#کتاب_کودک درونمایه ؛ الگوگیری صحیح 🌟 ۱ـ یه جای کار ایراد داره : مخملی، یک کلاف نرمِ کامواست که از پشت ویترین مغازه‌ی بابافیروز شاهد ماجراهای چهارراه روبروی مغازه است. مخملی خیلی نگران دخترک گل‌فروشِ سرچهارراه است، چون لباس گرم ندارد. و از دست مخملی هم (با اینکه ابزار یک لباس گرم هست) کاری برنمی‌آید، تا اینکه ... ـ این کتاب به فرزند شما می‌آموزد که برای حل هر مشکلی باید به سراغ متخصص همان فن رفت. 🌟 ۲ـ تو هنوز یک شیری : ماجرای این کتاب، ماجرای زندگی بچه‌شیری بنام دُم منگوله‌ای است، که بعلّتی خانواده‌اش را گم می‌کند، و یک خانواده‌ی کفتار، پیدایش کرده و بزرگش می‌کنند. بچه شیر با سبک زندگی کفتارها کم‌کم خو میگیرد و تمام رفتارهای یک شیر را فراموش می‌کند! تا اینکه بطور اتفاقی متوجه می‌شود چه بلایی بر سرش آمده و او باید به اصلِ خویش بازگردد. ـ این کتاب، ماجرای حفظ ارزشهاست و جبران اشتباهات و انحرافات احتمالی است. 🌟 ۳ـ به نظر من : روباه بندباز که چند وقتی در سیرکِ شهر کار می‌کرده و حالا به جنگل برگشته، خود را دانای کل میداند و یک سر و گردن از همه بالاتر ... و سعی می‌کند در تمام کارهای ریز و درشت حیوانات جنگل دخالت کند. حیوانات دیگر هم فریب ظاهرش را می‌خورند، و هرج و مرجی جنگل را فرا میگیرد. اما یک اتفاق غیرمنتظره جریان معیوبِ جنگل را عوض می‌کند. ـ این کتاب، ماجرای تفکر و تعقل، در برابر انواع فریبها، از جمله فریبهای رسانه‌ایست. 🌟 ۴ـ  حتماً برمی‌گردد: اریحا دختری است که قلبی بزرگ و نورانی دارد، بطوریکه برخلاف مردم شهر، درد حضرت یونس و نگرانی او از نزدیک شدن حوادث بد را، با باطن پاکش درک می‌کند! یونس از شهر می‌رود و شهر دستخوش اتفاقات بدی می‌شود ... تا اینکه مردم شهر می‌آموزند چگونه باید به متخصصی که فرستاده‌ی خدا و از آنها آگاه‌تر است اعتماد کنند، و اشتباهاتشان را جبران نمایند تا در سایه‌ی امن او، مسیر درست زندگی را طی کنند. ـ این کتاب ماجرای هزاران سال جهلِ بشر است از مقام "امام" .. که هنوز هم نیاموخته‌اند چگونه می‌توانند زیر سایه‌اش آرام و شاد زندگی کنند...