eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
10.1هزار ویدیو
310 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
 ۴۵ - ثواب کمک ویاری مظلوم:  این که امام عصر - ارواحنا فداه - مظلوم است، بر کسی پوشیده نیست.  و اما حسن نصرت ویاری مظلوم، به دلالت عقل ونقل ثابت است. چنان که در بحار وغیر آن از امام صادق (علیه السلام) آمده فرمود: خداوند (عزّ وجلّ) یار مؤمن است تا وقتی که مؤمن در یاری برادر مؤمنش باشد(۹۰۶).  و از آن حضرت است که فرمود: هیج مؤمنی مظلومی را یاری نکند مگر این که بهتر است از روزه یک ماه واعتکاف آن در مسجد الحرام. وهر مؤمنی برادرش را یاری کند در حالی که قدرت بر یاری اش داشته باشد، خداوند او را در دنیا وآخرت یاری نماید(۹۰۷).  و از آن حضرت منقول است که فرمود: هرکس به فریاد برادر مؤمن ستمدیده خود برسد - به قدر توانش - غم او را بر طرف سازد واو را در برآورده شدن حاجتش یاری نماید. بدین کار نزد خداوند هفتاد ودو رحمت برای او خواهد بود، یکی از آن ها را به زودی به او رساند که زندگی اش را سامان دهد، وهفتاد ویک رحمت را برای احوال وصحنه های ترسناک قیامت ذخیره نماید(۹۰۸). ودر روایات دیگری که ذکر آن ها مایه طولانی شدن مطلب است. وهمین مقدار که آوردیم برای خردمندان کافی است.
و اما این که دعا برای حضرت صاحب الامر وتعجیل فرج وظهور آن جناب، اعانت وکمک به او می باشد، سابقا گفتیم: دعا برای صاحب الزمان (علیه السلام) از اقسام یاری آن حضرت به زبان است. توضیح این که: منظور از اعانت ویاری آن است که اقدام به امری بشود که در حقیقت سبب - یا جزئی از سبب - باشد، ویا در نظر یاری کننده برای دفع زیان یا جلب منفعت یا قضاء حاجت از برای کسی که یاری می شود. واین عنوان در دعا برای مولای ما صاحب الزمان (علیه السلام) ثابت است، زیرا که مؤثر بودن دعا در هر یک از امور یاد شده به روایات بسیاری که در کتاب های معتبر آمده ثابت شده است چنان که در باب فضل دعا کتاب های کافی، وسائل وبحار، احادیث در این باره رسیده است پس چون مؤمن در دعا برای زدودن هم وغم واندوه از قلب امام بزرگوارش کوشش کند وتعجیل ظهور او را از درگاه خداوند بخواهد - با شرایطی که در جای خود گفته شده - اثر آن به مقتضای وعده الهی حاصل می گردد.  با بیان گذشته معلوم شد که دعا، کمک ویاری امام است، به اضافه امر مطاع آن حضرت که در توقیع شریف آمده: وبسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که همانا، آن فرج شما است...(۹۰۹).  
"آن حضرت از دوستان خود حاجتی را خواسته که آن ها می توانند به آن اقدام نمایند وآن زیاد دعا کردن برای تعجیل فرج است. در مکرمت بیست ودوم مطالب مناسبی شاهد بر این موضوع گذشت، در مکرمت چهل ونهم نیز به طور واضحی بیان خواهد گشت.  و در حدیثی که در کافی روایت شده، از عیسی بن ابی منصور آمده: امام صادق (علیه السلام) بی مقدمه به عبد الله بن ابی یعفور فرمود: ای پسر یعفور! رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: شش خصلت است که هرکس باشد در پیشگاه خداوند (عزّ وجلّ) وجانب راست او باشد. ابن ابی یعفور گفت: فدایت گردم آن ها چیست؟ فرمود: مرد مسلمان دوست بدارد برای برادرش آنچه را که برای عزیزترین خاندانش دوست می دارد وناخوش دارد برای برادرش آنچه را که برای عزیزترین خاندانش صمیمیت کند؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه به آن مرتبه برسد همه آنچه در دل دارد به او می گوید، پس اگر خوشحال شد او هم مسرور می گردد، وهرگاه اندوهگین باشد او نیز محزون می شود، واگر بتواند ناراحتی هایش را بر طرف می سازد وگرنه برای او به درگاه خداوند دعا می کند...(۹۱۰)."
"چنان که می بینید امام سجاد (علیه السلام) دعا برای رزمندگان ومرزبانان را از اقسام اعانت وکمک آن ها توصیف کرده وبرای دعا کنندگان، مقدار اجرشان خواسته شده است.  و باید گفت: از اقسام اعانت ویاری به وسیله دعا، دعا برای هلاکت ونابودی دشمنان وظلم کنندگان آن حضرت است، که تردیدی نیست دعای مؤمن برای نابودی ظالمین - در صورتی که با شرایط بیان شده در روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) مقرون باشد - مؤثر است. پس هرگاه مؤمن نتواند دشمنان امام خود را به وسیله ابزارهای جنگی از قبیل نیزه وشمشیر به قتل برساند، ولی با دعا می تواند این کار را انجام دهد، بر او واجب است که به همین وسیله در عداد یاران وانصار آن حضرت قرار گیرد. لذا از امامان (علیهم السلام) بر انگیختن بر لعنت ونفرین دشمنانشان ودعا برای هلاکت آن ها رسیده است، چنان که دعاهایی که امامان (علیهم السلام) بیان داشته اند ودر بخش های ششم وهفتم خواهد آمد - این امر به وضوح مشاهده می شود.  ۴۶ - آثار تواضع وتجلیل بزرگتر: 🌴🍃📗💫 آثار وفواید تجلیل واحترام بزرگ🔆💫🔆💫🔆 🔹🔷🔶🌷🍃قسمت6⃣1⃣1⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
🔯🗺👿 برنامه شیطانی‌ یهود برای جهان (قسمت اول) 💡 اگرچه که طرح اهریمنی یهود برای جهان در سال ۱۸۹۷ م (۱
🔯🗺👿 برنامه شیطانی‌ یهود برای جهان (قسمت دوم) ✳️ ادامه بررسی بخشی از پروتکل های ۲۴ گانه یهود که توسط صهیونیسم جهانی امضاء شده است: ⛓ زنجیری که انسان‌ها را به دام و تله فقر می‌بندد، به مراتب محکم‌تر از زنجیر بردگی است. به بیان دیگر، از زیر یوغ بردگی می‌توان به خوبی آزاد شد، ولی ر‌هایی از زیر یوغ بینوایی و فقر بسیار دشوار است، ما در قانون اساسی خود حق رفاه مادّی توده‌ها را به صورت خیالی، اما نه به گونه‌ای واقعی گنجانیده‌ایم، ولی هرگز به آن جامه عمل نمی‌پوشانیم. 📆 هنگامی که زمان موعود فرا رسید و منجی عالم بشریت بر اریکه سلطنت جلوس کرد و تاج شاهی بر سر نهاد، با دست‌های توده مردم، همه موانع موجود بر سر راه حکومت جهانگیرش را برمی‌داریم. ❌ بر ما لازم است که هم احترام به آزادی و هم اعتقاد به خدا را در میان مردم غیر صهیونیست از بین ببریم و نیازهای مادّی را جایگزین اینگونه اعتقادات سازیم. اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود که ما بر مردم‌ حکومت کنیم، در این صورت باید به تبلیغ دین بپردازیم و با راهنمایی مردان روحانی، مردم را به تسلیم واداریم. 👺 برای آنکه آرزوی استقرار حکومت مطلقه قوم خود را در دل همه مردم جهان ایجاد کنیم، لازم است رابطه مردم را با دولت‌هایشان تیره کنیم؛ به طوری که مردم بر اثر اختلاف عقیده، گرسنگی، بیماری و کشمکش به تنگ آیند و جز به ر‌هایی از دست دولت‌هایشان و پناه بردن به حکومت نجات‌بخش ما، به چیز دیگری نیندیشند.(۲) 🖊 گفتنی است که صهیونیست‌ها تاکنون بخشی از طرح اهریمنی خویش را محقق ساخته‌اند؛ از جمله: ⭕️ تشکیل حکومت اسرائیل به عنوان مرکزیت و نقطه شروع حکومت جهانی، ⭕️ به دست گرفتن مراکز مهم و حساس اقتصادی، تبلیغاتی و سیاسی دنیا از قبیل: ♦️ بانک و صندوق جهانی پول، ♦️ بانک‌های معتبر بین‌المللی، ♦️ خبرگزاری‌های مهم رویتر، آسوشیتدپرس، فرانس پرس، ➕ نفوذ در ♦️ سازمان ملل، ♦️ شورای امنیت، ♦️ هیئت حاکمه کشورهای امریکا، انگلیس، فرانسه و مراکز مهم تصمیم‌گیری دیگر و ... 🚨 که همه گویای جدّی بودن آنان در نیل به حکومت جهانی یهود است. ⬅️ نهضت انتظار و انقلاب اسلامی سطح ۳، ص: ۲۶ (۱). ر. ک. پروتکل‌های دانشوران صهیون، عجاج نویهض، ترجمه حمیدرضا شیخی، ص ۳۱- ۳۲. (۲). ر. ک. صهیونیزم چه‌می‌خواهد؟ تئودر هرزل، ترجمه بهرام محسن‌پور، ص ۱۹- ۵۳، ۱۳۶۰، 🏷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانواده آسمانی 17.mp3
11.71M
۱۷ 🎤 ✿ خداوند در قرآن، اجر رسالت پیامبر صلی‌الله علیه واله وسلم و دینداری حقیقی را یک اصل بسیار مهم می داند؛ ↓ " پیوند با اهل بیت علیهم‌السلام " 💫 اگر مقصود از این پیوند، پذیرفتن آنان تنها به عنوان بزرگان دین بود، پس دلیل چنین تأکید و تکرار خداوند و پیامبرش چیست؟ علیه‌السلام https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
#رمان ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن #قسمت_16 ــ راستش یه جورایی مجبور شدم بیام از ریحانه مراقبت کنم. به
_ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن –چون روزهای دوشنبه شوهرزهراخانم کلاسرکارنمیره ومنم بایدازصبح برم اونجا... البته روزهای دیگه بیشتر کارهای خونه روخود زهرا خانم انجام میده، من کار زیادی انجام نمیدم.فقط مواظب اون بچه ی بی مادرم. نفس عمیقی کشید. –خب اگه خواهرشون صبح ها نمیومد که شما یک سال از زندگی میوفتادید، اونوقت می خواستید چی کار کنید؟ سرم پایین بود و نگاهم به گوشه ی چادرم که دور انگشتم می پیچیدم و بازش می کردم. استرس داشتم دلم می خواست زودتر به خانه بروم. نگاه سنگینش را احساس می کردم. ــ خب فکرش رو کرده بودم دوترم مرخصی از دانشگاه می گرفتم. ــخب این خواهرش یعنی زهرا خانم، چرا قبل از خرید خونه از بچه مراقبت نکرد؟ ــ چون خونشون خیلی دور از برادرش بود، تقریبا خارج از شهر، رفت و آمد براش سخت بود. نگاه دلخورم راازصورتش گذراندم و گفتم: –اگه سوالاتتون تموم شد من برم که حسابی دیرم شده. ــ نظرتون رو نگفتید. ــ راجع به؟ ــ راجع به من. بی توجه به حرفش دستم را روی دستگیره درگذاشتم و همانطور که بازش می کردم گفتم: –واقعا دیرم شده، خداحافظ. "چه توقعاتی دارد وسط خیابان راهم راگرفته، تخلیه اطلاعاتی کرده، حالانظرم راهم می خواهد." خیلی فوری گفت: –می رسونمتون. ــ نه اصلا. مترو شلوغ بودو جابرای نشستن نبود، خیلی خسته بودم،ولی افکارم اجازه نمی داد به این شلوغیها فکر کنم. امروز روز عجیبی بود، با فکر کردن به آرش در دلم غوغا به پا می شد، یک حس خوشایند و دل پذیر **** دو روز نتوانستم به دانشگاه بروم، حال ریحانه خیلی بد بود و تبش قطع نمی شد، سرمای بدی خورده بود. از صبح تاشب کنارش بودم. زهرا خانم هم که بود بازم از پسش بر نمی آمدیم. مدام بهانه می گرفت و فقط با بغل کردن آرام میشد. ماشالا تپل هم بود، نمی توانستم زیاد در بغلم نگهش دارم. ولی او مدام به من می چسبید. نوبتی بغلش می کردیم. گاهی هم پدرش می آمدو بغلش می کردوننو وار تکانش می داد. آنقدرباعشق بغلش می کردونوازشش می کردکه به ریحانه بابت داشتن همچین پدری حسادت می کردم. آقامعلم پراُبهت من آنقدرهیکل ورزیده وشانه های پهنی داشت که ریحانه دربغلش مثل یک عروسک کوچک بود. کاش پدرمن هم زنده بودومن هم مثل ریحانه به آغوشش پناه می بردم. روز دوم نزدیک غروب بود که بالاخره تب ریحانه قطع شدو حالش هم بهتر شد. آقای معصومی رو کرد به من وگفت : –شما خیلی خسته شدید یه کم استراحت کنید من مواظبش هستم. –نه دیگه اگه اجازه بدید من برم خونه؟ ــ واقعا بابت این دو روز ممنونم. ــ خواهش می کنم، فقط داروهایی که دکتر دادند رو بایدسر ساعت بدید، فراموش نکنید. ــ بله می دونم، حواسم هست. 🍁به‌قلم‌لیلافتحی‌پور🍁 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن از خونه که بیرون امدم گوشی ام زنگ خورد. شماره ناشناس بود. –بله بفرمایید. ــ سلام خانم رحمانی، آرشم. ــ انگار با شنیدن صدایش تمام خستگیم از تنم رفت. «محکم باش، دختره ی احساساتی» با تردید جواب سلامش رو دادم و گفتم: –شماره من رو از کجا آوردید؟ ــ از سارا گرفتم ــچرا این کاررو کردید؟ ــخب نگران شدم، دو روز نیومدید دانشگاه. اما من که امروز با او کلاس نداشتم از کجا می دانست. ــ مشکلی پیش امد نشد که بیام. ــ چه مشکلی؟ ــ کمی سکوت کردم و گفتم: –ببخشیدمن باید برم، خداحافظ. زود گوشی را قطع کردم. نمی دانم چرا بااوحرف زدن درگیر عذاب وجدانم می کرد. وارد خانه که شدم سلام بلندی کردم.مامان سرش را از آشپزخونه بیرون آوردو گفت: –سلام، صبح رفتنی خیلی دمق بودی، خدارو شکر که الان خوشحالی. رفتم سالن و کیف و چادرم راروی مبل انداختم و نشستم و از همانجا گفتم: –آخه ریحانه تبش قطع شده مامان، حالش بهتره. سر چرخاندم ونگاه گذرایی به سالن انداختم. همه جا ریخت و پاش بود، مامان بیشتر سالن رو فرش فرش می انداخت. همیشه میگویدفرش خانه را گرم و زنده نگه می دارد، ولی حالا خبری ازهیچ کدامشان نبود. به اتاق ها هم سرکی کشیدم انتهای سالن یک راه روئه کوچک بود که هر طرفش یک اتاق بود و انتهایش هم سرویس و حمام قرار داشت. فرش های اتاق ها هم نبود پس مامان خونه تکونی راشروع کرده بود. برگشتم آشپزخانه و گفتم: –مامان جان می خوای فردا نرم دانشگاه بمونم کمکت؟ ــ نه دخترم اولا که خواهرت هست، بعدم تو دوروزه نرفتی برو به درست برس. عجله ایی که ندارم زود خونه تکونی رو شروع کردم که سر صبر کارهام رو انجام بدم. حالا اینا رو ولش کن از ریحانه بگو، پس واسه همین امروز زود امدی؟ خندیدم و گفتم: – آقای معصومی تشویقی بهم داد. ــ دو هفته دیگه راحت میشی مادر. با این حرفش غم در دلم نشست، احساس خاصی داشتم به آنجا، به ریحانه، به آقامعلم قهرمانم. نمی دانم شایدحس خانه ی پدری یا یک حمایت گر که خیال آدم را همیشه راحت می کند. با صدای چرخیدن کلید درقفل در ورودی ، سرم را به سمت راچرخاندم. خواهرم اسرا بود. اسرا سه سال از من کوچکتر بود و در مقطع پیش دانشگاهی درس می خواند. ـــ به به سلام بر خواهر بزرگوار. ــ سلام اسرا جان خوبی؟ آهی کشیدو گفت: – ای بابا مگه این درس و مشق میزارن آدم خوب باشه... 🍁به‌قلم‌لیلا‌فتحی‌پور🍁 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c