد و حیدرمشتت خودش را به داخل ساختمان انداخت و همانطور که لبخند می زد به سمت میزی که احمد همبوشی پشت آن نشسته بود امد و گفت: سلام علیکم یا نائب الامام، یابن المهدی! حال شما چطوره؟!
احمد همبوشی ابروهایش را بالا داد و گفت: و علیکم السلام یا یمانی ظهور، ببینم چی شده کبکت خروس می خونه؟! دیروز که کلی شاکی بودی از دست ما، الان چی شده زیر و رو شدی؟!
حیدرمشتت خنده صداداری کرد و گفت: دیروز برای این شاکی بودم که منو از العماره کشوندی اینجا و تمام زحمات تبلیغ این مدتم را برباد دادی و ترسیدی که با اون مرتیکه صرخی مقابله کنی، خوب خودتم جای من بودی ناراحت میشدی.
احمد همبوش خیره به حیدرمشتت گفت: منم از اینکه مجبور بودم میدان را خالی کنم، خیلی ناراحت بودم اما چه میشه کرد؟! دستور از بالا بود که صرخی را به حال خودش بذاریم و تبلیغ مکتب خودمون را جاهای دیگه انجام بدیم.
حیدر مشتت دستش را محکم روی پایش زد وگفت: گندش بزنه اون بالا را...حالا چی میشد یک درسی به صرخی میدادیم که دیگه جلو نوه امام زمان، قد علم نکنه و با زدن این حرف قهقه ای سر داد.
احمد همبوشی نگاهش را به کتاب پیش رویش دوخت و گفت: حالا مزه نریز، بگو ببینم چه خبری داشتی که اینجور با عجله داخل شدی؟! و بعد بدون اینکه اجازه بدهد حیدرمشتت جوابی به او بدهد، یک بند از کتاب را نشان او داد و گفت: اینجا را بخون ببینم چی ازش میفهمی؟! من هر چه می خونم اصلا نمیدونم منظور این قسمت و این روایت که احتمال زیاد جعلی هست چیست و چرا باید اینجا آورده بشه؟!
حیدر مشتت کتابی را که تازه از موساد به دست احمد همبوشی رسیده بود جلو کشید و بعد کتاب را بست و اشاره به جلد کتاب کرد و گفت: اینجا اسم تو را به عنوان نویسنده نوشتن، کتابی را که خود نویسنده اش را گیج کنه باید قاب طلا گرفت و بر سر در تاریخ چسپاند و با زدن این حرف قهقه اش بلندتر شد و کتاب را به کناری گذاشت و دستش را روی دست احمد همبوشی گذاشت و گفت: پاشو...پاشو بیا ببین برات چکار کردم.
همبوشی عبایش را روی شانه هایش مرتب کرد و به دنبال حیدر مشتت راه افتاد، جلوی در مکتب ماشین حیدرمشتت بود که انگار چیزهایی بهش اضافه شده بود و بلندگویی روی سقفش دیده میشد.
همبوشی در مکتب را قفل کرد و با اشاره حیدر سوار ماشین شد.
حیدر ماشین را روشن کرد و همانطور که نگاهی از سر افتخار به خودش می کرد، گلویی صاف کرد و میکروفن روی داشبرد را برداشت و همزمان با حرکت در خیابان های شهر، صدای او از بلندگوی بالای ماشین پخش میشد: امت مسلمان عراق! مومنانِ چشم انتظار منجی آخرالزمان! بگوش باشید که حجت ابن الحسن، نائب خاص خودش را به همراه یار دیرینش یمانی ظهور، به سوی شما فرستاده، بشتابید به سمت بهترین عمل که همان یاری رساندن به نائب امام است، بشتابید که امام خود را از خود راضی نمایید، بشتابید تا امر امامتان روی زمین نماند، به سوی ما بیایید و عطر نفس های مهدی صاحب الزمان را از کلام نائبش، احمدالحسن استشمام کنید..
حیدرمشتت پشت سر هم عباراتی با این مفهوم را تکرار می کرد و لحظه به لحظه لبخند روی لب احمد همبوشی پررنگ تر میشد و مردم شهر و کوچه و بازار با تعجب و شگفتی به این ماشین چشم دوخته بودند و عده ای که خیال می کردند واقعا خبری از جانب امام دوازدهم شده است، با سرعت به دنبال ماشین می دویدند
صحنه ای را حیدر مشتت و احمد همبوشی به تصویر کشیده بودند که بسان خنجری زهراگین بود که بر قلب غریب عالم، مهدی زهرا فرود می آمد.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🎞🎞🎞🎞🎞🎞
@montazeraan_zohorr
ظهورِ پیش از ظهور.mp3
8.79M
✘ ظهور اَسماء امام مهدی علیهالسلام در جهان شروع شده است!
@montazeraan_zohorr
مادامی که مطیع و پشت ولایت قفیه باشیم ،
پیروز خواهیم بود چرا که نقطه قوت ما ولایت است.
-شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ آیا حضرت_علی (ع) ، ایرانیان شهر اسطخر و کرمان رو سرکوب و کشتار کرده ؟
#شبهه_زدایی
#شایعه_پذیر_نباشیم
#شايعه_پراکنی_نکنیم
#اسلام_هراسی
#اسلام_ستیزی
#پینوکیو_نباشیم
#جنگ_روانی_دشمن
#امپراتوری_دروغ
@montazeraan_zohorr
Part24_مجمع الفضائل ج2.mp3
6.7M
🌅🖋📗مجمع الفضائل
🔷🔹🔷قسمت ⏰۲۴
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس دعا
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
💠بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز پنج شنبه💠
🔸 صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔹دعای عهد با حضرت صاحب الزمان
🔸عهد ثابت روز پنج شنبه
🔹دعای روز پنج شنبه
🔸صلوات و زیارت مخصوص در روز پنج شنبه
🔹تعقیبات نماز صبح
التماس دعا از همه ی شما یاوران و ارادتمندان مولایمان مهدی🙏🌸🙏
سلام امام زمانم✋🌸
سلام بزرگترین تغییر
دهنده عالم، مهدے جان
انتهاے تلاش ماست، خواستن!
خواستنی از سر صدق!
خواستنی از روے تمامی وجود و نیاز!
براے بزرگترین تغییر عالم
ب دست بزرگترین تغییر دهنده ...
در این شبهاے گدایی میخوانیم خدا را
و میخواهیم ولی خدا را ...
▪️یا ربَّ الحجَّة بحقِّ الحُجة
▫️اِشفِ صَدرَ الْحُجة بِظُهورِ الحُجَّة
🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام على عليه السلام: هنگامی که باران حسادت ببارد، فساد می روید
📚غررالحكم حدیث4131
☘ آیت الله کشمیری(ره) :
🌷 لا حول و لا قوه الا بالله ، روزی صد مرتبه چنان چه در روایت آمده ، هفتاد نوع بلا را از انسان دور می کند که آسان ترین آن غم و اندوه است.
📖 آفتاب خوبان ، ص۸۳
جهت موفق شدن در هر ڪارے
🍀 هر ڪس بعد از نماز صبح هر روز 77 مرتبہ
✨الفتّاح✨
بگوید و دست بر سینہ خود نهد زنگ غفلت ازدل او زدودہ مےشود و بہ هر ڪارے روے آورد از پیش ببرد
📚بحر الغرائب ص 42
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ذکـری جـهـت تـسـهـیـل در امـر ازدواج
🔸آیت الله بهجت(رحمة الله علیه)
@montazeraan_zohorr
ــــــــــــــــــ☫﷽☫ــــــــــــــــــ
🦋 🦋
📗تفسیر 📖 هـرروز انس با قرآن مجید
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
❀ موضوع ❀
✍ سجده 🗒️🔵
📖❀سوره سجده/آیہ(۱۵)
🟡(سجده واجب)
اَعُوذُ بِٱݪلّٰهِ مِنَ ٱݪشَیْطٰان ٱݪرَّجیٖمْ
بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖم
🟢 آیه زیر دارای سجده واجب میباشد🟢
🔺«١٥» ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﻳُﺆْﻣِﻦُ ﺑِﺂﻳَﺎﺗِﻨَﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺇِﺫَﺍ ﺫُﻛِّﺮُﻭﺍْ ﺑِﻬَﺎ ﺧَﺮُّﻭﺍْ ﺳُﺠَّﺪﺍً ﻭَﺳَﺒَّﺤُﻮﺍْ ﺑِﺤَﻤْﺪِ ﺭَﺑِّﻬِﻢْ ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳَﺴْﺘَﻜْﺒِﺮُﻭﻥَ
🔻ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﺳﺠﺪﻩ ﺭُﺥ ﺑﺮ ﺧﺎﻙ ﻧﻬﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻜﺒّﺮ ﻧﻤﻲ ﻭﺭﺯﻧﺪ.
🟣👈🏻ذکر سجده واجب
🟢 «لٰا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ حَقّا حَقّا لَا إِلٰهَ الّا اللّٰهُ ایماناً وَ تَصْدِیقاً لَا إِلٰهَ إِلَّا اللّٰهُ عُبُودِیةً وَ رِقًّا سَجَدْتُ لَک یٰا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقًّا لَا مُسْتَنْکفاً وَ لَا مُسْتَکبِراً بَلْ أَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعِیفٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ».
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸
🔍❀ تفسیرنور❀📚
✍🏻ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ:🔹
ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﻱ ﻗﺮﺁﻥ، ﺑﻪ ﺁﻳﺎﺗﻲ ﻣﻲ ﺭﺳﻴﻢ ﻛﻪ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎم ﺗﻠﺎﻭﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﻴﻢ. ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ: ﻓﺼّﻠﺖ، ﻧﺠﻢ، ﻋﻠﻖ ﻭ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺻﻄﻠﺎﺡ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﻋﺰﺍﺋﻢ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﻃﺒﻖ ﻣﻜﺘﺐ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎم، ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ ﺟﺎﻳﺰ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺟﻨﺐ ﻳﺎ ﺣﺎﺋﺾ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺣﺘّﻲ ﻳﻚ ﺁﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺭﺍ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ.
📌ﭘﻴﺎم ﻫﺎ:
١- ﺳﺠﺪﻩ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻱ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﺳﺖ. «ﺍﻧّﻤﺎ ﻳﺆﻣﻦ»
٢- ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﺷﻴﻮﻩ ﻱ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻭ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺧﻮﺩ، ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺗﺮﺳﻴﻢ ﭼﻬﺮﻩ ﻱ ﻣﺠﺮﻣﺎﻥ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. «ﺍﻟّﺬﻳﻦ ﺍﺫﺍ ﺫﻛﺮﻭﺍ ﺧﺮّﻭﺍ...»
٣- ﺗﻌﻠّﻖ ﻧﮕﺮﻓﺘﻦ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻜﺒّﺮ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ. «ﻟﻮ ﺷﺌﻨﺎ ﻟﺂﺗﻴﻨﺎ ﻛﻞّ ﻧﻔﺲ ﻫﺪﺍﻫﺎ... ﺍﻧّﻤﺎ ﻳﺆﻣﻦ... ﺍﻟّﺬﻳﻦ... ﻫﻢ ﻟﺎﻳﺴﺘﻜﺒﺮﻭﻥ»
٤- ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻲ، ﺑﺎ ﻓﻄﺮﺕ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺑﺸﺮ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺗﺬﻛّﺮ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ. «ﺍﺫﺍ ﺫﻛّﺮﻭﺍ...»
٥ - ﺳﺠﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ، ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻫﻨﮕﺎم ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻴﺴﺖ. «ﺍﺫﺍ ﺫﻛّﺮﻭﺍ... ﺧﺮّﻭﺍ»
٦- ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺩﺕ، ﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﺍﺳﺖ، «ﺍﺫﺍ» ﻫﻢ ﺯﻣﻴﻨﻪ، «ﺫﻛّﺮﻭﺍ» ﻫﻢ ﻋﻤﻞ. «ﺧﺮّﻭﺍ»
٧- ﺳﺠﺪﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ. «ﺧﺮّﻭﺍ ﺳﺠّﺪﺍ» ﮔﻮﻳﺎ ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﻨﺪ.
٨ - ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺫﻛﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﺠﺪﻩ، ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺍﺳﺖ. «ﺳﺠّﺪﺍً ﻭ ﺳﺒّﺤﻮﺍ ﺑﺤﻤﺪ ﺭﺑّﻬﻢ»
٩- ﺳﺠﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﺗﻜﺒّﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ. «ﺧﺮّﻭﺍ ﺳﺠّﺪﺍً... ﻭ ﻫﻢ ﻟﺎﻳﺴﺘﻜﺒﺮﻭﻥ»
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸
🔹❀ حدیث روز 🔹❀
🕋الإمامُ عليٌّ عليه السلام
🔺 أطِيلُوا السُّجودَ ، فما مِن عَمَلٍ أشَدَّ على إبليسَ مِن أن يَرَى ابنَ آدَمَ ساجِدا ، لأنّهُ اُمِرَ بالسُّجودِ فَعَصى .
🔻 سجده را طول دهيد ؛ زيرا هيچ چيز براى ابليس سخت تر و نا خوشايندتر از اين نيست كه فرزند آدم را در حال سجده ببيند ؛ چرا كه به او فرمان سجده كردن داده شد ، اما سرپيچى كرد .;
📚✍🏻الخصال : 616/10.
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃 ༅࿐🌸
🗓️ امروز:پنجشنبہ
☀️۱۷/خردادماه/١٤٠۳/۰۳
🌙 ۲۸/ذی القعده/١٤٤۵/١۱
2024/06/Jun/06🌲
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
💠 ذڪـرِ روز
🕋لا اله الا الله الملک الحق المبین
نیست خدایی جز الله فرمانروای حق وآشکار
🔷🔸ذکر روز پنج شنبه موجب رزق و روزی می شود. ذکر روز پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری (عليهالسلام) است. روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (عليهالسلام) خوانده شود
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
🤲اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَامهاو بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨
✋🏻 سـلام میدهیم به ارباب بی کفن:🚩
🚩اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌸 ✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾🌸
@montazeraan_zohorr