🟢#بخش_دوم
🟢#کرامات_حاج_شیخ_حسنعلی_نخودکی (قدس سره)
🔸تو را چه به این #فضولی_ها⁉️
🔻" مرحوم سید ابوالقاسم هندی " نقل کرده است که: روزی مرحوم حاج شیخ به من دستور داد که به شهر تربت بروم و شب را در " کوه بیجک صلوه " بمانم و پیش از طلوع آفتاب ؛ مقداری معین از علفی که نشانی آن را داده بود بچینم و با خود بیاورم . طبق دستور به تربت رفتم . اهالی مرا از ماندن شب در آن کوه منع کردند و گفتند: " در این کوه ؛ ارواحی هستند و به اشخاصی که در آنجا بخوابند ؛ آسیب خواهند رسانید. "
🔻اما من به گفته آنها ترتیب اثر ندادم و به آن کوه رفتم . هنگام غروب که فرا رسید ؛ سر و صدای فراوانی به گوشم خورد ؛ مرکب خود را دیدم که آرام نمی گیرد و مانند آن است که از کسی فرار می کند ؛ ناگهان فریاد زدم: 👈 "من فرستاده حاج #شیخ_حسنعلی هستم ؛ اگر به من آسیبی برسانید ؛ شکایت شما را به او خواهم برد.‼️
🔻با این جمله ؛ سرو صداها تمام شد و به من هم صدمه ای نرسید . خلاصه ؛ شب را در کوه خوابیدم و پیش از طلوع آفتاب ؛ علف ها را بر طبق نشانی و به مقدار معین چیدم ؛ ولی در همین وقت به این اندیشه افتادم که خوب است مقداری هم برای خود بچینم ؛ بی شک روزی مرا به کار خواهد آمد.‼️
🔻به محض آنکه خواستم فکر خود را عملی کنم ؛ ناگاه دیدم که سنگ های عظیمی از بالای کوه سرازیر شدند و چهارپای من افسار خود را پاره کرد که فرار کند . آن را گرفتم و استوارتر بستم ؛ باز فکر کردم که شاید حرکت سنگ ها امری طبیعی بوده است ؛ خواستم مجدداً به چیدن آن گیاه بپردازم که دیدم باز سنگ ها شروع به غلطیدن کردند.
🔻این بار فهمیدم که این ماجرا ؛ امری طبیعی نیست . بالنتیجه از آن کار صرفنظر کردم و به مشهد بازگشتم و خدمت #حاج_شیخ رسیدم . حاج شیخ چون مرا دیدند فرمودند:
#تورا_چه_به_این_فضولی_ها⁉️
چرا می خواستی بیش از حدی که دستور داده بودم از آن گیاه بچینی⁉️
👌آن وقت بود که متوجه شدم آن مرد بزرگ در طول انجام ماموریتم ؛ همواره مراقب حال و کار من بوده است.
ادامه دارد....
📚در محضر افلاکیان ؛ ص ۳۷
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅#کانال_منتظران_ظهور🌺👇
https://eitaa.com/joinchat/279511387C039237d54c
📣 دوستان را به کانال خود دعوت کنید.