همه وارد کلاس می شوند. معلم بعد سلام و پرسش حال حضور غیاب را شروع می کند. آنها از راه می رسند😂😢 یک دختر خیلی کوچولو در کلاس ما هست دونفر هست هر دو فاطمه ولی فامیلشان فرق می کند. البته یک نفر دیگر به نام یگانه هست که دوتا فاطمه ها باهم بیشتر هستند.😀 به خاطر زیاد بودن جمعیت مجبور می شویم کوچ کنیم😐 این دو دختر اولین باری که وارد کلاس شده و روی صندلی نشستند ان صندلی مال آنهاست😬 به دختر کوچولوی کلاس مان گیر دادند : ( وخه از جای ما😤 خانم این جای منه🙁😂😅) دوستش از آن ور می گوید : بیا اینجا ۲ صندلی خالی است.)😄 خودشو لوس می کنه : (( نههههه😡من صندلی خودمو می خواممم🤦‍♀ دوستش از اون ور می گه به قبرستون من می شینم👍😂 یکهو می نشیند و بگو اون قل سومی برایش جا ساز داشته است😐😂😂😂 می نشیند و زود می گوید : آییییییی این چی بود رفت تو...😂😐 و بعد از پشت می افتد ؛ دو قل شروع می کنن به خندیدن😂😂😂😂 نمی تونم این استیکر نذارم😂😂😂خنده داره واقعااا😂😂 سر آزمون معلم دانش آموزان را برای تست به پای تخته می برد من ماژیک خود را برای احتمالش آماده می کنم ماژیک سر می خورد و من با خود گفتم آخر کلاس برش می دارم😭😅😢 بعد از آن ۳ قل کنار هم یکهو مداد یکی از قل ها می افتد و ماژیک من همونجا😢😅 من نگران ماژیک خود داشت با ماژیکم می نوشت🙄😞😏 می روم به سمت خانم ماجرا را می گویم بعدش قله ماجیک و به من می ده😘😁😂 قل دیگر از اون ور یواش می گوید : رفت به خانم گفت رفت به خانم گفتتتت😂😂😂😂😂😂😂😂 #داستان‌اولِ‌کلاسِ‌زبان😂🙈