eitaa logo
🌹 منتظران ظهور🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
295 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانواده آسمانی 22.mp3
11.52M
۲۲ 🎤 ✦ رحمت خداوند زمانی بر انسان کامل شد که او را " برترین مخلوقات " قرار داد. و به واسطه این رحمت عظیم از او یک طلب دارد؛ آن طلب چیست؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان 005.mp3
1.51M
✍️احساس بی پناهی در زمان مشکلات، به این دلیله که؛ ما پناه آرامش بخشی سراغ نداریم! ❣️دلهای ما،بی پناه نیست! باید آنرا به پناهگاهش برسانیم😊 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘هفدهم ماه رجب☘ 🕊 حسن باقری (غلامحسین افشردی)🕊 🔸ولادت: ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ 🔸شهادت: ۹ بهمن ۱۳۶۲ 🔹محل شهادت: فکه https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔸برای انقلاب باید خیلی سختی بکشیم یک شب وقتی برگشت، خیلی گرفته و ناراحت بود. از او سوال کردم: "چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی؟" گفت: "برای شناسایی منطقه‌ای رفته بودیم، دو نفر از دوستام اونجا شهید شدن." من با شنیدن این مطلب تحت تاثیر قرار گرفتم و گریه کردم. او به من گفت:"نه، گریه نکنین، تا هر خانواده‌ی ایرانی یه شهید نده، انقلاب ما موندگار نمی‌شه. باید هر خانواده، یه شهید بده تا قدر این انقلاب رو بدونه. شما نمی دونین که برای این انقلاب چقدر زحمت کشیده شده، من از اینکه دوستام شهید شدن ناراحت نیستم، از این ناراحتم که اونها دیگه زنده نیستن تا بتونن برای ریشه کن کردن آمریکا و اذنابش فعالیت کنن." حسن میگفت :"برید، دو دستی به کار بچسبید و قدر انقلاب رو بدونین. ما باید ریشه‌ی ظلم رو از روی زمین بکنیم و برای این مهم ، خیلی سختی خواهیم کشید." https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سامری در فیسبوک 🎬: مرد از زیر عینک گرد خود، نگاهی به همبوشی کرد و ادامه داد: تو باید گام به گام و طبق برنامه ای که ما برایت چیده ایم پیش بروی و از سر احساسات و بی اطلاعی هیچ حرکتی نکنی، ما سالهاست که روی مردم دنیا، علی الخصوص کسانی که در خاورمیانه زندگی می کنند، تحقیقات وسیعی داشته ایم، تحقیقاتی که به کنکاش در تاریخ و قرون و اعصار پیش از ما، پرداخته و به نتایج قابل توجهی رسیده ایم و سپس رویش را به مرد کناری اش کرد و گفت: آقای اریک شما ادامه بحث را بفرمایید، چون در این مورد تجربیاتتان بیشتر است. آن مرد که هیکلی چهار شانه با کله ای که فقط شقیقه هایش مو داشت و ابروهایی که از شدت بوری انسان فکر می کرد ،ابرویی ندارد به همبوشی خیره شد و‌گفت: با تشکر از همکارم، بله ایشان کاملا درست می فرماید، ما طبق پژوهش هایی که انجام داده ایم به تمام اخلاق و عادات ملتها اشراف کامل داریم، البته در سالهای اخیر تصمیم مهمی گرفته ایم تا این تحقیقات را عملا امتحان و راستی آزمایی کنیم و می خواهیم از ملت های خاورمیانه نمونه های خونی دریافت کنیم تا به ژنتیک اصلی آنها نیز دست پیدا کنیم و با توجه به آزمایش ها، می توانیم با انجام کارهایی که به ذهن کمتر کسی میرسد، ژنتیک آنها را طبق خواست خودمان تغییر دهیم، اما هنوز این طرح در مرحله اولیه است و انقدر پیشرفت نکرده که برای مأموریت شما به این جنبه دل خوش کنیم. ولی به شما می گویم، مردم کشورهای مسلمان، معمولا هیچ حرفی را بدون دیدن علائم و نشانه های اعجاز انگیز قبول نمی کنند که ما برای شما اعجازهایی در نظر گرفتیم، در مرحله دیگر، بعد از پذیرش، مردم به دنبال پیشینهٔ شما خواهند رفت و شما که در ابتدا می خواهید ادعای نیابت امام آخرین انها را نمایید ، حتما باید پیشینه ای دینی داشته باشید، پس لازم است به محض مراجعت به کشور خودتان، قبل از ابراز ادعایتان مدتی را در بزرگترین حوزه علمیه شیعیان که همان حوزه نجف است به کسب علم مشغول شوید و سعی کنید در کلاس درس علمایی شرکت کنید که در بین مردم خوشنام و مقدس هستند، این یک رمز مهم برای پیروزی توست. در این هنگام مرد دیگری که همردیف با احمد همبوشی نشسته بود و تا آن زمان ساکت بود، لب به سخن گشود و گفت: و البته اگر در کارنامه شما تحمل یک مدت حبس هم ثبت شود بسیار بهتر خواهد بود چون با توسل به این مورد می شود از شما یک قهرمان هم ساخت. با این حرف تمام سالن شروع به دست زدند نمودند و احمد همبوشی یا همان احمد الحسن خود را نه در زمین بلکه در آسمان و در حال پرواز در بین ابرها حس می کرد. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞
سامری در فیسبوک 🎬: ابتدای سال ۱۹۹۹ میلادی بود، احمد همبوشی سابق و احمدالحسن حال، واردشهر نجف اشرف شد، سالها دوری از عراق گویی برایش درد آور نبود و دلش می خواست اگر اجازه داشت بر می گشت به همان جا که بود، اما حیف که مأمور بود و معذور و رفاه مالی اش در گرو خدمتی بود که انجام میداد. احمدالحسن چمدان بزرگ و سنگین دستش را روی زمین می کشید و چرخ های چمدان شیاری نازک روی خاک ایجاد می کرد، نگاهی به اطراف کرد و زیر لب گفت: انگار اینجا بعد از گذشت چند سال هیچ تغییری نکرده، اه اه مردم اینجا فکر می کنند زندگی همین است که در این کشور بحران زده جاریست و نمی دانند زندگی واقعی چیست. احمد کمی جلوتر رفت، بارش سنگین بود و می بایست زودتر جایی برای خود پیدا کند، اما فعلا تا جور شدن جا، می بایست به مسافرخانه ای، هتلی چیزی برود. احمد سر خیابان اصلی ایستاد و منتظر ماشین بود، اما انگار تاکسی ها هم گم و گور شده بودند، پس به ناچار پسری که پشت گاری چوبی ایستاده بود را صدا زد و گفت: می توانی مرا به نزدیک ترین مسافرخانه برسانی؟! چهرهٔ آفتاب سوخته پسرک با لبخندی از هم باز شد و گفت: البته که می توانم به شرطی که کرایه را الان بدهی. احمد دست در جیبش کرد و اسکناسی بیرون اورد، برقی در چشمان پسر درخشید و فورا با گاری جلوی پای او ایستاد، اسکناس را در یک لحظه قاپید و گفت: بفرمایید سوار شوید. احمد الحسن چمدان را روی گاری گذاشت و خودش هم در کنار ان قرار گرفت، گاری به حرکت درآمد و احمد الحسن که احساس یک تاجر ثروتمند را داشت گفت: حیف که حال و حوصله نداشتم وگرنه صبر می کردم تا ماشینی در خور پیدا کنم. پسرک که صدایش از شدت هیجان می لرزید گفت: گاری که بهتر است، هم هوا می خورید و هم از نزدیک اطراف را می بینید، قول می دهم طوری گاری را حرکت دهم که کوچکترین ناراحتی برای شما پیش نیاید. احمد سری تکان داد و گفت: باشد قبول، آیا هتلی سراغ داری که تر و تمیز باشد و اب و غذا هم محیا داشته باشد؟! پسر مانند انسانی کارکشته گفت: بله ...هتل که نه اما مسافرخانه ای را می شناسم که خیلی زیباست و غذاهای خوشمزه ای هم دارد. احمد الحسن طوری رفتار می کرد که اطرافیان او را تاجری خارج نشین می دیدندو اصلا فکر نمی کردند او روزگاری در همین شهر بوده و حتی وعدهٔ غذایی اش هم می دزدیده... بالاخره به مسافرخانه مورد نظر رسیدند، جلوی در احمد الحسن از گاری پیاده شد، پسرک که خود را مدیون سخاوت او می دانست، چمدان بزرگ و سنگین روی گاری را با هزار زحمت پایین آورد و کنار در مسافرخانه گذاشت در همین هنگام دو زن از مسافرخانه بیرون آمدند، پوشیه هر دو بالا بود، یکی از زنها میانسال و دیگری دختری جوان و بسیار زیبا بود، احمد الحسن غرق زیبایی دخترک شده بود که با صدای پسر به خود آمد.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🎞🎞🎞🎞🎞🎞
سامری در فیسبوک 🎬: احمد غرق دخترک زیبای پیش رویش بود که با صدای پسرک به خود آمد: اینجا مسافرخانه آقا سید مرتضی است و در همین حین خانم میان سال جلو آمد و گفت: چطوری عامر؟! باز برای ما مسافر آوردی؟! پسرک لبخندی زد و گفت: این هم در عوض اون غذاهای خوشمزه ای که همیشه به من میدین! احمد سعی کرد خودش را جوانی سر به زیر که از نگاه به نامحرم گریزان است، نشان دهد. بعد از کلی دید زدن سرش را پایین انداخت و گفت: سلام، این مسافرخانه از آن شماست؟! زن نگاهی به احمد با کت و شلوار اتو کشیده اش کرد و گفت: بله، منزل خودتون هست، مسافرخانه توسط همسرم اداره میشه و گاهی روزها من و دخترم زینب هم برای آشپزی و کمک به اینجا می آییم و بعد با لحنی حاکی از تعجب گفت: من فکر کردم از عرب های کشورهای همسایه اید اما لهجه تان می گوید که شما از عراق عرب هستید! احمد همبوشی که تازه متوجه شده بود این دختر زیبا که دل او را ربوده دختر این خانم هست، با حالتی دستپاچه گفت: نه! من هم هموطن شما هستم از بصره می آیم. زن که انگار از دیدن یک همشهری ذوق زده شده بود گفت: چه خوب! ما هم از اهالی بصره هستیم، از منطقه ابوالخصیب اما دست روزگار ما را به اینجا کشانده، پس صبر کنید سفارشتان را به آقا سید مرتضی که از سادات ابوالخصیب هستند بکنم تا بهترین اتاق اینجا را در اختیار شما قرار دهد. احمد الحسن که انگار در دلش عروسی برپا بود، لبخندی زد و گفت: شما لطف دارید، زن داخلش شد و احمد قبل از داخل شدن دوباره به دخترک نگاهی کرد و با لحنی که شیطنت از آن می بارید گفت: اول شما بفرمایید، خانم ها ارجحترند، دختر که تازه متوجه نگاه هیز احمد الحسن شده بود، پوشیه اش را پایین انداخت و بدون اینکه حرفی بزند یا به او تعارف کند وارد مسافرخانه شد. احمد زیر لب گفت: از دختران متکبر خوشم می آید، تو از آن من خواهی شد چه خودت بخواهی و چه نخواهی و سپس وارد مسافرخانه شد. آقا سید مرتضی طبق سفارش خانمش بهترین اتاقش را در اختیار احمد الحسن گذاشت و احمد همبوشی در کمتر از یک ساعت اینقدر آسمان ریسمان و راست و دروغ بهم بافت که توجه سید مرتضی را به خود جلب کرد و سید مرتضی فکر می کرد با جوانی مؤمن و متعهد که تشنهٔ علم و دانش است روبه رو شده است. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🎞🎞🎞🎞🎞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای خداوند مهربان ای مالک حقیقی جهان سپاس که امروز را بر من ارزانی داشتی روزم را آغاز می‌کنم با نامت و به یادت و با توکل بر اسم اعظمت 🍃بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🍃     🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
💚هرصبح به رسم ادب سلام میدهیم محضرمولاصاحب الزمان عجل الله ♥️ ✨سلام ای یار دور ازما نشسته ✨سلام ای بدتر از ما دل شکسته ✨سلام ای آشنا همچون غریبان ✨سلام ای مرهم وداروی دردم ✨سلام کردم بگم خوب نیست جدایی ✨سلام کردم نگی در یاد ما نیست 🌤 🌸سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان عجل الله صلوات بفرست🌸 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: هر كس به نيازمند كمك مالى كند و با مردم منصفانه رفتار نمايد چنين كسى مؤمن حقيقى است.✨ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
1- كيفر دنيوىِ كسانى كه به دين خدا و مقدّسات مذهبى توهين مى‌كنند، قطع رابطه است.(در روابط با ديگران، احترام به مقدّسات يك شرط ضرورى است) 2- شرط ايمان، داشتن غيرت دينى و تبرى از نااهلان است. 3- استهزاى دين، (با جنگ سرد و روانى) يكى از شيوه‌هاى مبارزاتى دشمنان است. 4- تقواى الهى ايجاب مى‌كند از دشمنان نترسيم و آنان را ولىّ خود قرار ندهيم. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
و چنین فرمود مهربان پروردگار ای محمد! هر ‌که ولی مرا بیازارد به جنگ من برخاسته است. (کافی2/352) https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c : 🔸آیه شریفه ۱۱ سوره دهر ( انسان ) را چنانچه کسی صد مرتبه بخواند از مشکلات خلاصی یابد ولو آنکه شمشیر بر گردنش نهاده باشند 🔺مجرب است 🔹آیه ۱۱ سوره دهر : ✨ فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا ✨ 📚کشکول سیاح جلد ۲ صفحه ۴۴ برای رفع و مشکلات ☘توسل به حضرت زینب از پر برکت ترین و پر فیض ترین توسلات است. بـه این صورت که ۶۹ روز هر روز ۶۹ مرتبه صلوات هدیه به حضورشان  تقدیم گردد و بهتر است ۶۹ تومان انفاق در راه خدا به نیت حضرت زینب نماید☘   📚کتاب هدیه خدا ص ۸۷