eitaa logo
🎆 سمت خدا 🎆
307 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
633 فایل
-- بِسم ربِّ الشُهداء🌱 ‌ 🖇 مَقاٌْ‌مۘـ مُعَظمۘـ رهبری↓ ‌ آنچہ ڪہ مُهـمـ اسٺ،حفظ راه شہداسٺ؛ یعنے پاسدارے از خون شهدا؛ این،وظیفهٔ اول ماسٺ🕊 📮 راه ارتباطی: @Montazaer
مشاهده در ایتا
دانلود
🌏 قسمت هفتم 🔻هادی گفت: من سفر تو را کم میبینم در شب جمعه برو به نزد اهل بیت خود شاید به طلب مغفرت یادی از تو بنمایند. هادی رفت و من به نشستم تا شب جمعه رسید و خبری نشد. پس به صورت پرنده‌ای در منزلم به روی درختی نشستم و به رفتار خویشان و آشنایان که جمع شده بودند و به قول خودشان برای من خیرات میکردند و روضه خوانی داشتند و می‌خواندند نظر داشتم. 🔻دیدم کارهایشان برایم فایده ای ندارد چون نیت اصلی‌شان خودشان است و از این جهت حتی یک فقیر گرسنه را با طعام خود دعوت نکرده بودند، اگر خویشان هم ای داشتند فقط برای خودشان بود که چرا بی‌سرپرست مانده‌اند و چنان به دنیای خود غرق‌اند که نه یادی از من و نه یادی از مردن و خود میکنند. با حال نا امیدی به قبرستان برگشتم و از سوراخ قبر داخل شدم دیدم هادی آمده است و دیدم یک ظرف پر از در وسط حجره است پرسیدم این از کجاست؟ هادی گفت: کسی از اینجا عبور می‌کرد و برایت فاتحه‌ای خواند خدا کند او را که به موقع توشه برایت آورد. 🔻هادی گفت باید سفرت را شروع کنی و از سه اول که برای سه سال اول تکلیف است عبور کنی، این سه منزل خطری ندارد چون از سن پانزده تا هیجده که زمان رشد است در مخالفت واجبات و محرمات عقوبت زیادی ندارد بخاطر ضعف عقل و وجود قوه و هوس‌های او. 🔻پس احتیاج به همراهی من نداری و من را در منزل چهارم خواهی کرد، فردا کوله پشتی خود را به پشت ببند و به این شاهراه که رو به طرف است حرکت کن تا به من برسی... ♨️ ادامه دارد... 📚