برشی از کتاب #یادت_باشد❤️✨
#طنز🦋
🌷کناره سفره #عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو #میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟🍃
🌷به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم😂
نگاه همه با #تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود😬
پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم😁
🌷حمید #خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم #نقدا پرداخت کنم✨
عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه #طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه🌹
🌷بعد از خواندن #خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم😍 پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!🤣
🌷حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده #دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق #صدقاتی که آنجا بود انداختم😍✨
و گفتم : نذر #سلامتی آقای من🌹
🔺 کتاب یادت باشد❤️پیشنهاد اعضای واحد کتاب👌
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی✨
#شهید_مدافع_حرم🌺
#واحد_کتاب📚
#مؤسسه_قرآنی_فرهنگی_منتظران_مهدی(عج)
@sheydaeii🌻
🍃🍃🍃🌺🌺🌺🍃🍃🍃